زمستان ۱۳۶۵ که از زنجیر دروازهی ورودیِ ساختمانِ رادیو عبور کردم و پا به حیاط رادیو در میدان ارک گذاشتم نمیدانستم این ارتباط و همکاری با صداوسیما تا زمستان ۱۳۸۸ یعنی چیزی در حدود ۲۳ سال طول خواهد کشید. در این بیستوسه سال شاهد تغییر سازمان صداوسیما بودم. سازمانی که از سازمان نسبتا کوچکی ترکیبشده از تکنوکراتهایِ کاربلدِ از صافیِ انقلابیونِ ۱۳۵۷ردشدهیِ دستپرودهیِ «رضا قطبی» و اسلامگرایانِ جوان و کار نابلد ایدئولوژیک که پس از تبوتابهای اولیه پس از انقلاب و قدرتمندی نزدیکان آیتالله «خمینی» به ریاست «محمد هاشمی» تشکیل شده بود، به سازمان فربه و غولآسای امنیتی و بهشدت فاسد تبدیل شد.
در این سلسله جستارها باید به حافظهی خود تکیه کنم زیرا در مورد آن سالها تقریبا هیچ یادداشت و سند قابل اتکایی در دسترس نیست ضمنا در مورد افراد زیادی هم صحبت خواهد شد اگر مطلبی به نظرتان خوب توضیح داده نشده است و یا اطلاعاتی دارید که میتواند موضوع را روشنتر کند خواهشمندم برایم ایمیل کنید: [email protected]
طی بیستوپنج جستار به توضیح و تشریح مشاهدات و خاطرات خود از سانسور و فساد مالی در سازمان صداوسیما خواهم پرداخت.
روزی روزگاری رادیو
در آن روز، بهمن ۱۳۶۵ که به رادیو در میدان ارک پانزده خرداد، رفتم و روزگار تازهای برایم رقم خورد. سازمان رادیو و تلویزیون دوران پر فراز و نشیبی را طی کرده بود و به آرامش نسبی رسیده بود. در اوضاع آشفتهی پس از ۲۲ بهمن و روی کار آمدن دولت موقت «مهدی بازرگان»، «صادق قطبزاده» رییس سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران شد. سازمانی که بعدها به سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران تغییر نام داد.
از همان ۲۳ بهمن و ریاست قطبزاده تصفیههای داخل سازمان شروع شد و حتی بورسیه کسانی که از سوی رادیو و تلویزیون برای تحصیل رفته بودند هم لغو شد؛ اما عمر ریاست قطبزاده هم دیری نپاید و در آذر ۱۳۵۸ توسط شورای انقلاب اسلامی از کار برکنار شد و چند سالی صداوسیما بین ادارهی شورایی و سرپرست و رییسهای مختلف دستبهدست میشد تا اینکه در سال ۱۳۶۲ «محمد هاشمی»، برادر «اکبر هاشمی بهرمانی» مشهور به «رفسنجانی»، توسط «آیتالله خمینی» به ریاست سازمان صداوسیما برگزیده شد.
در حکم آیتالله خمینی به اختلافات موجود اشاره شده و در حکم ایشان بهمنزلهی پایان بخشیدن به اختلافات و حکم حکومتی آمده است: «برخلاف انتظار، در صداوسیمای جمهوری اسلامی اختلافاتی پیش آمد که موجب نگرانی شد. درنتیجه این جانب آقای محمد هاشمی را به نمایندگی از جانب خودم برای به عهده گرفتن کلیه مسوولیتهای مدیرعامل صداوسیما معین نمودم که این دستگاه عظیم، بیمسئولیت نباشد.» (وبگاه امام) البته انتخاب محمد هاشمی توسط آیتالله خمینی بدون مقدمه نبود.
هاشمی نخست توسط شورای سرپرستی در ۱۵مرداد۱۳۶۰ به ریاست سازمان برگزیده شد و حدود دو سال بعد در ۲۹تیر۱۳۶۲ توسط همین شورا عزل و «حسن روحانی» بهجای او منصوب شد اما از رسانهها نام «محمدجواد لاریجانی» اعلام شد.
طبق روایتی که هاشمی رفسنجانی برادر محمد هاشمی در خاطراتش نقل میکند آیتالله خمینی از این ماجرا ناراحت شده و میخواهد که شورای سرپرستی استعفا بدهد و خود او محمد هاشمی را منصوب میکند. شورا استعفا میدهد و شورای جدیدی انتخاب میشود و در تاریخ ۱۸دی۱۳۶۲ محمد هاشمی توسط شورای سرپرستی جدید ابقا میشود.
پس از رفراندوم و اصلاح قانون اساسی که صداوسیما زیر نظر «رهبری» قرار میگیرد از دوم شهریور۱۳۶۸ تا ۲۴بهمن۱۳۷۲ توسط آیتالله «خامنهای» منصوب و عزل میشود. درواقع محمد هاشمی با حکم آیتالله خمینی آمد و با حکم آیتالله خامنهای عزل شد. مدت ریاست او که حدود ۱۳ سال طول کشید، طولانیترین مدت ریاست سازمان تاکنون، ۱۳۹۸، است.
سال ۱۳۶۵ سازمان از تبوتابهای اولیه افتاده بود و کموبیش مدیریت واحدی بر آن حکم میراند. هرچند رادیو تا حدود زیادی مستقل بود اما در چارچوبهای کلی مدیریت جدید جا داشت.
ریاست رادیو را روحانی جوانی به نام سید «محمدعلی ابطحی» به عهده داشت که بعدها شهرت بسزایی پیدا کرد اما نه در حوزهی صداوسیما که در جنبش سبز. ابطحی مانند سایر مدیران جوان جمهوری اسلامی از حدود ۲۰ سالگی با مدیریت کار خود را آغاز کرده بود. چند ماه پس از انقلاب، مدیر برنامههای صداوسیمای مشهد شد و بهسرعت پلههای ترقی را طی کرد و از ۱۳۶۲ به تهران آمده بود و رییس رادیو شده بود.
ابطحی فرازوفرود زیادی داشت تا معاونت ریاست جمهوری پیش رفت و پس از اتفاقات ۱۳۸۸ دستگیری شد و اعترافات تلویزیونی از او پخش شد و مدتی زندانی شد و دیگر هرگز تاکنون (۱۳۹۸) پستی به او داده نشده است.
برخلاف ابطحی که در سازمان ماندگار نشد و سرنوشت دیگری برایش رقم زده شد «علیاصغر پورمحمدی» شخص دیگری که در آن سال مدیر گروه اجتماعی رادیو بود بعدها به یکی از قدرتمندترین مدیران صداوسیما تبدیل شد و تا معاونت سازمان هم ارتقای شغلی پیدا کرد و حتی یکی از نامزدهای مهم ریاست صداوسیما در سال ۱۳۹۵ هم بود که پسازآن، ستارهی او افول کرد و اکنون مشاور ریاست سازمان را به عهده دارد.
پورمحمدی هرچند اهل رفسنجان بود اما با همشهریاش محمد هاشمی رییس وقت سازمان، رابطهی خوبی نداشت و گروه اجتماعی رادیو نه از ابطحی حرفشنوی داشت نه از هاشمی و راه خودش را میرفت. گیرم راه متفاوتی نبود و پورمحمدی هم مدیر تکنوکرات اسلامی محسوب میشد. در جستارهای بعدی و دوران «ضرغامی» و دوران کوتاه «محمد سرافراز» به او بیشتر خواهیم پرداخت.
پس از مدتی نویسندگی در برنامهی «گفتنیها»، طرح برنامهای به نام «ناگفتههای تاریخ» را دادم که موردقبول واقع شد. در این برنامه کوتاه به جنبههای ناگفته از زندگی دانشمندان میپرداختم و هر بار حکایت یا حکایتهایی که از زندگی آنان در جایی خوانده بودم نقل میکردم.
این برنامه دردسرساز نبود اما با فعال شدن گروه جوان و بعد تاسیس گروه دانش، برنامهی بخش علمی «جنگ جوان» را مینوشتم و به سوالات مختلف پاسخ میدادم که برخی از پاسخها دردسرساز بود و مسابقهی «دانش و هوش» که برای گروه دانش رادیو تهیه میکردم هم مشکلاتی را به وجود آورد، اما به دلیل اینکه همهی کسانی که در رادیو بودند خودی محسوب میشدند و مرا هم در گروه تکنوکراتها طبقهبندی کرده بودند کار به تذکر و درخواست پاسخ میگذشت که شرحش بماند برای بعد؛ زیرا الان به صرافت افتادم هنوز آن اتفاق مهم چهارم در سال ۱۳۶۵ که حرفش را زدم و گفتم موجب شد من به دانشگاه بروم و خودی شده بودم و به رادیو راه پیدا کنم را توضیح ندادم.
در سالهای پایانی دههی هفتاد که من افتخار حشرونشر با آقای «احمد شاملو» و همسرش «آیدا سرکیسیان» را داشتم روزی مرا به خانهی امنی در باغی در شمال تهران بردند و بازجویی که معلوم بود از جای دیگری آمده بود، بازجویی مفصل و محترمانهای از من کرد.
هرچند بازجوی خوبی نبود و برخلاف بازجوها که کم حرف میزنند و زیاد میشنوند، بسیار حرف زد اما برای من خیلی خوب بود و کمک کرد تا گرفتار نشوم.
من برای دفاع از خودم گفتم هیچ سابقهی سیاسی ندارم وگرنه در گزینش دانشگاه قبول نمیشدم و این خودش نشان میدهد که پروندهام پاک است. گفت: «اینجا اینو گفتی جای دیگه نگو چون سال شصتوپنج سالیه که رجوی رفت .عراق و تمام اطلاعات درگیر این موضوع بود و هیچ پروندهی گزینشی در آن سال بررسی نشد. قِسر دررفتی.» راست میگفت چند نفر از همدورهایهای من بودند که حتی زندان رفته بودند اما پذیرفتهشده بودند.
درواقع سال ۱۳۶۵ سالی بود که «مسعود رجوی» به عراق رفت و ارتش آزادیبخش ملی را تشکیل داد.
برای دیدن اخبار و گزارشهای بیشتر درباره رسانه و خبرنگاری به سایت خبرنگاری جرم نیست مراجعه کنید: www.journalismisnotacrime.com
مطالب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر