close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

نامه محمد شریفی مقدم دانشجوی محبوس در زندان تهران بزرگ به اساتید دانشگاه شریف

۲ دی ۱۳۹۷
بلاگ دراویش گنابادی
خواندن در ۵ دقیقه
نامه محمد شریفی مقدم دانشجوی محبوس در زندان تهران بزرگ به اساتید دانشگاه شریف

‏اختصاصی ایران وایر

 این نامه که توسط محمد شریفی مقدم نوشته شده بصورت اختصاصی در اختیار ایران وایر قرار گرفته است.

شریفی مقدم، دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف از جمله دراویش گنابادی است که در جریان حمله وهجوم نیروهای امنیتی در اول اسفندماه 1396 به گلستان هفتم درخیابان پاسداران تهران پس از ضرب و شتم بسیار دستگیر و به زندان منتقل شد. این دانشجوی درویش، با حکم قاضی صلواتی رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به تحمل به ۱۲ سال حبس تعزیری، ۲ سال تبعید به برازجان، ۲ سال محرومیت اجتماعی و ممنوعیت خروج از کشور و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده و هم اکنون در زندان تهران بزرگ (فشافویه) زندانی است.

قاضی صلواتی آقای شریفی‌مقدم را به اتهام اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور به تحمل ۷ سال و نیم، به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به ۱۸ ماه، به اتهام تمرد نسبت به مأمورین به ۱۸ ماه، به اتهام اخلال در نظم عمومی به ۱۸ ماه و ۷۴ ضربه شلاق و همچنین با استناد ماده ۲۳ قانون مجازات اسلامی به ۲ سال محرومیت از عضویت در احزاب، گروه‌ها، دسته‌جات سیاسی و فعالیت در فضای مجازی و رسانه‌ها و مطبوعات و خروج از کشور محروم و ۲ سال اقامت اجباری در شهر برازجان محکوم کرده است. در دادنامه مفصل محمد شریفی‌مقدم، نه ‌تنها درویش بودن او؛ که فعالیت‌های صنفی دانشجویی این فعال دانشجویی و مدافع حقوق کودکان کار نیز در صدور چنین حکم سنگینی مورد توجه قاضی بوده است.

شریفی مقدم، صد روز را پس از حمله یگان ماموران زندان به بند و ضرب و شتم مجدد دراویش، در انفرادی زندان فشافویه گذراند. در این مدت هیچ خبری از او و سایر درویشان وجود نداشت. مقامات زندان،به تازگی او سایر دروایش را از انفرادی به بند عمومی منتقل کرده‌اند.

‏متن نامه محمد شریفی مقدم* درویش زندانی در زندان فشافویه را در ادامه می‌خوانید:
‏صد روز اخیر را در بی خبری مطلق در سلول انفرادی گذراندم و فرصتی فراهم شد تا بیش از پیش به «دانشگاه» همان محل وقوع  جرایم امنیتی‌ام بیاندیشم.
‏آنجا که سخن گفتن در تریبون آزادش تبلیغ علیه نظام است و شعر خواندن در کلاسش ترویج افکار صوفیه و خلاف قانون و شرکت در تجمعاتش اقدام علیه امنیتی و اخلال در نظم عمومی.
‏چندان تفاوتی هم با این زندان ندارد اینجا زندانبان بدن را محبوس میکند و آنجا شما تفکر را. زندانبانم می گوید مطیع دستور مافوق هستم، دستور اعدامتان هم باشد اجرا می کنم.
‏او بی تفاوت شاهد بی قانونی ها، آزارها و شکنجه ها و حتی به قول خودش اعدام بی گناهان بوده است. شما هم اینگونه عمل می کنید، اینطور نیست؟!
‏حتی آنگاه که در مقابل چشمانتان دانشجویان را ضرب و شتم می کنند. این خبر را تازه شنیدم گرچه برایم تازگی نداشت. دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک را ضرب و شتم کردند و ضاربین با کمال وقاحت با رسانه ها مصاحبه و از کارشان دفاع می کنند. اینجا هم مانند آنجا، زن و مرد را سیاه و کبود کردند و ضاربین با همان کمال مصاحبه کردند.
‏این شباهت هارا می توانید تا بخواهید ادامه دهید. که همه ی این خصیصه ها به طور خاصی متشابه اند.
‏اساتید عزیز، ستمگر مشروعیتش را وامدار سکوت شماست.
‏سکوتی که دامنه اش نه تنها بر مسائل دانشگاه هنگام حذف فرودستان از آموزش عالی در پی اجرای سیاست های پولی سازی آموزش، اخراج اقلیت های مذهبی در دانشگاه امنیتی شدن فضای دانشگاه و احضار گاه و بی گاه فعالین دانشجویی و صدور احکام سنگین برای فعالین صنفی طنین انداخته است بلکه اکنون بر عموم مصائب مردم و جامعه در زمان هجوم چوب و باتوم و قداره ی لباس شخصی ها بر مردمان معترض در خیابان، بازداشت کارگران، حبس فعالین معلمان، تبعیض و ستم بر اقلیت های مذهبی و قومی، محرومیت از تحصیل کودکان و بسیاری موارد دیگر خودرا نمایان می کند.
‏ بگذارید صریح بگویم امروز شما اساتید دانشگاه در میان مردم نماد خودخواهی و مرام محافظه کاری هستید. شما که پیش از این دست در دست حاکمیت دانشگاه را به کارخانه ی تولید نمره و کارکنان مطیع بدل نمودید و اکنون که مردم خطر مبارزه با ظلم و ستم را به جان خریده اند و صاحبان قدرت تصمیم به سرکوب هرچه بیشتر ایشان گرفته اند، رنگ بی تفاوتی و انفعال به ساحت دانشگاه می زنید.
‏اکنون که کارگران که از روابط سلطه و نابرابری به ستوه آمده اند برای جایگزین های واقعی آن مبارزه می کنند و عیله آنچه بر سرشان آمده است دست به اعتراض زده و با خانواده به خیابان می آیند، اکنون که معلمان که حقوقشان کفاف زندگی را نمی دهد و تاب چهره ی غمزده ی شاگردان فرودستشان را ندارند، دست به تجمع و اعتصاب می زنند و بسیاری دیگر از گروه ها و اقشار جامعه در این شرایط خطرناک به جنب و جوش افتاده اند و به صورت دست جمعی حاکمیت را به چالش می کشند، وقت آن نرسیده است که طفره و تعلل را کنار بگذارید؟!
‏از شما آموخته ام که پدیده ها را وابسته به زمان مطالعه کنم، عمر قطعات تحت تنش را محاسبه کنم، نیمه عمر ایزوتوپ های فعال را تخمین بزنم و بسیاری کمیت های تابع زمان را تحلیل کنم، به تجربه ی تاریخ می دانیم که بنیان ستم نیز تابع زمان است.
‏تنها از شما می خواهم که پشت میزتان بنشینید ماشین حسابتان را به دست بگیرید و محاسبه کنید؛ نابرابری های اقتصادی، وضعیت معیشت مردم  و دیگر مشخصه های این بحران ملموس را به عنوان شرایط اولیه ی این معادله قرار دهید. یقیقا زمان را به صورت تابعی از کنش خودتان به دست می‌آورید. بی‌شک شما که بیشتر از من اهل محاسبه و دانش هستید به تحقیق در میابید که ایران تغییر بزرگی در پیش دارد و سو گیری این تغییر بزرگ به مشارکت وسیع در تلاش های جمعی، همبستگی وایجاد اتحادهای پیشرو بستگی دارد.
‏امید به پویایی و همبستگی، و فردایی روشن و شاد.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

زاهدان غمگین است؛ روایت مردم شهر از آتش‌سوزی مدرسه اسوه حسنه

۲ دی ۱۳۹۷
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۷ دقیقه
زاهدان غمگین است؛ روایت مردم شهر از آتش‌سوزی مدرسه اسوه حسنه