دیروز کمپین چهارشنبه های سفید، به مناسبت آغاز دیماه، ماه ظهور زنان شجاعی مانند ویدا موحد و دختران انقلاب، فراخوانی برای دعوت به تظاهرات علیه حجاب اجباری داد. مضمون این فراخوان در فاز نخست دعوت از همه مخالفین حجاب اجباری برای گفتگو، اطلاعرسانی و تبادل نظر برای ایجاد آمادگی برپایی تظاهراتی بزرگ علیه حجاب اجباری بود.
فراخوانی که اگر موفق شود شاید بعد از چهل سال دوباره شاهد خلق صحنه هایی الهام بخش مشابه تظاهرات هفده اسفند سال پنجاه و هفت در شهرهای بزرگ ایران باشیم و شاید در نهایت همین زنان و مردان زمینه ساز همبستگی و اتحاد بیشتر بین مردم برای رسیدن به اهداف بزرگتر شوند. رویایی که به هر حال برای رسیدن به آن باید تلاش کرد و این بار کمپین چهارشنبه های سفید و گروهی از زنان و مردان از داخل ایران خواسته اند که با فراخوانی زمینه ساز تحقق این رویا باشند.
اما نکته عجیب و البته تأسفبار اینجاست که این فراخوان قبل از اینکه خشم و واکنش جمهوری اسلامی را برانگیزد ظاهرا باعث خشم طیفهایی در میان اپوزسیون شده است. بسیاری از همانها که همیشه از فراخوانهای تظاهراتهای صنفی و معیشتی علیه حکومت حمایت کرده بودند، حالا ناگهان از فراخوان تظاهرات زنان ایرانی روی برگردانده اند! آیا زنان ایرانی و خواسته های آزادیخواهانه ایشان اهمیت کمتری از خواسته های معیشتی کارگران فلان کارخانه یا اعتراضات کشاورزان به نحوه تخصیص آب برای مصارف کشاورزی دارد؟ مسلما آن اعتراضات هم در جای خود مهمند و باید حمایت شوند اما وقتی پای مطالبات آزادیخواهانهای در میان است که به نوعی نیمی از جامعه ایران درگیرش است جایی برای حمایت نکردن باقی نمیماند و وقتی این مطالبات پاشنه آشیل یک حکومت اسلامی را هدف گرفته اهمیتی مضاعف نیز پیدا میکنند. به هر حال کارگر حق و حقوق خودش را بگیرد و یا کشاورز آب زمینهایش تامین شود برمیگردند به سر کار و کشت خود ولی این مطالبات آزادیخواهانه است که همیشه چالش اصلی جمهوری اسلامی خواهد بود. پس چه عاملی وجود دارد که فراخوان دویست کارگر فلان کارخانه برای تظاهرات به درستی توسط همه گروههای اپوزسیون انعکاس می یابد اما فراخوان برای تظاهرات زنانی که بخش عظیمی از جمعیت ایران هستند توسط بخشی از همین اپوزسیون بایکوت شده و یا بدتر مورد حمله قرار میگیرد؟
ظاهرا یکی از تزهای اصلی برای مخالفت و یا لااقل نادیده گرفتن این فراخوان از جانب برخی گروههای اپوزسیون این است که اعتراض به حجاب اجباری را در این شرایط کاری لوکس میدانند و معتقدند همه تلاشها باید حول محور «براندازی» متمرکز شود. جمله معروفی هم هست که به تناوب در موقعیتهای مختلف تکرار میشود و آن این است که میخواهند حواسها را از براندازی منحرف کنند. به هر حال اینها توضیح نمیدهند چرا تمام وقت اخبار اعتراضات و فراخوانهای تظاهرات با محور مشکلات صنفی و معیشتی را کاور میکنند و فقط اعتراض به حجاب اجباری ست که حواسها را پرت میکند و به اندازه کافی براندازانه نیست؟ یعنی راننده کامیونی که خواستار افزایش کرایه بار است و یا کارگر حقوق نگرفته بیشتر از زنی که آزادی اش را میخواهد و دست برقضا یک سر آزادی اش به اسلامیت نظام گره خورده در مسیر "براندازی" ست؟
برخی دیگر معتقدند که دعوت به تظاهرات سراسری کپی رایتش مال آنها بوده و حالا مسیح علینژاد این ایده ناب را از روی دست آنها کپی کرده و لابد میخواهد کردیت سقوط نظام به خودش برسد! شباهتهایی هم که در متن فراخوان کمپین چهارشنبه های سفید با فراخوان خودشان هست ظاهرا سند این «های جک» محسوب میشود. صرف نظر از کودکانه بودن چنین اتهاماتی جالب اینجاست که اگر تاریخ انتشار پستهای کمپین چهارشنبه های سفید را با تاریخ انتشار بیانیه این عزیزان مقایسه کنیم میبینیم اتفاقا در مورد استفاده از «مضامین و ایده های مشابه» اگر قرار باشد اتهام کپی کاری مطرح شود خود این عزیزان در مظان اتهام هستند. به هر حال ظاهرا این هم یک دغدغه است برای طیفی از اپوزسیون جمهوری اسلامی که باعث عدم حمایتشان از این فراخوان میشود.
در این میان بعضی فعالین حقوق زنان هم هستند که به جای حمایت، همیشه مثل آن خانم جلسه ای معروف خطاب به مسیح علینژاد فریاد زده اند: " دیر اومدی نخواه زود برو!"
به هر حال از جهتی راست هم میگویند. مسیح دیر آمده ولی خب با چند ایده خوب و خلاقانه و البته پشتکار زیاد خودش توانسته در همین مدت کوتاه بسیار تاثیرگذار باشد. در شرایطی که امیدی به بعضی جریانهای مشخص در اپوزسیون نیست و آنها درگیر رقابتها و تنگ نظریهای خود هستند، کاش لااقل فعالین شناخته شده حقوق زنان برای درمان درد مشترک همه زنان ایران با این فراخوان همراه شوند و با همفکری و ایجاد بستر گفتگو، زمینه های لازم برای شکل گیری و عملی شدن یک تظاهرات بزرگ علیه حجاب اجباری را در داخل کشور فراهم کنند. شاید این بار کلید حل مشکل ایران در دست زنان باشد.
ثبت نظر