close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

احسان حدادی؛ قهرمانی، تجاوز، دوستی با آقازاده‌ها و حمله به معترضین

۲۷ آبان ۱۳۹۸
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۶ دقیقه
احسان حدادی ورزشکار رشته دو و میدانی و مدال‌آوران المپیک
احسان حدادی ورزشکار رشته دو و میدانی و مدال‌آوران المپیک

می‌خواهم از اولین ملاقاتم با «احسان حدادی» برای شما بگویم. در این روزهای بی‌حوصلگی، کمی با خاطره‌نگاری‌های من از حقیرترین مدال‌آور تاریخ ورزش ایران در المپیک هم‌قدم شوید.

سال ۱۳۹۱ همراه با یکی از همکارانم در روزنامه «ایران ورزشی» به دیدار احسان حدادی رفتم. دختری محجبه به چادر که دبیر سرویس «منهای فوتبال» روزنامه ما بود. ساختمانی مجلل در خیابان جردن که به عبارتی دفتر شخصی قهرمان پرتاب دیسک ایران هم محسوب می‌شد.

همکارم آشنایی قدیمی با احسان حدادی داشت. قاعدتا این آشنایی می‌توانست برای من توقع و انتظار برخوردی گرم، صمیمانه و البته توام با احترام را هم از احسان با او همراه بیاورد. از لحظه نخست که وارد یکی از اتاق‌های دفتر کاری احسان حدادی شدیم، هجوگویی‌های احسان فضا را برایم سنگین کرد؛ شوخی‌های جنسیتی در مورد «محمود» و «عباس صمیمی» برادران رشته پرتاب دیسک که رقبای او هم محسوب می‌شوند. متلک‌های آزاردهنده‌اش در مورد نوع پوشش و بالاخص چادری که بر سر همکارم بود و صمیمیتی بیش‌ازحد با خودم که در نخستین برخورد درکش نمی‌کردم.

سال‌ها بود که برای مصاحبه‌هایم قاعده‌ای داشتم. قاعده‌ام می‌گفت هرچند نفر که برای مصاحبه رفته‌ایم مهم نیست، گفت‌وگو باید قائم به فرد باشد؛ مثلا سال ۱۳۸۵ که «مصطفی دنیزلی» ما را به خانه‌‌اش دعوت کرد، در حضور «اردشیر لارودی» که استاد بلامنازعم بود، بیش از یک ساعت سکوت کردم. گفت‌وگوی محترمانه دنیزلی و لارودی که تمام شد، سوالاتم را یک‌به‌یک پرسیدم. دستگاه ضبط صدا، کنار دست دنیزلی بود و یکی دیگر از همکارانم، هم‌زمان سوال و جواب‌ها را می‌نوشت؛ این یک تقلید بود از سبک مصاحبه‌های «اوریانا فالاچی».

برای گفت‌وگو با احسان حدادی اما یک مشکل وجود داشت. دستگاه ضبط صدا را از کجا باید روشن می‌کردم؟ چند بار پرسیدم: «خب برای مصاحبه آماده هستید؟» قهقهه می‌زد، روی صندلی‌اش تاب می‌خورد و عقب می‌رفت، دست‌های عضلانی‌اش را روی میز می‌زد: «مصاحبه است دیگر. مصاحبه یعنی چی؟» بعد به همکارم نگاه می‌کرد: «رفتی آقا بالاسرت را آوردی؟»

می‌خندید؛ کج خنده می‌زدم. حس می‌کردم یک بازی را شروع کرده برای فرار کردن و پاسخ ندادن خودش، گم شدن و سرگیجه گرفتن من. ساعت روی دیوار را نگاه می‌کرد: «خب خب، وقت هم نداریم.»

رفتم سراغ آخرین سوال. گفت‌وگو را با مهم‌ترین سوالی که داشتم شروع کردم. شاید کنترلش کنم: «چرا همیشه هوادار علی کفاشیان هستی؟ کفاشیان رییس فدراسیون فوتبال است، تو ورزشکار رشته دوومیدانی. چرا از کفاشیان دفاع می‌کنی؟»

انتظار هر جوابی را داشتم به‌جز آن پاسخی که می‌خواستم بعدتر او را با همان گرفتار کنم: «چون با پسرش رفیقم. دوستم، شریکم. خودش را هم دوست دارم. اشکالی دارد؟»

او هیچ ابایی از این‌که اعتراف کند رابطه‌ای حتی فراتر از یک دوستی صمیمانه با فرزندان مدیران ورزشی ایران دارد نداشت. به‌راحتی گفت که نه‌تنها «احسان کفاشیان» دوست صمیمی اوست که حتی با «محسن علی‌آبادی» پسر «محمد علی‌آبادی» رییس سابق سازمان وقت تربیت‌بدنی هم فعالیت‌های تجاری می‌کند. محسن علی‌آبادی سال ۱۳۸۸ به دلیل دست بردن در بودجه ۱۵ میلیارد تومانی عمرانی که به بازی‌های «همبستگی اسلامی» اختصاص داشت، در دادسرای تهران بازجویی شده بود.

به‌طعنه گفتم: «می‌خواهی دستگاه ضبط را قطع کنم؟» خندید و تصمیم را به عهده خودم گذاشت. بعد سرش را پایین انداخت و گفت: «من متولد سال ۱۳۶۴ هستم. وقتی بچه بودم مردم نان برای خوردن نداشتند، ولی ما دوربین فیلم‌برداری داشتیم. وقتی چهار سالم بود مادرم از جشن تولدم فیلم می‌گرفت. ما از این دستگاه‌ها زیاد دیدیم آقا.»

