ایران در سالهای اخیر بارها و بارها صحنه اعتراض بوده: ۱۸ تیر ۷۸، خرداد ۸۸، دیماه ۹۶ و حالا اعتراضات آبان ۹۸. اما همزمانی اعتراضات در دیگر کشورها با اعتراضات آبان ۹۸ ایران، آن را را از اعتراضات قبلی ایران متمایز میکند. این یعنی میتوان امیدوار بود که مردم ایران در جدال خود با فساد و فقر و دزدی و دیکتاتوری؛ تنها نیستند. «آرش عزیزی»، خبرنگار؛ در سفری ده روزه از اعتراضات شیلی، هنگ کنگ و لبنان برای ایرانوایر گزارش تهیه میکند.
روز اولم در سانتیاگو به صحبت با فعالین و شانهبهشانه آنها پوشش تظاهرات و گاز اشکآور خوردن گذشت. برای روز دوم تصمیم گرفتم با چند نظر مختلف در این شهر آشنا شوم و در ضمن چند ساعت را با چند نفر از فعالین جوان بگذرانم تا بیشتر با آنها و روحیات و مطالباتشان آشنا شوم.
اول نوبت دیدار با «اِما بودویگ» بود. اِما، آمریکایی است اما کمتر کسی مثل او اینهمه دوست و آشنا در طبقات مختلف جامعه شیلی دارد. او ابتدا برای تحصیل در رشته مطالعات آمریکای لاتین به این کشور آمد اما وقتی با مردی شیلیایی آشنا شد و ازدواج کرد همینجا ماندگار شد. در گفتگوهایمان میگوید جزو دهک بالایی کشور محسوب میشوند اما همسرش علیرغم درآمد بالایی که بهعنوان استاد دانشگاه دارد، عضو حزب کمونیست است. اخلاقیات ازجمله دلایلی است که آنها برخلاف تمام خانوادههای ثروتمند شیلی فرزندشان را در مدرسه دولتی گذاشتهاند. او از طریق خانواده همشاگردیهای فرزندانش و خانواده شوهرش که ثروتمند نیستند، با اقشار مختلف جامعه در تماس است.
اِما توضیح میدهد که شکاف در جامعه بر سر حمایت یا عدمحمایت از جنبش تقریبا طبقاتی است؛ یعنی ثروتمندان همه مخالف جنبشاند و بقیه مردم مدافع آن. او در ضمن میگوید به نظرش شیلی «طبقه متوسط» ندارد. ده درصد بالایی هستند و بقیه مردم و آنهایی هم که فکر میکنند «طبقه متوسط» هستند شاید به خاطر یکبار خرج دوا و درمان دوباره به طبقه پایین پرتاب شوند. با امِا از قشرهای مختلف جامعه با مثالهای مختلف صحبت میکنیم و تصویر روشنتری از جامعه شیلی میگیرم. خودش میگوید در روزهای اول تظاهرات در آنها شرکت کرده اما انتظار داشته بعد از وعده تغییر قانون اساسی مردم به خانهها برگردند. او در ضمن میگوید بسیاری از ثروتمندان به فکر ترک شیلی هستند و در این واهمه که شیلی تبدیل به «شیلیزوئلا» شود، یعنی کشوری با شرایط بحرانی ونزوئلا — آیندهای که هیچکس نمیخواهد بخصوص وقتی با مهاجرین متعددی که از ونزوئلا به شیلی فرار کردهاند روبرو میشوند؛ اما میگوید همین نگرانیها باعث شده حواس مردم به رویدادهای منطقه جلب باشد ولی خود او هم چند ماه است که فقط اخبار شیلی و فوقش منطقه را دنبال میکند و درنتیجه کمتر توجهی به رویدادهای خاورمیانه و ایران داشته است.
