close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

مسیری پر از تبعیض تا رسیدن به موفقیت؛ گفتگو با «پویا محسنی»

۱۲ شهریور ۱۴۰۱
خواندن در ۶ دقیقه
«پویا محسنی»، زن ترنس، کنش‌گر، نویسنده و بازیگر ساکن آمریکاست
«پویا محسنی»، زن ترنس، کنش‌گر، نویسنده و بازیگر ساکن آمریکاست
برای او مهاجرت موقعیتی شد تا بتواند خواسته‌هایش را دنبال کرده و امروز با موفقیت در جایگاهی قرار بگیرد که برازنده اوست.
برای او مهاجرت موقعیتی شد تا بتواند خواسته‌هایش را دنبال کرده و امروز با موفقیت در جایگاهی قرار بگیرد که برازنده اوست.
به عنوان یک زن یاد‌گرفته بودم که می‌بایست برای هر آنچه می‌خواهم مبارزه کنم. مادر و مادربزرگم را دیده بودم که به عنوان یک زن با سماجت به زندگی ادامه می‌دهند، کم‌کم افراد مطلع و روانشناسان آگاه، مخصوصا در آمریکا به من کمک کردند تا خودم را بپذیرم و احساس شرم را از آن‌چه که هستم کنار بگذارم و زندگی کنم.
به عنوان یک زن یاد‌گرفته بودم که می‌بایست برای هر آنچه می‌خواهم مبارزه کنم. مادر و مادربزرگم را دیده بودم که به عنوان یک زن با سماجت به زندگی ادامه می‌دهند، کم‌کم افراد مطلع و روانشناسان آگاه، مخصوصا در آمریکا به من کمک کردند تا خودم را بپذیرم و احساس شرم را از آن‌چه که هستم کنار بگذارم و زندگی کنم.
وقت آن رسیده است که همه بدانند من که هستم و چه مسیری را پشت سر گذاشته‌ام. افراد جوان‌تر جامعه رنگین‌کمانی نیز باید بدانند که پیش از آن‌ها نیز نسل‌های مختلفی وجود داشتند که حتی مسیر دشوارتری را طی کرده‌اند.
وقت آن رسیده است که همه بدانند من که هستم و چه مسیری را پشت سر گذاشته‌ام. افراد جوان‌تر جامعه رنگین‌کمانی نیز باید بدانند که پیش از آن‌ها نیز نسل‌های مختلفی وجود داشتند که حتی مسیر دشوارتری را طی کرده‌اند.

شایا گلدوست

من، «شایا گلدوست»، زن ترنس و کنش‌گر جامعه رنگین‌کمانی، هر هفته دوشنبه در اینستاگرام «ایران‌وایر» با یکی از اعضای جامعه رنگین‌‌کمانی درباره مسایل و مشکلات مربوط به این قشر گفت‌وگو می‌کنم. مهمان این برنامه «پویا محسنی»، زن ترنس، کنش‌گر، نویسنده و بازیگر ساکن آمریکاست و از مسیر سختی که برای دستیابی به موقعیت برابر با دیگران، در حرفه مورد علاقه‌اش پیموده است، صحبت می‌کند.

***

اعضای جامعه رنگین‌رنگین‌کمانی نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از جوامع در دنیا، برای دستیابی به فرصت‌ها و امکانات برابر می‌بایست بیشتر از افراد دیگر در آن جامعه تلاش کنند. این افراد به واسطه گرایش‌های جنسی، هویت‌ها و بیان جنسیتی خود در اکثر مواقع مسیر طولانی و پر پیچ و خمی را برای رسیدن به آن‌چه هدف‌شان است طی می‌کنند.

مسیری که در آن با انواع خشونت‌ها و تبعیض‌ها روبرو هستند. در جوامعی مانند ایران که رویکرد مثبتی به جامعه رنگین‌کمانی ندارد و قانون نیز در برابر فشارها و تبعیض‌های موجود از این افراد حمایت نمی‌کند، رسیدن تا نقطه هدف کاری بس دشوار‌تر است. در بسیاری از مواقع، طرد شدن از سوی خانواده و جامعه، فرد را در شرایطی قرار می‌دهد که از تلاش برای آن‌چه خواسته قلبی‌اش است دست کشیده، و گوشه انزوایی که به او تحمیل شده است را به ناچار می‌پذیرد. با این حال شاهد این هستیم که افرادی در میان همین جامعه و از میان همه فشارها و سرکوب‌ها، در این جنگ نابرابر پیروز شده و خود را به نقطه هدف می‌رسانند. 

