close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

دولت یازدهم و مدرنیزه شدن سانسور

۴ بهمن ۱۳۹۵
ادبیات و شما
خواندن در ۶ دقیقه
دولت یازدهم و مدرنیزه شدن سانسور

گفت‌وگو با شیرین عبادی
محمد‌ تنگستانی
ضرب‌المثل«زبان سرخ‌ سر سبز می‌دهد برباد» را برخی رعایت بیان و نکته‌سنجی می‌دانند وعده‌ای آن را محافظه‌کاری و خودسانسوری تعریف می‌کنند. در پروژه جدیدی که ما برای شما تهیه‌کرده‌ایم   قرار است به «خودسانسوری» بپردازیم. در این پروژه سه سؤال مشترک از تمام مصاحبه‌شونده‌ها پرسیده می‌شود و در بین پاسخ آنها اگر پرسشی بود مطرح می‌کنیم. نیت ما در این پروژه و مجموعه مصاحبه‌هایی که قرار است منتشر بشود، به چالش کشیدن مصاحبه‌شونده‌ها نیست. ما تعریف آنها از خودسانسوری را به شما انعکاس می‌دهیم و اگر تمایل داشته باشند یک نمونه از خودسانسوری زندگی فردی و یا اجتماعی‌شان را با شما به اشتراک می‌گذاریم و درصورتی‌که تمایل به این کار نداشته باشند برای شما خواهیم نوشت. در این پروژه مصاحبه‌شونده‌ها را برخلاف کارهایی که تاکنون برای شما منتشر کرده‌ایم، معرفی نمی‌کنیم و علتش  برابر بودن افراد یک جامعه در مقوله خودسانسوری، در این پروژه است. شما نیز می‌توانید در پروژه خودسانسوری شرکت کنید و مصادیقی از خودسانسوری در فعالیت‌های ادبی-هنری، دوران تحصیل و یا زندگی شخصی خود را به نشانی اینستاگرام ما ارسال کنید. پانزدهمین نفری که با او گفت‌وگو کرده‌ایم شیرین عبادی است. خانم عبادی در تعریف خودسانسوری می‌گوید:
به زبان ساده در تعریف سانسور می‌توان گفت: سانسور یعنی دست روی دهان شما بگذارند كه مبادا حرفی ناخوشايند بزنيد. در زندگی تا حد امكان سعی كرده‌ام خودسانسوری نداشته باشم، اما زمانی که ايران  زندگی می‌كردم، براي انتشار مقاله و كتاب، سعی می‌كردم طوری بنويسم كه ضمن بيان حرفم از زير تيغ سانسور فرار كنم. در حقيقت خودسانسوری نكردم، اما تمرين كردم طوری صبحبت كنم كه سانسورچی نفهمد و خواننده بفهمد.

جمله «تمرین کرده‌ام که طوری حرفم را بزنم که سانسورچی نفهمد ولی خواننده بفهمد.» یعنی همان خودسانسوری، باکمی اغراق؟
ـ نه، تعریف دیگری دارد. می‌توان اینگونه گفت که می‌شود زبانی پیدا کرد که بتوان مقصود را از طریق آن بیان کرد. یک مثال ساده بزنم، ضرب‌المثلی هست که می‌گوید زمانی فردی از یک کشیش پرسید: من در حین عبادت می‌توانم سیگار بکشم؟ کشیش گفت: نه، این عین بی‌حرمتی است به خدا. بعد دیگری پرسید: من در حین سیگار کشیدن می‌توانم عبادت کنم؟ کشیش گفت: بله
در حقیقت هر دو جواب یکی است. اما شیوه طرح مسائل و نوع سؤال متفاوت است. 
تخصص من، یعنی حقوق و سالی‌ها سروکله زدن با سانسور، تا حدودی این شیوه را به من یاد داده است که چگونه صحبت کنم تا قابل‌عرضه باشد و از زیر تیغ سانسور بدون مشکلی رد بشود. البته همیشه هم موفق نبوده‌ام  و گاهی اوقات هم نام من مشکل ساز بوده است. مثل کتابی به علت بودن اسم من روی جلد آن کاملاً خمیر شد.

در دولت دکتر حسن روحانی خفقان و سانسور مانند دولت  محمود احمدی‌نژاد به‌قدرت و قوت خود باقی ماند. اما نوع سانسور عوض‌شد. در این دولت ما کمتر شاهد سانسور به روش‌های سنتی بودیم و می‌توان گفت که سانسور در دولت حسن روحانی مدرن شده است به این صورت که برخی از مولفین و فعالین مدنی و سیاسی به دلایل مختلفی مانند رضایت نسبی از روی کار آمدن آقای روحانی خط قرمزها را بیشتر از گذشته  و با رضایتی نسبی رعایت می‌کنند. این روش را می‌توان سانسور مدرن معرفی کرد. گستردگی شبکه‌های اجتماعی علاوه بر انتشار اخبار و اطلاعات واقعی و بدون سانسور مشکلی مانند زیادشدن صداها و تفکرات جعلی را، به همراه داشته است.
 ازنظر شما دولت ایران با عمومیت و گسترش فضاها و شبکه‌های اجتماعی،  مانند گذشته قادر به اعمال سانسور بر کتاب‌ها و گفته‌ها خواهد بود؟

ـ حق با شماست، همه‌چیز پیشرفت کرده سانسور و سانسورچی قاعدتاً پیشرفت کرده‌اند، پیش از این سانسور یک شیوه آشکار بود و می‌گفتند این را خط بزن و ننویس، اما با توجه به پیشرفت تکنولوژی، آن شیوه دیگو جوابگو نیست. حالا سانسورچی روش دیگری اعمال می‌کند، یک مسئله را مطرح می‌کند و توجه رسانه‌ها را به یکباره جلب آن مسئله می‌کند، نمونه بارز آن، بعد از سال هشتادوهشت که دستگیری‌های فله‌ای صورت گرفت و وضعیت بسیار بد بود، تعداد بسیاری از زندانیان سیاسی که اکثراً افراد سرشناس دولتی هم بودند و موردتوجه جامعه، تصمیم به اعتصاب غذا گرفتند و هم‌قسم شدند که تا پای مرگ پیش بروند که به نتیجه برسند. یکی دو روز که گذشت توجه رسانه‌ها جلب شد، رسانه‌های داخلی که نمی‌توانستند چیزی بگویند، اما رسانه‌های خارجی شروع کردند به صحبت کردن و پوشش دادن این مسئله که در زندان همه اعتصاب غذا کردند و شرایط وخیم است.
درست همین موقع، خانمی که شریک در قتل همسرش بود، به جرم زنای محصنه، حکم سنگسارش صادر و تأیید شد. درنتیجه تمام رسانه‌ها به سنگسار سکینه پرداختند. الگوی بزرگی برای رسانه‌ها شد و در این میان اعتصاب زندانیان سیاسی کاملاً فراموش شد. به همین علت آن اعتصاب غذا شکست خورد و به دنبال آن اعتصاب غذاهای دیگر هم شکست خورد. این مسئله سبب شد که من آن زمان نامه‌ای بنویسم و بگویم:  من مخالف سنگسارم، اما توجه داشته باشید که وزارت اطلاعات مخصوصاً در این موقعیت حکم سنگسار سکینه را تأیید و رسانه‌ای کرده است. ما باید مخالف هر نوع اعدام و سنگساری باشیم، مخصوصاً سکینه، اما سیزده زن دیگر هم حکم سنگسار داشتند اما تنها موردی که ازلحاظ اخلاقی می‌توانست وجدان برخی را آزرده کند، رسانه‌ای و عمومی شد.
در این میان هیچکس هم مقصر نبود و من کسی را متهم نمی‌کنم که بگویم از سمت وزارت اطلاعات هدایت شده بودند، وزارت اطلاعات خبری را پخش کرد و باقی به سمت آن خبر رفتند و در حقیقت فریب خوردند. و نتیجه آن فریب خوردن، فراموشی اعتصاب غذای زندانیان سیاسی بود. این هم نوعی از سانسور است و به همین علت من فکر می‌کنم رسانه‌هایی که برای حقوق بشر کار می‌کنند، احتیاج به یک آموزش خاص دارند که اولویت‌ها را بشناسند. کمی بعد خبری در ارتباط با اعدام چند تن از زندانیان سیاسی بود که این اعدام داشت منجر به جنجال می‌شد. که گفتند قرار است وبلاگ نویسی به نام حسین درخشان اعدام بشود. خوشبختانه این دفعه رسانه‌ها فریب نخوردند و متوجه شدند این به علت عدم پوشش دهی مسئله زندانیان سیاسی است و کسی صحبتی نکرد. آن‌هم یک بازی حساب‌شده و هماهنگ شده بود. منظور من این است که سانسور سنتی امروز ممکن است بی‌جواب و بی‌نتیجه بماند به همین دلیل سانسورچی هم هوشیار و آگاه است.
به همان اندازه ما باید رسانه‌های خود را نسبت به شیوه‌هایی که وزارت اطلاعات دارد آگاه کنیم و اجازه ندهیم اخبار کذب و یا حتی اخبار حقیقی اما هدفمند به جامعه تزریق شود.

قاعدتاً تاکنون خودسانسوری داشته‌اید. تمایل دارید یک نمونه از خودسانسوری‌هایتان را هم‌رسانی کنید؟
ـ یکبار زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی که من رئیس انجمن حمایت از کودکان در ایران بودم و خودم به‌اتفاق چند تن از دوستان مؤسس آن بودم، از آموزش‌وپرورش به من مراجعه کردند و گفتند: تو که همیشه بیان می‌کنی آموزش حقوق را باید از مقطع راهنمایی و دبیرستان شروع کرد، شورای آموزش تصمیم به اجرایی کردن آن گرفته، شما کتاب مربوطه را بنویسد. من همین کار را کردم و کتاب آموزش حقوق به زبان ساده برای تدریس در مقطع دبیرستان نوشتم، اما همان زمان گفتند وقتی نام تو اینجا به‌عنوان نویسنده مطرح بشود، امکان دارد حساسیت به وجود بیاورد، پس ما نام نویسنده درج نمی‌کنیم و می‌نویسیم شورای آموزش‌وپرورش، من هم قبول کردم چراکه ایده اهمیت داشت، نه نام من.
این کتاب چاپ شد و من چهارصد هزار تومان حق‌الزحمه نوشتن آن کتاب را از آموزش‌وپرورش گرفتم و بیش از صد هزار نسخه تکثیر کردند در مرکز آموزش کتاب‌های درسی پخش کردند. 
نمی‌دانم از کجا متوجه شدند که نویسنده این کتاب من بودم و توپخانه روزنامه‌های حکومتی من‌جمله کیهان، شروع به سنگ‌اندازی کردند و گفتند این کتاب نباید تدریس بشود و باعث شدند که تمام کتاب‌های چاپ‌شده، خمیر بشوند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

صفحه‌های ویژه

آتش‌نشان‌های جهان همه اهل یک خانواده‌اند

۴ بهمن ۱۳۹۵
خواندن در ۱ دقیقه
آتش‌نشان‌های جهان همه اهل یک خانواده‌اند