حالا پسری را روبروی خودم می‌دیدم به‌غایت وقیح. جایی به خودم تحمیل کردم که این مرزبندی جنسیتی را بردار، مهم نیست که یک همکار زن کنارت نشسته است: «من شنیدم تو به مسوولین فدراسیون دوومیدانی گفتی هزینه شش ماه اردوی تو را در آفریقای جنوبی بدهند، تضمین می‌کنی که مدال المپیک بگیری. اولا چرا آفریقای جنوبی؟ ثانیا چرا تاکید کردی بدون حضور مامور حراست یا نماینده فدراسیون؟ ثالثا چرا شش ماه؟»

حتی مکث نکرد جمله‌ام تمام شود: «به فدراسیون نگفتم. این صحبتی بود که در وزارت ورزش داشتیم. گفتم کاری به کارم نداشته باشید، مدال می‌گیرم.»

شنیده بودم حراست وزارت ورزش دولت «محمود احمدی‌نژاد»، روی برخی از رفتارهایش در خارج از ایران حساس شده است. با تمسخر جواب داد: «خواهرمون اینجا نشسته نمی‌تونم جواب بدم.» گفتم بدون در نظر گرفتن این‌که چه کسی در اتاق نشسته، جواب بدهد. شانه‌ای بالا انداخت: «به‌هرحال ما تمرین روح هم لازم داریم.»

می‌دانستم از جایی به بعد مصاحبه قابل‌انتشار نیست، اما می‌خواستم وقاحتش را وزن کنم. پس در مورد اعتقاداتش و این‌که خود را خادم اهل‌بیت می‌داند پرسیدم: «هیچ ربطی ندارد. من همان‌طور که هیات می‌روم، به دیسکو هم نیاز دارم.» آیا ممکن بود چنین تیتری را در روزنامه دولت جای داد؟

احسان حدادی دقیقا در همین تضاد مطلق زندگی می‌کند.

او به راهپیمایی اربعین می‌رود، عکسی همراه با «مجید بنی‌فاطمه» مداح مشهور نزدیک به بیت رهبری منتشر می‌کند و زیر آن می‌نویسد: «رفاقت بار سنگینی‌ است. کسی بر دوش می‌گیرد که یک دنیا وفا و مرام دارد.»

درعین‌حال احسان حدادی سال ۱۳۹۵ به دلیل اثبات «فریب» و «تجاوز» به دختری در ایران محکوم به ۱۰۰ ضربه شلاق و تحمل حبس می‌شود.

شاکی گفته بود: «او به من قول ازدواج می‌داد؛ اما بعد ناپدید شد و گفت قرار ازدواج کنسل است. یک روز به من زنگ زد و گفت به خانه‌ام بیا باید صحبت کنیم. من رفتم و دیدم جز من، احسان و دوست احسان کسی نیست. او به من آبمیوه داد. بعد از نوشیدن آبمیوه بی‌هوش شدم و او به من تجاوز کرد.»

«صمد خرمشاهی»، وکیل شاکی پرونده احسان حدادی همان زمان خبر داده بود که این ورزشکار از کشور گریخته و اگر به ایران بازنگردد، وثیقه او به اجرا گذاشته خواهد شد.

ولی چندی بعد کمیته ملی المپیک خبر داد که با پیگیری «نهادهای ذی‌ربط» پرونده احسان حدادی مختومه شده است. چرا؟ از سوی کدام نهاد قضایی یا امنیتی؟ چگونه پرونده قهرمانی که به دختری داروی بیهوشی داد و تجاوز کرد، بسته شد؟

به یاد تصویر احسان حدادی در ساختمان جردن می‌افتم. شلوار استرج تنگ و بدن‌نما، پیراهن رکابی و یک گرم‌کن با زیپی باز که روی آن بر تن داشت. حالا از احسان حدادی در زنجان تصویری منتشر شده است؛ با پیراهن مردانه و پولیوری روی آن. کتی پوشیده و مقابل دوربین صداوسیما و در محاصره ماموران درجه‌دار نیروی انتظامی، اعتراضات مردم را سرکوب می‌کند.

چرا احسان حدادی نباید اعتراض مردمی را سرکوب کند؟ او اگر در آلمان متولد می‌شد، آیا بودجه اختصاصی ماهیانه ۱۰ هزار دلار برای تمرینات بدون نظارت و بدون مربی را داشت؟ احسان حدادی در ورزشی که پول برای مربیان و ورزشکارانش ندارد، به‌صورت جداگانه در ماه بودجه‌ای ده هزار دلاری دریافت می‌کند. مجاز است در هرکجای دنیا و با هر مربی که خودش صلاح دید، بدون دخالت فدراسیون دوومیدانی تمرین کند.

احسان حدادی اگر متولد فرانسه بود، می‌توانست با پیگیری نهادهای «ذی‌ربط» از اتهام تجاوز به دختری جوان بگریزد؟ آیا پرونده خوراندن داروی بیهوشی‌اش بسته می‌شد؟

احسان حدادی اگر در هر نقطه از کره زمین متولد می‌شد، آیا می‌توانست با افتخار از روابطش با آقازاده‌ها حرف بزند؟ بدون نگرانی از عواقبش؟

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو

افزایش لحظه به لحظه تعداد کشته‌شدگان اعتراضات پائیز ۹۸

۲۷ آبان ۱۳۹۸
خواندن در ۱ دقیقه
افزایش لحظه به لحظه تعداد کشته‌شدگان اعتراضات پائیز ۹۸