پس از دیدار با اِما در محلهای در جنوب شهر بهطور اتفاقی با مغازهای روبرو میشوم که صاحبانش ایرانی هستند. «علی» آقا اهل اصفهان است و ۱۸ سال پیش با خانواده به شیلی آمدهاند. او ابتدا برای کار در شرکتی به شیلی آمده که ظرف یک سال ورشکست شده و همین موضوع باعث شده، مغازهای باز کند و کاسب شود. میگوید در این سالها هیچوقت مشکلی نداشته و هیچوقت تبعیض را تجربه نکرده. پسر بزرگش در شیلی دندانپزشک است و پسر دومش، عرفان، نیز درس مهندسی میخواند. علی آقا تعریف میکند که شیلی حدود ۲۰۰ ایرانی دارد. زمانی که او به این کشور آمد این تعداد خیلی کمتر بود و در ضمن ایران سفارت هم نداشت. برای امور کنسولی او و خانواده با سفارت ایران در برزیل مکاتبه میکردند. علی آقا میگوید متوجه خواستهای مردم شیلی هست و آنها را بر حق میداند اما نگران شلوغی و آسیب به کسبوکارش هم هست. میخواهم از اعتراضات ایران بپرسم که میبینم ملاحظاتی دارد و نمیخواهد در این مورد صحبت کند؛ اما غمی که بر چهرهاش مینشیند خود گویای احساسش است.
پسازاین دیدار غیرمترقبه دوباره سوار بر مترو به مرکز شهر برگشتم. همان مترویی که اعتراضات بر سر گران شدن قیمتش شروع شد. سوار بر خط سه متروی سانتیاگو جوانی خواننده، مشابه خیلی متروهای جهان وارد میشود. با این تفاوت که بهجای اینکه بر پول گرفتن تاکید کند میگوید ترانهای برای «جوانان بیباک و مبارز» کشور ساخته و از آنها تقدیر میکند. در صحبتهایش بر برابری همگان از هر ملیت و نژاد و گرایش جنسیتی تاکید میکند که یادآور گرایشات برابریخواهانه جنبش اعتراضی کنونی است.
در «میدان آرماس» که از میادین اصلی شهر است با یک جوان ایرانی به نام «سیروس» قرار داشتم که سه سال است در اینجا زندگی میکند و در ضمن با سه جوان فعال شیلیایی که قرار است ساعاتی را باهم بگذرانیم. سیروس پدری ایرانی و مادری اسپانیایی دارد و متولد کانادا است اما در ایران بزرگ شده. او اکنون در شرکتی کار میکند و میگوید کسانی که در کارهای دفتری و بهقولمعروف «یقهسفید» هستند نیز در حمایت از اعتراضات دستکمی از بقیه ندارند.
مشخص است که او هم تمایل به صحبت راجع به اعتراضات ایران جلوی دوربین ندارد اما از این میگوید که چند روز است موفق به هیچگونه تماسی با خانوادهاش نشده است. قطعی اینترنت برای کسانی که اینهمه ساعت با ایران فاصله دارند ضربهای مضاعف است.
با سیروس میرسیم به سه فعال شیلیایی که قرار است دو فعالیت نمایشی نمادین را که امروز در این میدان برگزار میشوند نشانمان دهند: «سلما»ی ۲۴ چهارساله؛ دوستدختر ۱۹ سالهاش، «کریشنا»؛ و دوست ۳۲ سالهشان «فران» که او هم مثل سلما و کریشنا، همجنسگرا است و با دوستدخترش زندگی میکند. سلما و کریشنا دانشجوی «دانشگاه پداگوژی» شیلی هستند و همانجا آشنا شدهاند. هر دو تمایلات سوسیالیستی و آنارشیستی دارند و از طریق فعالیت در دانشگاه است که به جنبش کشیده شدهاند.
در «میدان آرماس» همراه دو حرکت نمایشی از سوی معترضین میشویم. هفت سال پیش که در مکزیک زندگی میکردم و جنبشهای اعتراضی آن کشور را پوشش میدادم با سنت هنردوستی چپ آمریکای لاتین آشنا شده بودم. تظاهرات کشورهای این منطقه معمولا پر از هنر و نمایش و ترانه است. این بار در نیز «میدان آرماس» شاهد جلوههایی از این فرهنگ بودیم. اول راهپیمایی چهرههایی با چادرهای سیاه که اگر کسی نمیدانست فکر میکرد ارجاعی به اسلام و خاورمیانه است! اما برگزارکنندگان برایم میگویند که این نشان از عزا برای کشتهشدگان جنبش دارد.
