شیما شهرابی
صدا همان صدا است، صدای گری کوپر «ماجرای نیمروز»، جک نیکلسون «پرواز بر فراز آشیانه فاخته»، کسلر «ارتش سری»، ابوالفتح خان «هزار دستان»... مگر میشود اشتباه کنم، گوشهایم را تیز میکنم، نکند اشتباه میکنم، چند بار فیلم را به عقب برمیگردانم تصویر روی چهره باقر نمازی است، اما صدا آشناست، صدای ابوالفتح خان «هزاردستان» توی مغزم رژه میرود: «این مردم انسانهای شریفی هستند، بسیار والاتر از هم پالکیهای فالوده خور تو. فقط مظلوماند. ملتی که ادباش قناعت را فضیلت میداند هر ساله دچار قحطی است.» اما گوشهایم چیزهای دیگری میشنود، پروژه نفوذ، دستگیری ، جاسوس و..
فیلم را قطع میکنم. دیدن این مستند مضحک و یک جانبه، خودش طاقت میخواهد، اگر صدای دوبلور محبوبت هم روی آن باشد، سختی کار دوچندان است. چند دقیقه که میگذرد فکر میکنم ممکن است اشتباه کرده باشم، دوباره دکمه پلی را فشار میدهم، این بار تصویر نازنین زاغری روی صفحه تلویزیون است، مخفیانه در فرودگاه از او فیلم گرفتهاند اما بازهم همان صدای آشنا روی تصویر حرف میزند. این بار صدای کسلر «ارتش سری »توی مغزم رژه میرود، همان صدای سرد و دلهره آور و جدی که به آلبر میگفت: «آسون میشه چیزهائی رو از بین برد تا دوست دیروز، دشمن امروز انسان بشه..موافق نیستین؟!» ذهنم درگیر همین جمله واقعی کسلر است، گوشم اما کلمات بریده بریدهای میشنود از نحوه دستگیری نازنین زاغری هنگام خروج از ایران...
صدا، صدای «ناصر طهماسب» است، همان دوبلری که بیشتر از هنرپیشه نقش کسلر، کسلر بود، همان که وقتی دیالوگهای ابوالفتح خان را میگفت انگار نه انگار کسی خارج از صحنه فیلم و پشت میکروفن داخل استودیو این حرفها را زده، او خود ابوالفتح خان بود. حالا اما دوبلر پیشکسوت، در استودیو نشسته و نریشن مستندهای «خارج از دید» را خوانده با همان صدا، صدای خاطرات ما..
«خارج از دید2» این روزها در حال پخش از سیمای جمهوری اسلامی است. این سری مستند که با عنوان نفوذ ساخته شده، به گزارشی یک جانبه و مغرضانه از اعترضات ۸۸ تا پروندهسازی برای روزنامه نگاران و فعالان مدنی میپردازد. دستگیری دوتابعیتیها را با عناوینی مثل جاسوسی و نفوذ توجیه میکند، از اعترافات اجباری متهمان استفاده میکند و حق به جانب میگیرد. خارج از دید به همت سازمان بسیج صداو سیما ساخته شده و کارگردانش هم یک جوان بسیجی به نام «مهدی نقویان» است. مستندی مثل دهها فیلم مستند و گزارش خبری که بدون رعایت اصول اولیه فیلمسازی و گزارشگری در همه این سالها غرضورزانه از سیمای جمهوری اسلامی پخش شده، اما موضوعی که این قصه را بیش از پیش تلخ میکند، همین صدای آشناست. آقای طهماسب کاش این بار «نه » میگفتید، میگذاشتید خاطرات ما از صدای شما از صدای یوگی در کارتن«یوگی ودوستان» شروع شود و برسد به صدای بلال در فیلم «محمد رسول الله»!
این چند روزبیشتر از هر وقت دیگر یاد «قاسم افشار» افتادم. حتما او را میشناسید، گوینده خبر بود، یک چهره معروف که سالها جلوی دوربین خبر خوانده بود.پس از انتخابات سال ۸۸ ترجیح داد کنار مردم بایستد و دیگر خبر نخواند. اگر او را به خاطر نمیآورید حتما «محمدرضا شجریان» را میشناسید، بی خیال برگزاری کنسرت در ایران شد، اجازه پخش اثارش را از تلویزیون نداد و کنار مردم ماند.
آقای طهماسب خیلی از همنسلان من با صدای شما بزرگ شدهاند، خندیدهاند ، گریه کردهاند و خاطره ساختهاند اما باورکنید حالا از این صدا میترسیم! این ترس لعنتی به خاطره ها هم رحم نمیکند. مطمئنم فراموش تان میکنیم!
آقای طهماسب امروز یاد این شعر قیصر امینپور افتادم انگار اصلا این شعر را برای خود شما گفته باشد:
این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطرهها را نفروشید
در شهر شما باری اگر عشق فروشی است
هم غیرت آبادی ما را نفروشید
تنها، بهخدا، دلخوشی ما به دل ماست
صندوقچه ی راز خدا را نفروشید
مطالب مرتبط:
ثبت نظر