close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

خرده‌روایت‌هایی از زندان فشافویه؛ حبس با احتمال مرگ

۵ تیر ۱۳۹۸
بلاگ میهمان
خواندن در ۶ دقیقه
خرده‌روایت‌هایی از زندان فشافویه؛ حبس با احتمال مرگ

محمد شریفی‌مقدم؛ شهروندخبرنگار، زندان فشافویه
 

اسفند ۹۶ و در جریان یکی از بازجویی‌ها چهار روز را در تیپ یک و در بند ۱۱، بندی که علیرضا شیرمحمدعلی در آن کشته شد، سپری کردم. ۹ سلول کوچک و کریدوری با عرض ۳ متر که در انتها به سه سرویس در سمت راست و سه حمام در چپ ختم می‌شد. تصویری که مدتی است مقابل چشمانم نقش بسته و با روایت برخی زندانیان و نگهبانان از فرود آمدن «تیزی» بر گردن این زندانی سیاسی که شجاعت و اراده‌اش را تنها بریدن رگ‌های گردنش می‌توانست پایان دهد همراه شده است.

غم‌بارترین ماجرا اما اعتصاب غذای او درست چند ماه پیش از رُخ دادن این فاجعه بود. اعتصاب غذا در اعتراض به نقض قانون تفکیک جرایم توسط سازمان زندان‌ها و دستگاه قضا. در این یادداشت به برخی ابعاد این مهم می‌پردازم. (روایت‌های آورده شده از دوستان دانشجو و رفقای درویشم در بندهای زندان فشافویه و قرچک است.)

آن‌چه رُخ داده این است که در دو سال اخیر، به طور خاص، بسیاری از زندانیان عقیدتی سیاسی برای گذران محکومیت به زندان‌ها و بندهای جرایم قتل، سرقت، نزاع و درگیری و ... فرستاده شده‌اند. اقدامی خلاف قوانین بالادستی و متن آئین‌نامه داخلی سازمان زندان‌ها. اولین پرسشی که به ذهن متبادر می‌شود این است که چرا قوه قضائیه و سازمان زندان‌ها این‌گونه آشکار به زیرپاگذاشتن این قانون اصرار می‌ورزند. امری که در شش ماه گذشته لااقل جان دو زندانی سیاسی را در فشافویه و قم گرفته است. 

اغلب این عمل به عنوان ابزاری برای اعمال فشار و تنش بر زندانی صورت می‌گیرد. تلاش برای «شکستن» زندانی و اظهار پشیمانی شاه‌کلید برخورد نیروهای امنیتی برای تکمیل پرونده است. انتقال زندانی به بندهای ناامن که خطر جانی بر او مترتب است از جمله این اقدامات است. بندهایی که در آن با تطمیع زندانیان وابسته امکان ایجاد هرگونه تهدیدی برای زندانی وجود دارد. 

یک زندانی سیاسی در بند پنج تیپ یک زندان فشافویه فضای ناامن بند را این‌گونه شرح می‌دهد: «بند ما ۵۰۰ زندانی دارد، ۱۶ اتاق و هر اتاق ۵ تخت سه طبقه، عملا دویست نفر کف خواب هستند. من خودم هم تا یک‌ ماه پیش تو کریدور کتابی می‌خوابیدم. هر صبح از هر اتاق یک نفر مسئول ساختن تیزی در هواخوری می‌شه. لبه کانال‌ها، نرده‌ها و نبشی‌های سقف رو می‌سابند و تیزی و نیمچه و قمه می‌سازند. به جز نزاع‌ خُرد، لااقل هفته‌ای یک‌بار یک درگیری حسابی داریم که یکی دو ساعت طول می‌کشه. من این جور وقت‌ها اگر شانس یارم باشه تو یکی از دست‌شوئی‌ها قایم می‌شم. کشته و زخمی شدن آدم‌ها برای زندان اهمیتی نداره. وقتی یک متر هم برای هر نفر فضا نیست این درگیری‌ها عملا اجتناب ناپذیره.»

جمعیت کثیری از زندانیان را افرادی تشکیل می‌دهند که به دلیل جایگاه حاشیه‌ای‌شان در جامعه اکنون در زندان گرفتار شده‌اند. زندانی که نه محلی برای بهبود وضعیت‌شان، بلکه به یقین فضایی پر ازدحام برای تشدید شکاف میان آن‌ها و جامعه بیرون از زندان است. در واقع مشاهدات و تعاملات زندانیان سیاسی در این روزها، اطلاعات بسیاری از وضع نامساعد زندانیان و زندان‌های کشور گرد‌ آورده که ذکر ابعاد مختلف آن از حوصله این یادداشت خارج است. 

علاوه بر این وضع عمومی، آزار و ضرب‌و‌شتم دستوری زندانیان سیاسی توسط زندانیان تطمیع‌شده حفاظتی هم در زندان قرچک و هم فشافویه به دفعات رُخ داده است. 

نقض قانون تفکیک جرایم فواید دیگری نیز برای قوه قضائیه با خود به همراه دارد. زندانی سیاسی ایزوله می‌شود، امکان گفتگو، تبادل نظر و هر نوع کنش جمعی از وی سلب می‌شود. هیچ آمار و اطلاعات دقیقی از شمار زندانیان به دست نخواهد آمد و زندانی امکان ارتباط و اطلاع‌رسانی وضعیت دقیق خود را به خارج از زندان از دست می‌دهد. در واقع ما اکنون نمی‌دانیم چه تعدادی زندانی سیاسی از دانشجویان، کارگران، زنان و مردان اعتراضات دی‌ماه، مردادماه و فعالان فضای مجازی در بندهای زندان‌های کشور حبس هستند. کما این‌که از اعتصاب زندانی سیاسی در قم پس از کشته شدنش با خبر شدیم.

افزون بر موارد ذکر شده که درونمایه‌اش فشار، ارعاب و عدم امکان ارتباط و ایجاد مشکلات و تنش برای زندانی است، دلیل مهم دیگر برای نقض قانون تفکیک جرایم را باید در خارج از زندان جُست. 

زندان علاوه بر دور کردن مجرم سیاسی از جامعه و کوچه و خیابان و حبس وی، کارکرد مهم دیگری نیز دارد، بازدارندگی. زندانی کردن مجرم به پیشگیری از تخلفات مجرمان بالقوه کمک می‌کند. در واقع زندانی کردن عده‌ای ممکن است بسیاری از دیگران را از ارتکاب جرم بازدارد. تحقق همین جنس از بازدارندگی و سرکوب است که قوه قضائیه را بر آن داشته است تا هر چه بیشتر زیست زندانی سیاسی در زندان را ناخوشایند کند.  

در دوران اخیر تشدید فشارهای اقتصادی معیشتی و نارسایی‌های سیاسی، موجی از نارضایتی عمومی را در میان اقشار و گروه‌های مردم رقم زد. نمود این وضعیت را در تجمعات دانشجویان در دانشگاه‌ها، اعتراضات و اعتصابات کارگری در کارخانه‌ها، تجمعات صنفی معلمان، اعتراضات به حجاب اجباری و اعتراضات خیابانی دی‌ماه و مردادماه دیدیم که همگی با بازداشت و سرکوب گسترده همراه بوده است. اما شدت وخامت اوضاع اقتصادی و اجتماعی به حدی رسیده است که قدرت بازدارندگی حبس و زندانی کردن کمرنگ شده است. 

دانشجویی که قلمش را شکسته‌اند و لب و دهانش را دوخته‌اند با علم به احتمال بازداشت به فعالیت ادامه می‌دهد، کارگر و معلمی که نان خانواده‌شان قطع شده است از فریاد برای احقاق حق‌شان دریغ نمی‌کنند و بسیاری کنشگران دیگر به همین ترتیب. همین موضوع حاکمیت را بر آن داشته است تا با نقض قانون تفکیک جرایم، احکام حبس برای زندانیان سیاسی را با یک «خطر و احتمال مرگ» پیوست کند که پیام بازدارنده آن برای مردم و کنشگران اجتماعی این است: هر کس اعتراض کند یا طور دیگری بیندیشد نه به حبس بلکه به «حبس با احتمال مرگ» محکوم می‌شود. 

دوباره به تصویر بند ۱۱ برمی‌گردم و به روایت‌هایی که شنیده‌ام. یکی دیگر از این روایت‌ها را زندانی سیاسی دیگری در همان تیپ برایم تعریف کرد وقتی از او درباره قاتلین پرسیدم این‌گونه پاسخ داد: «معاون دادستان تهران چند ماه پیش به زندان آمد و با برخی از زندانیان پخش شده ملاقات کرد، گفته بود که شرح وضعیت را به دادستان کل و معاون قوه قضائیه رسانده‌ام. دو هفته قبل از قتل علی‌رضا، خانواده زندانیان به اصغر جهانگیر رئیس سازمان زندان‌ها نامه می‌نویسند و از شرایط خطرناک بچه‌هاشون می‌گویند. این نامه به پیشنهاد غلامرضا مقتدایی، بازرس اداره‌کل سازمان نوشته شده بود. مقتدایی حداقل دو بار در شش ماه گذشته به زندان آمده بود و با برخی از زندانیان هم دیدار کرده بود و کاملا می‌دانست در چه شرایط خطرناکی هستند. مصطفی محبی مدیرکل استان تهران سازمان زندان‌ها کسی بود که در ۷ شهریور ۹۷ دستور مستقیم انتقال ۵۰ زندانی عقیدتی سیاسی به بندهای مختلف زندان فشافویه،  هر بند دو نفر را داد. خانوده‌ها و زندانیان بالای صد بار به هدایت فرزادی، رئیس زندان، درباره نقض قانون گفته بودند و هر بار گفته بود من این کار را به دستور و نامه مستقیم از قوه قضائیه انجام داده‌ام و تنها دستورات قوه را اجرا می‌کنم. خودم هربار عظیمی، معاون سلامت زندان را می‌دیدم به او می‌گفتم که در برابر جان بچه‌ها مسئولی و او می خندید. محمد، من چهره قاتلین را دیدم اما نه در پشت میله‌های زندان بلکه در جلوی این میله‌ها.»
تمام.

 

مطالب مرتبط:

خرده روایت‌هایی از زندان فشافویه؛ جزئیات تکان‌دهنده از اعتیاد و روابط جنسی

ثبت نظر

خبرنگاری جرم نیست

مادر از توقیف در آمد؛ بلیت فروشی این نمایش از سر گرفته...

۵ تیر ۱۳۹۸
ایران وایر
خواندن در ۱ دقیقه
مادر از توقیف در آمد؛ بلیت فروشی این نمایش از سر گرفته شد