من، «شایا گلدوست»، زن ترنس و کنشگر جامعه رنگینکمانی، هر هفته دوشنبه در اینستاگرام «ایرانوایر»، با یکی از اعضای جامعه رنگینکمانی درباره مسائل و مشکلات مربوط به این قشر گفتوگو میکنم. مهمان این برنامه، «مانی عظیمزاده»، مددکار اجتماعی و فعال در حوزه آموزش عدالت اجتماعی است و در این برنامه، درباره مبحث عدالت اجتماعی در جوامع مختلف و در میان جامعه رنگینکمانی صحبت میکنیم.
وقوع انقلاب اسلامی در ایران در بهمن سال ۱۳۵۷، جامع ایران را دچار دگرگونی پیچیدهای کرد. جامعهای که گرچه نه به شکل پایدار، اما بهسرعت در مسیر مدرنیته حرکت میکرد، با حادث شدن انقلاب اسلامی و پیروزی آن، به ناگهان و به اجبار تغییر مسیر داد، تغییر مسیری که هم به خودی خود دگرگون کننده بود، هم بهواسط سیاستهای جدید، از دوری از مدرنیته و بازگشت به عقب خبر میداد.
جامعه مدرن شده ایران در مسیر ۵۰ سالهای که طی کرده بود، بهواسطه فعالیت افراد و گروههای اجتماعی و سیاسی، و البته بهواسطه مدرنیتهخواهی حکومت پهلوی، در معرض مفاهیم و ساختارهایی قرار گرفته بود که حتی در جوامع دموکراتیک غربی نیز نوین محسوب میشد.
گرایش جنسی و شاید تنوع هویتهای جنسیتی در افراد یکی از این مفاهیم و ساختارهایی بود که در جامعه ایران پیش از انقلاب بهواسطه آزادیهای اجتماعی، علیرغم ساختارهای هنوز تبعیضآمیز، جای خود را آرام آرام در فضاهای اجتماعی باز میکرد.
انقلاب اسلامی به رهبری «روحالله خمینی» اما، بهناگهان و با سرعت و البته با زور اسلحه و در تنگنا قرار دادن زنان و اقلیتهای گوناگون، بسیاری از آزادیهای اجتماعی را که به مدد فعالیت کنشگران مدنی و البته مدرنیتهخواهی حکومت پهلوی در حال نهادینه شدن در جامعه ایران بود، از جامعه پس گرفت و خفقان را چنان بر فضای ملتهب جامعه چیره ساخت که گویی گروههای اقلیت ایرانی، مشغول تلاش برای تنها بقای حداقلی خود شد.
جامعه رنگینکمانی نیز البته استثنا نبود. ورود اینترنت اما به فضاهای خصوصی و شخصی جامعه را یاری کرد که این اندیشیدن ابعاد گستردهتر بگیرد و البته جامعه را از خوراک آموزشی بیشتر بهرهمند ساخت.
در طی همه این سالها جامعه رنگینکمانی ایرانی مانند بسیاری از اقشار دیگر در تلاش برای بهدست آوردن حقوق انسانی خود و بهرهمندی و دسترسی به منابع اجتماعی برابر با دیگر گروهها است، حقی که بهواسطه گرایش جنسی و هویت و بیان جنسیتی افراد، بهدلایل مختلف خانوادگی، مذهبی، فرهنگی و قانونی از آنها سلب شده است.
مفهوم عدالت اجتماعی موضوعی است که بسیاری از گروههای آسیبپذیر و به حاشیه رانده شده برای رسیدن به آن در تلاش و مبارزهای پایانناپذیر هستند و در چند ماه اخیر با آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، رنگ و بو تازهای به خود گرفته است. مهمان برنامه بیشتر درباره این مفهوم توضیح میدهد:
«عدالت و عدالت اجتماعی یک مفهوم ایدهآلگرایانه است، به این دلیل که ما بتوانیم آن بیعدالتیای که جوامع انسانی و کل موجودات بهطور طبیعی با آن روبهرو هستند، تا حدودی خنثی کنیم. ما در دنیایی زندگی میکنیم که منابع طبیعی محدود است و ساختارهای اجتماعی باعث شده است که در جوامع مختلف به اشکال متفاوت، دسترسی افراد به این منابع متفاوت باشد. یعنی برخی از افراد دسترسی بیشتری داشته و برخی از افراد از این دسترسی محرومند و شکل حکومت مدرن که از چندین صد سال پیش به وجود آمده است، باعث میشود که این محرومیتها و ناعدالتیها شکل قانونی به خود گرفته و باعث رنجش افراد شده و افراد را مجبور میکند تا برای دسترسی حداقلی به منابع تمام عمر تلاش کنند. تلاشی که غیر انسانی است و به جامعه انسانی تحمیل شده است.»
«مانی عظیمزاده»، مددکار اجتماعی و فعال در حوزه آموزش عدالت اجتماعی میگوید که «اگر جامعه اقلیت جنسی وجنسیتی را بهعنوان مثالی در نظر بگیریم، این اقلیت بودن به معنای محرومیت از داشتن حقوق برابر و دسترسی برابر به منابع است. البته این اقلیت بودن گروههای دیگر قومی، زبانی، دینی و غیره را نیز میتواند در برمیگیرد.»
به گفته او «وقتی صحبت از جنس و جنسیت میشود، چیزی فراتر از بیولوژی ماست، این یک ساختار اجتماعی است که در طول قرنها و هزارهها شکل گرفته و امروزه که حکومتها به شکل مدرن برجوامع تاثیر گذاشتهاند، از این ساختارهای اجتماعی تعریف شده در جوامع استفاده و یا سواستفاده میکنند. در مورد جنس و جنسیت و گرایش جنسی نیز مساله به همین صورت است، یعنی کسانی که از آن هنجارها، باورها و یا قوانین یک جامعه پیروی نمیکنند، با انگهای مختلفی از دسترسی برابر به منابع و حقوق خود محروم نگهداشته شوند. با کمی تحقیق میتوان دریافت که این امر در راستای دستیابی گروه قالب بر جامعه به منافع خود است.
به این شکل که با سرکوب کردن هر گروه دیگری در جامعه و منع دسترسی آنها به منابع و حقوق برابر، به اجرا و تقویت ایدئولوژی خود بپردازند.»
اما زمانی که از جامعه بزرگتر به یک گروه خاص و یا جامعه اقلیت وارد میشویم، اشکالی از این ناعدالتیها که متاثر از جامعه بزرگتر و یا فرهنگ، نوع آموزش و قانون است را در جامعه اقلیت میز مشاهده میکنیم. بهعنوان مثال در جامعه رنگینکمانی این ناعدالتیها در بین گروههای مختلف جنسی و جنسیتی نیز دیده میشود که ممکن است متاثر از همان ناعدالتیها و ایدئولوژیهایی باشد که در جامعه بزرگتر تحت تاثیر آنها رشد کرده و پرورش یافتهایم.
مانی عظیمزاده میگوید: «همه ما متشکل از شناسههای مختلف هویتی هستیم، هر یک از شناسههای هویتی با یکدیگر در تداخل و تبادل هستند. من معتقد هستم که آنچه در جوامع بزرگتر بهعنوان ناعدالتی و محرومیت وجود دارد، در جوامع کوچکتر نیز قابل مشاهده است. توجه به این موضوع بسیار اهمیت دارد، وقتی ما از یک شناسه هویتی برای معرفی خود استفاده میکنیم، در واقع ساختار اجتماعی مرتبط با آن هویت را تقویت میکنیم.»
به گفته او «بهعنوان مثال وقتی من خودم را بهعنوان یک مرد معرفی میکنم، در واقع بر ساختار باینری یا دوگانه موجود در جامعه تاکید و آن را ناخودآگاه تقویت میکنم. میخواهم به این نکته تاکید کنم که تمامی آن تبعیضهای نظاممندی که در خارج از جامعه کوییر وجود دارد، در جامعه کوییر نیز وجود داشته و شامل حال افراد این جامعه نیز میشود. لایههای مختلف هویتی افراد در جامعه کوییر نیز آنها را در موقعیتهای متفاوتی قرار میدهد. به اعتقاد من در جامعه کوییر نیز بسترهایی برای ندادن عاملیت به زنها وجود دارد. بهعنوان مثال اگر با ترنسهراسی موجود در جامعه بزرگتر آگاهانه مبارزه نشود، در جامعه کوییر هم با آن روبهرو خواهیم شد. مگر اینکه دائم با آن مبارزه کنیم، با موقعیتهایی که ساختارهای اجتماعی به ما میدهند مقابله کرده و آنها را بشکنیم و لازمه این امر وا دادن امتیازهایی است که بهواسطه برخی از شناسههای هویتی بهدست آوردهایم.»
مطلب مرتبط:
ثبت نظر