«پویا محسنی» زن ترنس، کنشگر‌ و بازیگر ساکن آمریکا نیز از جمله این افراد است. برای او مهاجرت موقعیتی شد تا بتواند خواسته‌هایش را دنبال کرده و امروز با موفقیت در جایگاهی قرار بگیرد که برازنده اوست. از او پرسیدم که چه شد که به هنرپیشگی علاقه‌مند شدی و این حرفه را دنبال کردی؟

«می‌دانید ما از فرهنگی می‌آییم که معمولا خانواده‌ها با این حرفه موافق نیستند. از نظر فرهنگ ما رفتن به حرفه تئاتر و سینما نه پولی به همراه دارد و نه وجهه اجتماعی، در حال حاضر و در چهل سال‌ گذشته نیز ثبات خود را از دست داده است. همه خانواده‌ها می‌خواهند بچه‌هایشان دکتر یا مهندس شوند. من از زمان نوجوانی علاقه داشتم که به دبیرستان صدا و سیما بروم اما پدر و مادرم بسیار مخالفت کردند، چون مادرم معلم بود و پدرم هم حسابدار. زمانی هم که به نیویورک آمدیم، به عنوان یک خانواده مهاجر، مساله مالی و امرار معاش برای‌مان بسیار اهمیت داشت، به همین دلیل من طراحی پارچه را شروع کردم و در آن صنعت کار کردم تا بتوانم پول در بیاورم، اما روح و قلب من با کاری که انجام می‌دادم نبود.

 بعد از آن ماساژ‌تراپی را دنبال کردم. به این دلیل که فرزند جنگ هستم و خاطره‌ها و تجربیات تلخی از آن دوران دارم که هنوز هم در ذهنم باقی مانده است، به دنبال چیزی بودم که روح و جسم خودم و همچنین دیگران را تسکین دهم. به همین دلیل مدتی به این حرفه مشغول شدم. پس از آن با خودم فکر کردم که این مسیر پر پیچ و خم را آمده‌ام، به عنوان یک زن ترنس در ایران و خانواده‌ای ایرانی، مهاجرت به آمریکا، و حالا تصمیم دارم با زندگی‌ام چه کار کنم؟ اینطور شد که حدود ۱۳ سال پیش تصمیم گرفتم که قدم اول را بردارم و وارد هنر شوم. قدم‌هایی در حرفه آواز برداشتم و بعد که به بازیگری رسیدم فهمیدم که این همان چیزی است که همیشه می‌خواستم به آن تعلق داشته باشم.»

آیا قبل اینکه از ایران خارج شوی به عنوان یک زن ترنس برای خانواده آشکارسازی کرده بودی؟

«۱۸ ساله بودم که از ایران خارج شدم. آن زمان اینترنت و دنیای مجازی وجود نداشت و‌افراد به اطلاعات درست دسترسی نداشتند، اما مادرم بعدها برایم تعریف کرد که در بچگی بارها مرا پیش روانشناس برده بودند، به این دلیل که رفتارهای من با برادرم که هفت، هشت سال از من بزرگتر است، متفاوت بود. مادر من به عنوان یک معلم و به دلیل ارتباط زیادی که با بچه‌ها داشت این تفاوت را می‌دید، اما نمی‌دانست که دلیل آن چیست. حدود شش، هفت ساله بودم که خودم این تفاوت‌ها را می‌فهمیدم و‌ به دلیل عکس‌العمل‌های اطرافیان سعی می‌کردم که آن را مخفی کنم. بسیاری از افراد فکر می‌کنند که ما افراد رنگین‌کمانی نمی‌دانیم که چه هستیم و می‌خواهیم چه کار کنیم. البته که ما می‌دانیم، اما فشارهای جامعه و آنچه به ما تحمیل می‌شود دلیل سردرگمی و پنهان کردن خود واقعی‌مان است.