سپس با حرکت دیگری همراه میشویم که برنامهریزی مفصلتر و گیراتری دارد. در این حرکت معترضین که بیشتر زن هستند بدن خود را با رنگ سرخ نقاشی کردهاند (و اکثرا برهنه هستند) و با راهپیمایی از میدان آرماس بهسوی یکی از ساختمانهای مرکزی دادگستری حرکت میکنند و فریاد «عدالت» (خوستیسیا!) سر میدهند. آنها بر درهای این ساختمان میکوبند و دستهایشان را با رنگ سرخ به در میکشند. حرکتی گیرا که توجه بسیاری از مردم را نیز جلب میکند. پیرمردی را میبینم که گریه میکند و به من که میبیند از ماجرا فیلم میگیرم میگوید: «به جهانیان بگویید با این مردم چه میکنند! همان کارهای زمان پینوشه. به جوانان تجاوز میکنند، شکنجهشان میکنند، میکشندشان.»
هم سرخ و هم سیاه؛ یادآور خون و اشک اعتراضها که بهتر از همه با هنر بیان میشود.
برای پیرمرد و بقیه و هر کس که گوش کند از اعتراضات ایران میگویم و از ۲۰۰ نفری که کشته شدهاند. دوباره با این پاسخ آشنا مواجه میشوم که تمام توجهها به رویدادهای این روزهای شیلی و فوقش کشورهای منطقه مثل بولیوی و کلمبیا بوده و کسی وقت دنبال کردن رویدادهای آنسوی جهان را ندارد. پیرمرد میگوید: «شاید چند ماه دیگر.» فران میگوید: «تلویزیون شیلی حقیقت را نمیگوید. ما هم بیشتر در شبکههای اجتماعی هستیم و آنجا هم اخبار خارج از آمریکای لاتین خیلی مطرح نشده. اما حالا که تو گفتی حتما همبستگی با جنبش ایران را در اینجا هم گسترش میدهیم.»
در طول این اعتراضات همراه سلما، کریشنا و فران هستم. برای نهار به مرکز خریدی در آن نزدیکی میرویم و با کمی تعجب میبینم که عازم مکدونالد میشوند. به شوخی میگویم چه آنارشیستهایی هستید که اهل مرکز خریدهای بزرگ و مکدونالد هستید. سلما میگوید: «گشنگی آدم را به دام بورژوازی هم میاندازد!»
اما فرای این شوخی این سفر کوتاه به این مرکز خرید چندطبقه و تجملی که آخرین برندها در آن پیدا میشوند و غذا خوردن در فودکورت آن یادآوریهایی مهمی راجع به جامعه امروز شیلی است. جامعهای که اختلاف طبقاتی شدید دارد اما رشد اقتصادی بسیاری نیز داشته است. این دختران جوان چپگرا هم که میخواهند جهان را تغییر دهند در همین شیلیِ سرمایهداری پساپینوشه بزرگ شدهاند. از این موضوع میتوان نتیجهگیریهای مختلفی گرفت که من این کار را به عهده خوانندگان میگذارم. واقعیت اما اینجا است که بسیاری از فرزندان این شیلیِ با رشد اقتصادی و مرکز خریدهای بزرگ نیز خواهان تغییر آن هستند و از نابرابریهایش برآشفتهاند؛ واقعیتی که در خیلی نقاط دیگر جهان نیز میبینیم.
مطالب مرتبط:
روز اشک و سرود در سانتیاگو: در شیلی به یاد ایران
«آرش عزیزی»؛ در دهکده جهانی
ایران در دهکده جهانی: معترضان چه میخواهند؟
اتحاد مردم ایران، عراق و لبنان در یک طوفان توییتری؛ نوشتن از درد مشترک
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر