محمد جواد اکبرین، دینپژوه و روزنامهنگار، لیون. فرانسه
حالا دیگر فقط ما نیستیم که برای رأی دادن یا ندادن اینهمه محتاجِ اندیشیدنایم. پس از همهپرسی برای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بسیاری گفتند که اگر مشارکت و آگاهی مردم بیشتر بود این اتفاق نمیافتاد چنانکه در اتریش گفتند مشارکت و آگاهی مردم جلوی پیروزیِ افراطیها را گرفت و حالا در فرانسه هم همین تحلیل و آزمونِ انتخاب میان بد و بدتر، سکهی رایج است. این سخن اما مطلقا به معنای مقایسهی ایران و اروپا در انتخابات نیست؛ زیرا وجود نهاد شورای نگهبان و نگهبانیاش از منافع یک جریان خاص در کشور نمیگذارد آزادی، رقابت و سلامت در انتخابات ایران قابل مقایسه با استاندارد عادلانه و عرفیِ انتخابات به معنای مدرن و دموکراتیک آن باشد. اما در همین بستر محدود هم میتوان به انتخاب میان بد و بدتر اندیشید.
در تجربهی انتخابات ایرانی، باید فرق گذاشت میان «دوره اضطرار» و «دوره انسداد».
در اولی هنوز امیدهایی هست به صندوق رأی و راههایی از این دست، که میتواند به کارِ اصلاحات تدریجی بیاید. اما در دومی همه راهها بسته است. در اولی مسئله، «اخراجِ بدتر» است با انتخاب بد. اما در دومی، همهی گزینهها در سطحی هستند که راه هیچ ترجیحی را باقی نمیگذارد.
در فقه و حقوق، قاعدهایست در باب مسئولیت کیفری که در مسائل مدنی نیز مورد بحث قرار میگیرد؛ این قاعده که به «قاعدهی اضطرار» معروف است به لحاظ نقلی ریشه در متون مقدس یهودی و اسلامی دارد و به لحاظ عقلی هم مورد تایید عرف عقلاست. «اضطرار» با «اجبار» متفاوت است. زیرا در اضطرار، فردِ دچار و مضطرّ، با ارادهی خود دست به کاری میزند تا خود را نجات دهد و بقای خود را تضمین کند اما در اجبار، فردِ ناچار و مجبور، ارادهای در انجام کار ندارد و مطلقا محکوم به ارتکاب فعل است.
در سیاستورزیِ ایرانی نیز میتوان از «قاعدهی اضطرار» کمک گرفت و رویکرد به انتخاباتهایی مانند ۹۲، ۹۴ و ۹۶ را از همین منظر توضیح داد و گفت که ما اگرچه «مجبور» به مشارکت در انتخابات آینده نیستیم اما «مضطرّ» به حضور در آنیم؛ اگر مشارکت در «دوران انسداد» کاری غیرعقلانی و بیهوده است اما مشارکت در «دوران اضطرار» قابل دفاع به نظر میرسد و بیم آن میرود که عدم توجه به تفاوت این دو دوره و انتخاب راههایی غیر از مشارکت، فرصتهای اصلاح و تغییرِ تدریجی را بسوزاند و زمین را یکسره به متجاوزان به حقوق مردم واگذار کند و تجاوزِ سیستماتیک را به همهی شئون کشور بکشاند. ایران در دوره انسداد سیاسی نیست و نباید بگذاریم به آن دوره برسد. انتخاب میان نمونههایی مانند ابراهیم رئیسی و حسن روحانی را در همین ترازو باید سنجید. مشکل امروزِ ابراهیم رئیسی، ماندن در فاجعهی ۶۷ و دفاع از آن است نه فقط ارتکابِ آن. هستند کسانی که با همراهی یا سکوتشان، در آن فاجعه سهیم بودند اما به تدریج و با رفتار یا گفتارشان، از آن شیوهی نظر و عمل، فاصله گرفتند. چنین کسانی متفاوتند با کسی که هنوز هم به ارتکاب آن فاجعه افتخار میکند و ابایی ندارد که آن نقشه را در نقشی به بزرگیِ ریاستجمهوری هم ایفا کند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر
بسیــــــــــــــــــــار روشنگرانه بود...
سپاس
این جمله توضیح دهید: در اولی هنوز امیدهایی هست به صندوق رأی و راههایی از این دست، که میتواند به کارِ اصلاحات تدریجی بیاید. اما در دومی همه راهها بسته است. در اولی مسئله، «اخراجِ بدتر» است با انتخاب بد. اما در دومی، همهی گزینهها در سطحی هستند که راه هیچ ترجیحی را باقی نمیگذا
نادرست میباشد مگر ریس جمهور چه توان اجرایی دارد که در ایران اصلاعات انجام بدهد
اینان که میگویند رای بدهید مشکوک به نفوذی خامنه ای هستند