دوران بلوغ این مساله خیلی به سطح آمد، به این دلیل که احساس می‌کردم هیچ جایی در جامعه ندارم و با همه متفاوت هستم. همین هم باعث شد تا افسردگی شدید بگیرم و حتی نتوانم از خانه بیرون بروم. به دلایل مختلف شخصی و خانوادگی این افسردگی بسیار شدید شد، بارها دست به خودکشی زدم، در نهایت به واسطه یکی از آشنایان آگاه در خانواده توانستم آشکارسازی کنم. این فرد به من و خانواده‌ام کمک کرد که با این موضوع کنار بیاییم. حدود ۱۶ یا ۱۷ سال داشتم و خانواده‌ام تنها راهی که در آن زمان برای کمک به من پیدا کردند، مهاجرت بود.»

با وجود همه این اتفاقات، مهاجرت کردی و به زندگی ادامه دادی، حرفه‌ای که دوست داشتی را دنبال کردی و امروز یک فرد موفق هستی. آیا در مسیر حرفه‌‌ای در جامعه‌ آمریکا، به عنوان یک زن ترنس ایرانی با تبعیض‌ها و موانعی روبرو بودی؟

«به عنوان یک زن یاد‌گرفته بودم که می‌بایست برای هر آنچه می‌خواهم مبارزه کنم. مادر و مادربزرگم را دیده بودم که به عنوان یک زن با سماجت به زندگی ادامه می‌دهند، کم‌کم افراد مطلع و روانشناسان آگاه، مخصوصا در آمریکا به من کمک کردند تا خودم را بپذیرم و احساس شرم را از آن‌چه که هستم کنار بگذارم و زندگی کنم. اما در آمریکا نیز با تبعیض‌های مختلفی روبرو بودم، به عنوان یک ترنس ایرانی مهاجر. 

حدود بیست سال پیش کارهای کوچکی را در صنعت سینما آغاز کردم و در آن زمان این صنعت، حتی در آمریکا نیز هیچ علاقه‌ای نداشت که به من کمک کند. به عنوان یک زن ایرانی جایگاهی نداشتم و بدتر از آن به عنوان یک زن ترنس. در آن زمان با آژانسی کار می‌کردم و وقتی که یک نفر در سریالی که مشغول به ایفای نقش بودم متوجه ترنس بودنم شد، آژانس همکاری خود را با من ادامه نداد و من را اخراج کرد.

 من در طی این سال‌ها یک بار‌نا‌امید شدم و بازیگری را کنار گذاشتم و بعد از گذشت چندین سال، حدود دوازده یا سیزده سال پیش دوباره این حرفه را آغاز کردم. چند سال ابتدایی کاملا خودم را مخفی می‌کردم که امنیتم حفظ شود، یا اینکه به دلیل ترنس بودن کارم را از دست ندهم. خیلی سخت سعی می‌کردم که توجه کسی را به خودم جلب نکنم تا متوجه نشوند که یک زن ترنس هستم. آن زمان جامعه آمریکا هم به این شکل نبود، شاید قوانینی وجود داشت، اما کسی از این قوانین حمایتی آگاهی نداشت و من هم به دنبال این نبودم که با قانون از خود دفاع کنم. 

حدودا هفت سال پیش بود که مجدد با خودم به این نتیجه رسیدم که چرا؟ من در جنگ دوام آوردم، در فضای اجتماعی آن زمان، در مدرسه، در مهاجرت، کشور جدید، چالش‌های سخت و حالا می‌بایست خودم را زندگی کنم، همه این اتفاق‌ها را پشت سر گذاشته‌ام تا زندگی کنم.

 وقت آن رسیده است که همه بدانند من که هستم و چه مسیری را پشت سر گذاشته‌ام. افراد جوان‌تر جامعه رنگین‌کمانی نیز باید بدانند که پیش از آن‌ها نیز نسل‌های مختلفی وجود داشتند که حتی مسیر دشوارتری را طی کرده‌اند. و خانواده‌ها نیز ببینند و یاد بگیرند که می‌توانند حامی بزرگی برای فرزندان‌شان باشند وتوصیه‌ام به همه افراد رنگین‌کمانی این است که همیشه خودشان را دوست داشته باشند، خودشان را بپذیرند و به خودشان افتخار کنند.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

گورباچف و ایران در سه سال آخر شوروی؛ محوریت هاشمی غیاب خامنه‌ای

۱۲ شهریور ۱۴۰۱
فرامرز داور
خواندن در ۸ دقیقه
گورباچف و ایران در سه سال آخر شوروی؛ محوریت هاشمی غیاب خامنه‌ای