شایا گلدوست
«ششرنگ»، شبکه لزبینها و ترنسجندرهای ایرانی، ۲۷آبان۱۴۰۱، از اعطای جایزه بینالمللی مشاهدهپذیری لزبینها به «شادی امین» خبر داد. در شرح این خبر آمده است که شادی امین، مدیر اجرایی شبکه شش رنگ، در مراسم اعطای جایزه بینالمللی مشاهدهپذیری لزبینها که در تنریف اسپانیا برگزار شد، پس از روایت شرح حال «نیکا شاکرمی»، از جانباختگان خیزش سراسری مردم ایران، جایزه خود را به او و آرمانهایش تقدیم کرد.
شادی امین، در سخنرانی بعد از دریافت جایزه ابتدا از حاضران خواست تا به احترام همه کسانی که در ایران برای آزادی و در سراسر جهان برای حقوق اقلیتهای جنسی و جنسیتی جانشان را از دست دادهاند، یک دقیقه سکوت کنند. وی گفت: «نیکا یکی از صدها و حتی هزاران اعضای جامعه الجیبیتی بود که زندگیشان را برای پیروزی این انقلاب به خطر میاندازند.»
سخنهای شادی امین، به ارتباط نیکا شاکرمی با دختری آلمانی به نام «نله» اشاره دارد که این روزها در گفتوگویی با مجله معتبر آلمانی «تسایت»، این رابطه عاشقانه را روایت کرده است. او پس از دریافت این جایزه در گفتوگو با «ایرانوایر» میگوید: «ما میدانیم که تعداد بسیار زیادی از اعضای جامعه الجیبیتی ایران در اعتراضات اخیر شرکت دارند و جان خود را فدا کردهاند، بدون اینکه هویت جنسیتی یا گرایش جنسی آنها مشخص و آشکار شود. بسیار اهمیت دارد که ما حضور این جامعه در این مبارزه را نشان دهیم.اینکه حق دارند تا حقوق خود را مطرح و در آینده ایران، سهم خود را از دموکراسی از حقوقبشر و تغییرات آتی گرفته و در سیاستگذاری حضور فعال و مشارکت داشته باشند. به همین دلایل، روشن کردن اینکه جامعه ما در این اعتراضات حضور دارد و هزینه میدهد، بسیار مهم است.
متاسفانه به دلیل وسعت تابوها هنوز نمیتوانیم در مورد برخی از جانباختگان اخیر که عضوی از جامعه الجیبیتی هستند به راحتی صحبت کنیم. نیکا نمونهای از بچههای کشته شده در این روزها بود که من تصمیم گرفتم جایزهام را به او تقدیم کنم. نیکا بسیار تاثیرگذار بود. ماجرای قتل او، شیوهای که با خانواده او برخورد شد و جمهوری اسلامی که با دروغگویی و وقاحت سعی کرد تا قتل او را لاپوشانی بکند. برای من بسیار با اهمیت است و دوست دارم که نام او در این روزهای مبارزه جاودانه بماند.»
همزمان با رسانهای شدن این موضوع، «آتش شاکرمی» خاله نیکا، در عکسالعمل به گفتههای شادی امین و اهدای جایزهاش به نیکا، در حساب کاربری اینستاگرام خود نوشت: «با احترام به جامعه کوییر، با قطعیت اعلام میکنیم که گرایش جنسی نیکا، دگرجنسگرا بوده است.»
او مستقیما شادی امین را خطاب قرار داده و میگوید: «نیکا زنده نیست، اما خانوادهاش زندهاند و برای بیان حقیقت در دسترس هستند.»
بازتاب این روایت در رسانهها و شبکههای اجتماعی واکنشهای بسیاری را در پی داشته است، واکنشهایی در جهت تایید یا مخالفت با طرح این موضوع. واکنشهایی که برخی فعالین حقوق کودک، برای تاکید بر حق کودکی که دیگر در قید حیات نیست از خود نشان میدهند و از سویی دیگر، اعضای جامعه رنگینکمانی و فعالان این حوزه که معتقد هستند به مانند همیشه، موجودیت و هویت آنها سرکوب و به حاشیه رانده میشود.
بسیاری «شادی امین» را به دلیل حرکت نمادینش مورد انتقاد قرار دادهاند. برخی از افراد جامعه رنگینکمانی اما، روایتهایشان را از مخفی نگهداشتن هویت جنسی و جنسیتی خود برای خانواده و اطرافیان منتشر کردهاند و با انتشار تصاویر خود در حالی که پرچم و نمادهای رنگینکمانی در دست دارند، خواستهاند تا پس از مرگ نیز هویت جنسی و جنسیتیشان آشکار بماند.
«آزاده مومنی» دکتری علوم سیاسی، که تمرکز خود را بر حقوق زنان و کودکان گذاشته است، در گفتوگویی با «ایرانوایر» میگوید:
«ما باید بر این موضوع توجه داشته باشیم که نیکا شاکرمی، یک دختر شانزده ساله بوده است و طبق کنوانسیون حقوق کودک، یک کودک محسوب میشود. یعنی حتی اگر نیکا زنده بود و فرد دیگری غیر از خودش درباره گرایش جنسیاش اظهار نظر میکرد، این موضوع باعث آسیب به نیکا میشد. البته که در حال حاضر موضوع بسیار پیچیدهتر است، چون نیکا در قید حیات نیست و نمیتواند روایتهایی که درباره گرایش جنسیاش وجود دارد را، تایید یا رد کند.
تاکید میکنم که حتی اگر نیکا زنده بود و کسی غیر از خود او، خواه مادر، خاله یا هرکس دیگری درباره گرایش جنسیاش صحبت میکرد، قدرت تصمیم گیری را از او گرفته و بدون اینکه خود کودک بخواهد، او را در گروه خاصی جای داده یا منکر این موضوع شده است. تنها خود کودک است که حق دارد تصمیم بگیرد درباره این موضوع صحبت کند، یا آن را علنی کند. ما در جایگاه تصمیمگیری برای او نیستیم. این قضیه زمانی پیچیدهتر میشود که این کودک دیگر زنده نیست.»
«آزاده مومنی» بر این باور است که در شرایط کنونی، وظیفه انسانی همه ماست که دست در دست یکدیگر، از فشار این غمها بکاهیم. او میگوید: «با فرض اینکه، حتی اگر نیکا عضوی از جامعه الجیبیتیکیوپلاس بود، اما مطرح کردن این موضوع در شرایط کنونی، باعث افزایش اندوه خانواده داغدار او میشود. شاید مطرح کردن این موضوع کار درستی نبوده است، چون نیکا دیگر در بین ما نیست تا این موضوع را تایید یا تکذیب کند.»
او با تاکید بر این اینکه آگاهیرسانی و صحبت از جامعه الجیبیتیکیو کار بسیار ارزشمندی است و فعالیتهای اعضای این جامعه در سالهای اخیر بسیار ستودنی است، میگوید: «اما به لحاظ انسانی و در این شرایط خاص، شاید بهتر بود شرایط خانواده داغدار نیکا و واکنشی که به این مساله در نبود نیکا نشان میدهند هم، در نظر گرفته شود.
از سویی دیگر ما میبایست به هر آسیب احتمالی به دستاوردهای جامعه رنگینکمانی، در پی حواشی این ماجرا نیز توجه کرده و از آن پیشگیری کنیم، مخصوصا در جامعه ایران که همیشه مورد سرکوب و آزار و اذیت قرار گرفتهاند و حقوق آنها رعایت نشده است.»
«آزاده مومنی» در پاسخ به این پرسش «ایرانوایر» که آیا برای بیان هویت جنسی و جنسیتی، سن قانونی افراد شرط است؟ میگوید:
«پاسخ به این پرسش، بله یا خیر نیست. این سوال دو جنبه دارد، جنبه فردی و جنبه اجتماعی. این استدلال را میپذیرم که لازم نیست فرد حتما به هجده سالگی برسد تا گرایش جنسی و یا هویت جنسیتی خود را بیان کند. این حق فرد است که در هر سنی درباره این موضوع صحبت کند، اما از سویی دیگر، پذیرش جامعه مطرح میشود. جامعه تا چه اندازه فردی که از نظر قانونی کودک محسوب میشود را جدی گرفته و میپذیرد؟ براساس کنوانسیون حقوق کودک، فرد زیر هجده سال کودک محسوب میشود و دیدگاه جامعه و قانون، این فرد یک کودک است.»
سوی دیگر این ماجرا اما، اعضای جامعه رنگینکمانی قرار دارند. انسانهایی که به واسطه هویت جنسی وجنسیتی خود، دهههاست که مورد تبعیض، خشونت و سرکوب قرار گرفتهاند. چه از سوی خانواده، چه جامعه و چه قانون.
«امیرا ذوالقدری» کنشگر برابری جنسی و جنسیتی و از اعضای این جامعه در گفتوگو با «ایرانوایر»، این موضوع را از زاویه دیگری بررسی میکند:
«من فکر میکنم اگر مفروضات اشتباهی داشته باشیم به نتایج اشتباهی هم خواهیم رسید. در ماجرای نیکا، فرض برخی از فعالین حقوق کودک بر این است که هویتجنسی نیکا توسط فعالین حقوق جامعه الجیبیتیکیوپلاس افشا شده است، این فرض خلاف واقعیت رخ داده است. واقعیت این است که نِله، نوجوانی که هم سن و سال نیکا است، در مورد رابطه خود و نیکا با مجله «تسایت» آلمانی مصاحبه کرده است. این حق هر کودک و نوجوانی است که در رابطه با هویت جنسی خود و یا آمال و آرزوهایش، از زندگی مشترک در آینده صحبت کند و یقینا کودکان رنگینکمانی مستثنی از این حق نیستند.
همانگونه که کودکان دگرجنسگرا در مسیر شناختن هویت خود، آرزوی ازدواج با جنس مخالفشان را در سر پرورانده یا حتی در رابطه با آن با والدین خود صحبت میکنند. همانطور که نوجوانان دگرجنسگرا در مسیر بلوغ جنسی ممکن است تجربیاتی با همسن و سالهای خود داشته باشند. این مسیر رشد و بلوغ ماست که فارغ از هر گرایش جنسی طی میکنیم. پس نِله به عنوان یک نوجوان آلمانی که دوست دخترش را از دست داده، حق دارد سوگوار او باشد و از او یاد کند.»
در طرف مقابل اما خاله نیکا وجود دارد، که ضمن همدردی با جامعه الجیبیتیکیوپلاس، ابراز میکند که بچه خواهرش بر مبنای شناخت او، هرگز نمیتوانسته گرایش دیگری به جز دگرجنسگرایی داشته باشد. او تاکید میکند گرایش جنسی نیکا هرچه میبود، قطعا برای او محترم است، اما واقعیت این است که نیکا همجنسگرا نیست. او ضمنا وجود نِله را کتمان نمیکند و به قصد نیکا برای مهاجرت اشاره میکند.
امیرا معتقد است که در این ماجرا، ما دو روایت از دو فردی که با نیکا در ارتباط بودهاند داریم؛ دو روایتی که هر دو را میشود به عنوان بخشی از واقعیت پذیرفت. البته اگر خودمان را در مقام تایید یا تکذیب هیچ کدام از آنها نگذاریم. او در ادامه میگوید:
«من در اینباره سعی کردم ناظر و شنونده هر دو باشم و با هر دو نفر که عزیزی را از دست دادهاند همدردی کنم. اما جریان دیگری هم وجود دارد که به دنبال تکذیب یا تایید قاطعانه گرایش جنسی فردی است که خودش در این دنیا نیست. چنین رویکردی هم غلط است و هم اینکه کسی به طور منطقی نمیتواند به عنوان شخص سوم که با نیکا در ارتباط نبوده، در چنین جایگاهی قرار بگیرد. متاسفانه این رویکرد برای تمام بازماندگان نیکا آسیبزا است.
از طرفی، عدهای که به دلیل زیستشان در یک ساختار پدرسالار دگرجنسگرا محور نمیتوانند تحمل کنند که قهرمانشان گرایش جنسی دیگری به جز دگرجنسگرایی داشته باشد، عشق نِله به نیکا را تکذیب میکنند.
من از فعالان حقوق کودک که انقدر حساسیتهای دقیقی دارند میپرسم، آیا متوجه هستند نادیده گرفتن عشق دو همجنس، یا غیرواقعی خواندن آن چه تاثیری بر روان یک نوجوان میگذارد؟»
او همچنین در ادامه صحبتهایش از گروهی در جامعه رنگینکمانی انتقاد میکند:
«گروهی در جامعه الجیبیتی که به دلیل مصادره روایتها، رنجها و زخمهای این جامعه مورد نقد شدید اعضا جامعه رنگینکمانی هم است، بعد از جوابیه خاله نیکا بسیار تدافعی عمل کرده و سعی میکند از خاله او اعتبارزدایی کند، که باز این هم فشار بسیار زیادی بر یک خانواده داغدار میگذارد. من حتی دیدهام برخی نوشتهاند، ما اعتراف اجباری خاله نیکا را باور نکردیم، جوابیه او را هم باور نخواهیم کرد، که این بسیار شرم آور است.
یا اقدام به برگزاری کمپین وصیت نامهنویسی کردهاند تا بر خاله او فشار روانی وارد کنند؛ که این همزمان مصداق آزار روانی یک خانواده داغدار و یک جامعه به حاشیه رانده شده است.
این در حالی است که در جایگاه یک فعال و یا سازمان مردم نهاد، میشود به راحتی به دو روایت در رابطه با نیکا اشاره کرد، اما گفت ما به دلیل تجربه زیستهمان به عنوان بخشی از جامعه الجیبیتی، احساس میکنیم روایت اول شبیه به آن چیزهای مشترکی است که خودمان تجربه کردهایم.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر