من، «شایا گلدوست»، زن ترنس و کنشگر جامعه رنگینکمانی، هر هفته دوشنبه در اینستاگرام «ایرانوایر»، با یکی از اعضای جامعه رنگینکمانی درباره مسایل و مشکلات مربوط به این قشر گفتوگو میکنم. مهمان این برنامه، «جاستینا»، اکتیویست و خواننده هیپهاپ است و درباره نقش هنر در آگاهیرسانی و فرهنگسازی صحبت میکنیم. همچنین درباره آهنگی که چند سال پیش برای افراد ترنس خوانده بود، توضیح میدهد.
***
هنر در اکثریت جوامع یکی از ابزار تاثیرگذار در پیشبرد کنشهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است. برخی هنرمندان با خلق آثار هنری مرتبط، توجه جامعه را به موضوع مورد بحث جلب میکنند. در این میان، کم نیستند هنرمندان جامعه رنگینکمانی که هنر خود را به عرصهای برای رساندن صدای جامعه خود تبدیل کردهاند و یا هنرمندانی بیرون از این جامعه که صدایی برای افراد رنگینکمانی میشوند. صدایی که در دهههای گذشته، بهدلایل مختلف قانونی، فرهنگی و مذهبی، هرگز شنیده نشده و تجربه آنها در فضای جامعه ایران، تنها خشونت و ترس بوده است.
وقتی به پیشینه موسیقی نگاه میکنیم، میبینیم که از اعتراضات افراد رنگینپوست در آمریکا شروع شد. برای اینکه صدای اعتراض خود را بلند کنند، صدای اعتراض خود را به ظالمان نشان دهند و افراد جامعه را با خود همراه کنند. افرادی که معترض بودند و درد مشترک داشتند، اما صدایی نداشتند. موسیقی هنر بسیار متحدکنندهای است.
دلیل اینکه کشورها سرود ملی دارند، این است که همراهی، همبستگی و اتحاد خود را با موسیقی و سرود نشان دهند. این همراهی و اتحاد، قدرتی با خود دارد که برای افراد یک جامعه بسیار لازم و ضروری است. جذابیت هنر اعتراضی در همهگیر بودن آن است، شبیه بودن این هنرهای اعتراضی در تمامی جوامع انسانی. در هنر معاصر ما نیز آثار اعتراضی زیادی وجود دارد.
جاستینا، خواننده سبک هیپپاپ است که بیشتر کارهای او، رنگوبویی اعتراضی دارد. اعتراض به آنچه بهعنوان یک زن در ایران تجربه کرده است و یا به آنچه در جامعه خود دیده و از آن تاثیر گرفته است. او دراینباره بیشتر توضیح میدهد:
«قبل از اینکه خواننده شوم، وقتی به موسیقی گوش میدادم شعر و ترانه آهنگ برایم بسیار مهم بود. بهعنوان یک نوجوانی که موسیقی گوش میدادم برایم بسیار اهمیت داشت که به چهچیزی گوش میدهم، جدا از اینکه همیشه بسیار به شعر هم علاقه داشتم و از شعر تاثیر میگرفتم؛ اینکه چهطور میتوان اینهمه حرف را با یک بیت یا مصرع بیان کرد؟ زمانی هم که علاقهمند شدم و تصمیم گرفتم که در این عرصه کار کنم و خوانندگی را دنبال کنم، هدفم این بود که ترانهای بنویسم که وقتی مخاطب به آن گوش میدهد، بهفکر فرو رود و از آن تاثیر بپذیرد و بهیادش بماند. در واقع ذهن مخاطب را به چالش بکشم.
زمانی موسیقی میسازم که احساساتم درگیر باشد. مخصوصا زمانی که غمگین و عصبانی هستم. از اتفاقات محیطی و جامعهای که در آن زندگی میکنم یا از آن آمدهام تاثیر میپذیرم و احساساتم را با شعر و موسیقی نشان میدهم.
در ایران، بهعنوان یک زن، محدودیتهای زیادی داشتم. صدای من بهعنوان یک خواننده زن ممنوع بود و این یکی از بزرگترین تبعیضهایی بود که با آن روبهرو بودم. این مسائل مرا بهفکر فرو میبرد، مخصوصا چالشهایی که بهعنوان یک زن خواننده با آنها روبهرو بودم.
هنر از جنبههای مختلف تاثیرگذار است. در شکل دادن شخصیت انسانها، در فرهنگسازی، در آگاهی دادن. البته میتواند در جهت منفی یا مثبت بهکار گرفته شود. هنر برای انسانها تصویرسازی میکند، تخیل و ناخودآگاه افراد را درگیر کرده و ازاینجهت، بسیار تاثیرگذار است.
نگاهی به تاریخ هم نشان میدهد که حکومتهای دیکتاتوری با اولین قشری که برخورد و آنها را سرکوب میکنند، هنرمندان هستند. از نظر من این هنر است که فرهنگ را میسازد، بههمین دلیل تصمیم گرفتم از هنرخود در این جهت استفاده کنم و تمام سعی خود را میکنم تا درباره چیزی که میخواهم ترانه بنویسم و موسیقی بسازم، اطلاعاتی داشته باشم تا محتوای اشتباهی را با کار هنریام انتقال ندهم.»
در پاسخ به این سوال که متاسفانه اکثر هنرمندان ما، در حوزههای مختلف، بهدلیل نبود بستر فرهنگی و آموزشی مناسب درباره جامعه رنگینکمانی، در کارهای هنری خود کمتر به این افراد میپردازند، چه شد که آهنگی برای افراد ترنس خواندی، جاستینا میگوید:
«شروع ساخت این آهنگ را قبل از خارج شدن از ایران آغاز کرده بودم. در ایران دوستان ترنس و همجنسگرایی داشتم و تا حدودی با این افراد و زندگیهایشان و مسائل و مشکلاتی که دارند آشنا بودم، اما داستان این آهنگ از جایی شروع شد که ما در میان دوستان خانوادگیمان، فرد ترنسی را میشناختیم و روزی که پای حرفها و داستان زندگیاش نشستم و درباره مشکلاتش بهعنوان یک ترنس در ایران حرف زد، احساساتم بهشدت درگیر این موضوع شد. بسیار غمگین شدم که فردی بهدلیل ترنس بودن، این تبعیضها و مشکلات را تجربه میکند.
حدود ۲۵ سال داشتم. با خود گفتم باید کاری کنم، کاری که از دستم برمیآید. وقتی با دوستان دیگری از جامعه رنگینکمانی حرف زدم، دیدم که چقدر تنها هستند و هیچکس حتی سعی نمیکند تا صدای آنها را بشنود، انگار میترسند که به این افراد گوش دهند.
احساساتم و غم درونم باعث شد تا شروع به نوشتن ترانهای کنم. سعی کردم از افراد ترنس بپرسم که چه احساسی دارید؟ جامعه چه چیز را به شما انتقال میدهد؟ چه چیزهایی بیشتر باعث ناراحتی شماست؟ اینطور سعی میکردم تا حرفهای آنها بشنوم و درک کنم و با چندین بار تغییر، در نهایت ترانه این کار نوشته شد. حدود سه سال پیش بود. وقتی از ایران خارج شدم، این کار را به اتمام رسانده و منتشر کردم.
میدانم کمی و کاستیهایی در شعر وجود دارد و ممکن است برخی از افراد ترنس با آن کمی زاویه داشته باشند. من ترنس نیستم، زندگی این افراد را زندگی نکردهام و ممکن است بهدرستی نتوانسته باشم احساس آنها را منتقل کنم. اسم این آهنگ هم «تو جای من نیستی» است و من در واقع جای این افراد نبوده و نیستم، و بههمین دلیل ممکن است کموکاستیهایی در شعر وجود داشته باشد.
دوست دارم همینجا از دوستان ترنس معذرتخواهی کنم، اگر بیتی، مصرعی، کلمهای در ترانه وجود داشته که باعث ناراحتی آنها شده است، یا به اشتباه از آن استفاده کردهام، من به اندازه دانشم این کار را ساختم.
البته از بسیاری از دوستان ترنس پیامهای محبتآمیز نیز دریافت کردم. با ترانه و آهنگ ارتباط برقرار کرده بودند و میگفتند که این آهنگ حرف دل ما و احساسات ماست و بهشخصه برای من بهعنوان یک هنرمند که اثری را خلق کردهام، این موضوع بسیار جای خوشحالی داشته و موفقیتآمیز است.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر