ایران در سالهای اخیر بارها و بارها صحنه اعتراض بوده: ۱۸ تیر ۷۸، خرداد ۸۸، دیماه ۹۶ و حالا اعتراضات آبان ۹۸. اما همزمانی اعتراضات در دیگر کشورها با اعتراضات آبان ۹۸ ایران، آن را را از اعتراضات قبلی ایران متمایز میکند. این یعنی میتوان امیدوار بود که مردم ایران در جدال خود با فساد و فقر و دزدی و دیکتاتوری؛ تنها نیستند. «آرش عزیزی»، خبرنگار؛ در سفری ده روزه از اعتراضات شیلی، هنگ کنگ و لبنان برای ایرانوایر گزارش تهیه میکند.
در چند ثانیه اولی که «ئی» را دیدم سخت بود از حالت کودکانهاش خندهام نگیرد. این جوان ۱۹ ساله کلاهش را یه طرز بامزهای روی سرش گذاشته بود و بیخیالی نوجوانهایی راداشت که هنوز خیلی به قواعد دنیای بزرگسالها عادت نکردهاند. باورش سخت بود که همین جوان چند دقیقه دیگر به چشمهایم زل بزند و بگوید: «حزب کمونیست چین شاید قوی باشد اما من حاضرم جانم را هم در راه آرمان آزادی و دموکراسی بدهم.» حرف توخالی نمیزد. او و رفقای هنگ کنگیاش در شش ماه گذشته رویدادهای بسیاری از سر گذراندهاند. با او در پارک ویکتوریا دیدار میکنم که از نقاط مرکزی شهر به حساب میآید. همینجا بود که در روز ۱۲ ژوئن تظاهرات یک میلیون نفری مردم جنبش حاضر را آغاز کرد. «ئی» خوب آن روز را به یاد میآورد و میگوید از آن به بعد دیگر شکی نداشته که متعلق به این جنبش است.
معترض هنگکنگی: حاضرم برای وطنم کشته شوم
من «ئی» را اتفاقی پیدا نکرده بودم و ارتباطمان حاصل تماسی سازمانی بود. معترضین دموکراسیخواه هنگ کنگ اصرار دارند که رهبر و تشکیلات ندارند .وقتی میگویم میخواهم با «رهبران اعتراضها» صحبت کنم، به سرعت تصحیحام میکنند که چنین کسی وجود ندارد.اما در عین حال بسیار منظم و سازمان یافتهاند. گروهی در تلگرام دارند که در آن هویت روزنامهنگاران پس از چند سوال و نشان دادن کارت خبرنگاری تایید میشود و آنگاه روزنامهنگار با فردی که بخواهد در تماس قرار میگیرد. من گفته بودم میخواهم با یکی از دانشجویان جوان در تماس باشم و همین است که به «ئی» رسیدم، متولد و بزرگشده هنگ کنگ و دانشجوی سال اول زبان و ادبیات انگلیسی در یکی از ۱۱ دانشگاه هنگ کنگ.
در شش ماه گذشته بیش از پنج هزار نفر در هنگ کنگ دستگیر شدهاند و جوی از رعب و وحشت میان جوانان فعال برقرار است. همین است که «ئی» اسم واقعیاش را نمیگوید و در گفتگویی که با هم داریم صورتش را میپوشاند. او تنها فرد ی نیست که بدون ذکر هویتاش صحبت میکند. بسیاری از جوانانی که با آنها صحبت میکنم حاضر به گفتگو با نام خود و ایستادن مقابل دوربین نیستند.
یکی از این جوانان میگوید: «اتفاقا باید همین را بنویسی! همین که هنگ کنگ به اینجا رسیده. وقتی ما به حکومت چین برگشتیم قرار بود «یک کشور، دو نظام» برقرار باشد یعنی ما آزادیهای مدنیمان را حفظ کنیم. اما تا همین حالا چین اینقدر حقوق ما را پایمال کرده که میتوان گفت رسیدهایم به «یک کشور، یک و نیم نظام» یعنی بیشتر و بیشتر داریم زیر سلطه پکن میرویم. تا جایی که دیگر میترسیم از آزادی بیان خودمان استفاده کنیم.»
مبارزه با سلطه پکن وجه مشترک جنبشی است که توانسته علیرغم اختلافات بسیار متحد بماند. در این جنبش همه نوع گرایش پیدا میشود اما همه از ابتدا موفق شدهاند بر پنج خواسته توافق کنند: پس گرفتن لایحهای که فرستادین مجرمان از هنگ کنگ به چین را ممکن میساخت ( در ۲۳ اکتبر این لایحه کنار گذاشته شد تا معترضن به خواست اولشان برسند)؛ عدم اطلاق واژه «شورش» به اعتراض ۱۲ ژوئن (که عواقب قانونی برای شرکتکنندگان دارد)؛ آزادی و عفو دستگیرشدگان؛ برقراری کمیسیونی مستقل برای تحقیق در مورد رفتار پلیس؛ استعفای کری لام، رئیس اجرایی هنگ کنگ و اعمال حق رای همگانی برای انتخاب رئیس اجرایی بعدی و انتخاب مجلس قانونگذاری هنگ کنگ.
ئی میگوید: «من به این جنبش پیوستم چون نمیخواهم هنگ کنگ به شهری در چین بدل شود. دیگر هیچ نقطه بازگشتی برای ما نیست. خیلیها دستگیر شدند، کشته شدند، زخمی شدند. اگر اکنون پا پس بکشیم ما را نمیبخشند. از هیچ یک از پنج خواسته خود کوتاه نخواهیم آمد.»
همین روحیه سازشناپذیر جوانان است که جنبش را پیش برده اما حتی بخشهای باصطلاح «بزرگسالتر» نیز از حرکات جوانان پشتیبانی میکنند و حاضر به حذف بخشهای رادیکالتر آن نیستند.
روز قبل از صحبتم با «ئی» شاهد انتخابات شورای منطقهای در هنگ کنگ بودیم؛ شورایی که وظایف نمایندگانش در سطح شهرداری است. در طول تاریخ هنگ کنگ اکثریت مردم هیچگاه در این انتخابات شرکت نکرده بودند اما ایندفعه شمار شرکتکنندگان از ۷۰ درصد هم بالاتر رفت و شاهد پیروزی قاطع نمایندگانی بودیم که طرفدار دموکراسی و مخالف سلطه پکن هستند.
در شب انتخابات، در حالی که صندوقهای رای هنوز بسته نشده بودند، با سینتیا دیدار کردم، دختر جوانی که درسخوانده کانادا بود و تازه چند سال بود به هنگ کنگ بازگشته بود. او برای یکی از نمایندگان «حزب دموکرات» تبلیغ میکرد که حزب اصلی طرفدار دموکراسی است و نسبت به خیلی احزاب دیگر رویکرد نسبتا معتدلی دارد. هنوز چندین ساعت تا معلوم شدن نتایج مانده بود اما سینتیا با اطمینان از «انتظار پیروزی» سخن میگفت. جالب اینجا است که او گرچه لحنش با نوجوانی مثل «ئی» خیلی متفاوت بود اما از اساس بر همان خواستهها تاکید میکرد. او از «افزایش آگاهی اجتماعی» بین مردم در شش ماه گذشته گفت و افزود: «مردم میدانند که احزاب طرفدار وضع موجود مسئول فساد موجود هستند و مسئول توحش پلیس.»
«توحش پلیس» — این واژهای است که از خیلیها میشنوم. بخصوص از «لی» دختر جوان ۲۲ سالهای که در یکی از شرکتهای بزرگ معماری هنگ کنگ کار میکند و در وقت نهارش با من بدون افشای نام واقعیاش و بدون نشان دادن صورتش در گفتگوی ویدئوییمان صحبت میکند.
با لی در پارکی زیبا صحبت میکنم که دفتر کارش در کنار آن واقع شده؛ در یکی از آسمانخراشهای بیشمار هنگ کنگ. میگوید: «من به این خاطر به جنبش پیوستم که خیلیها که میشناختم دستگیر شدند و من به شدت علیه توحش پلیس هستم. به نظرم این از دموکراسی هم خواسته مهمتری است و دلیل اینکه خیلیها به این جنبش پیوستهاند همین است.»
لی را میتوان نقطه مقابل «ئی» دانست. با اینکه چند سال از او بزرگتر است و رفتارش بزرگسالانه است. هر چه «ئی» با شور و شوق از آینده صحبت میکند، لی بیشتر خواستههای دفاعی دارد و میگوید امیدی به مقابله با دولت قدرقدرت چین نیست. «ئی» در مقابل اما میگوید مردم هنگ کنگ باید راجع به آینده خودشان تصمیم بگیرند و هم استقلال میتواند یک گزینه باشد و هم بازگشت به بریتانیا و یا حتی پیوستن به آمریکا! او میگوید این گزینه در بین جوانان مطرح شده. از ئی در مورد ترامپ میپرسم که میگوید رفتار زیگزاگی رئیسجمهور آمریکا باعث نگرانی هنگ کنگیها است چرا که کاخ سفید یک روز از همتای چینیاش، شی ژینپینگ، به عنوان «بهترین دوستش» نام میبرد و روز دیگر از دموکراسی برای هنگ کنگ دم میزند.
لی هم برای این جنبش کم هزینه نداده. او در شفیلد انگلستان درس خوانده و همانجا زندگی میکرده که پس از در گرفتن جنبش احساس کرده باید به کشورش بازگردد. توضیح میدهد که خیلی از کسانی که در مشاغل یقه سفیدی همچون معماری شاغل هستند به جنبش پیوستهاند. در ضمن چند تا از ابتکارهای اینترنتی جنبش را نشانم میدهد: مثل اپی که نشان میدهد نیروهای پلیس و سپاه مخوف معروف به «دایناسورها» کجا هستند و اپ دیگری که نشان میدهد کدام مغازه «زرد» است (یعنی نزدیک به جنبش دموکراسی) و کدام «آبی» (یعنی نزدیک به طرفداران پکن).
«ئی» و لی مثل خیلی جوانان شیلیایی که دیده بودم اینقدر غرق سیاست داخلی هنگ کنگ بودند که کمتر توجهی به رویدادهای جهانی همچون اعتراضات اخیر ایران کرده بودند. گرچه روزنامه «ساوت چاینا مورنینگ پست» که روزنامه اصلی هنگ کنگ است سرمقالهای در مورد ایران منتشر کرده بود. سینتیا هم البته گفت به این خاطر که یکی از «اینفلوئنسرها»ی اینستاگرام راجع به اعتراضات ایران نوشته از آن با خبر شده و حتی تعداد دقیق کشتههایی که ابتدا سازمان عفو بینالملل اعلام کرد (۱۰۷ نفر) بخاطر داشت. بهرحال هم او و هم بقیه جوانان وقتی میفهمیدند ایرانی هستم و از اعتراضات سخن میگفتم با گرمترین کلمات ا ابراز همبستگی میکردند. «ئیِ» نوجوان حتی از من خواست پیغامی به جوانان ایرانی بفرستم: «امیدتان را از دست ندهید. کوتاه نیایید.»
با این همه این واقعیت که در مواقع اضطراری و حساس مثل بحران هنگ کنگ توجه بیشتر مردم به کشور خودشان و شرایط خودشان جلب میشود بار دیگر برایم ثابت شده بود. سینتیا حتی با «عذاب وجدان» از این واقعیت سخن گفته بود. اما همیشه گروهی از معترضین هستند که انترناسیونالیسم و همبستگی بینالمللی برایشان جایگاه خاصی دارد.
جاکو و نیتان از این دسته هستند. با این دو در رستورانی در محله مشهور مونگوک در شبهجزیره کولون (شمال هنگ کنگ) دیدار میکنم. این محله برایشان خاطرات بسیاری دارد. جاکو میگوید پلیس در اینجا اینقدر گاز اشکآور زده که احتمال دارد هوای منطقه هنوز زهرآگین باشد. از کنار چند ایستگاه مترو رد میشویم که به علت درگیریهای جنبش تعطیل شدهاند و دیوارنوشتههایی را میبینیم که یادآور جنبش است.
این دو جوان از فعالین سازمان مارکسیستیِ «حرکت سوسیالیستی» هستند که به بینالمللگراترین نحله مارکسیسم یعنی تروتسکیسم تعلق دارد و خودش بخشی از یکی از سازمانهای بینالمللی تروتسکیستی به نام «کمیته برای بینالملل کارگری» است. جاکو و نیتان هر دو همسن من هستند (حدودا ۳۰ ساله) و بخش عمده دهه سوم زندگی خودشان را صرف ساختن نیروهای سازمانشان کردهاند. سازمانی که اکنون ۱۰۰ عضو در هنگ کنگ دارد و در ضمن در تایوان نیز فعال است و در خود چین هم فعالیت زیرزمینی دارد. «حرکت سوسیالیستی» حدود ده سال عمر دارد و جاکو از بنیانگذاران آن بوده است
از او میپرسم که چطور در کشوری که تمام مبارزات جوانانش علیه سلطه حزب کمونیست است جوانی مثل او جذب مارکسیسم شده. میگوید: «خشم جوانان علیه شرکتهای بزرگ و گرانی قیمت مسکن و غیره باعث شده دنبال بدیلهای سیاسی جدید باشند.» این بوده که او در بحبوحه مبارزات دموکراتیک سال ۲۰۱۰ جذب نحلهای از مارکسیسم شده که هم بر سوسیالیسم تاکید دارد و هم بر دموکراسی؛ نحلهای که در اعتراضات سال ۱۹۸۹ میدان تیان کنار معترضین و علیه سرکوب آنها توسط پکن ایستاد.
از جاکو سوالی را میپرسم که از تمام بقیه فعالین هنگ کنگی هم پرسیدهام. با چه امیدی با دولت قدر قدرتی مثل چین روبرو شده است و چه امیدی دارد که یک گروه کوچک چپگرا بتواند نقشی در مقابله با دولت حزب کمونیست چین ایفا کند؟پاسخ او اما از بقیه متفاوت است. میگوید: «ما در واقع باور داریم که دولت چین فقط تلاش میکند قوی به نظر برسد اما با بحرانهای زیادی روبرو است. مثلا بحران اقتصادی در چین مشکلی بسیاری جدی است.» نیتان هم همینرا تاکید میکند. او اخیرا به جرم تلاش برای تشکیل اتحادیه کارگری در محل کارش، بانک اچ اس بی سیِ هنگ کنگ، اخراج شده و تلخی هزینه برای مبارزه را میداند. تفاوت آنها با خیلی معترضین رادیکال این است که به جای اینکه خواهان جدایی از چین باشند خواهان «صادرات جنبش به چین» هستند و گسترش جنبش دموکراسیخواهی در چین. برخلاف خیلی معترضین آنها رویکردی منفی به مهاجرین از چین نیز ندارند. مثلا لی، که پدر و مادر خودش در کودکی از پکن به هنگ کنگ مهاجرت کردهاند با زبان معمول ضدمهاجر از چینیهای سرزمین اصلی که به هنگ کنگ مهاجرت کردهاند میگوید و آنها را اغلب «بیتمدن» و «بیسواد» میخوانند که حاضر به یاد گرفتن «فرهنگ ما» و زبان کانتونی نیستند (زبان رسمی بیشتر چین، ماندارین است اما زبان هنگ کنگ و بعضی شهرهای بزرگ چین مثل بندر گوانگژو، کانتونی است.)
اعتراضات در ایران و هنگکنگ؛ بخشی از جنبش جهانی
با این روحیه بینالمللگرا، جای تعجبی نیست که جاکو و نیتان بر خلاف بیشتر فعالین هم از مبارزات ایران شنیدهاند و هم چشماندازی نسبت به آن دارند. از آمریکای لاتین البته بیشتر میدانند. گروه آنها سازماندهنده اصلی آکسیونی اعتراضی در مقابل کنسولگری شیلی در همبستگی با جنبش شیلی بوده. نیتان به نمایندگی از فعالیتهای سندیکاییاش سفری به برزیل داشته و حمایت جنبش کارگری آن کشور از مبارزات هنگ کنگ را جلب کرده که با توجه به توهمات چپ آمریکای لاتین نسبت به دولت چین کم دستاوردی نیست. جاکو در توضیح ارتباط شیلی و هنگ کنگ میگوید هر دوی آنها آزمایشگاه نولیبرالیسم و نظریات میلتون فریدمن، اقتصاددان راستگرای آمریکایی، بودهاند. در همین چشمانداز است که او از اهمیت مبارزه علیه دیکتاتوری در ایران نیز میگوید و از لزوم همبستگی با اعتراضات ایران. آنها به این اشاره میکنند که قبلا فعالیتهایی در همبستگی با فعالین سندیکایی دستگیرشده در ایران نیز داشتهاند. اما بیشتر از آنکه بخواهند صحبت کنند برایم با کنجکاوی از ایران میپرسند: مشخصه جنبش چیست؟ لیبرالها چه میگویند؟ ماهیت اصلاحطلبان حکومتی چیست؟
صحبت با این دو جوان برایم امیدبخش و یادآور این واقعیت است که مبارزه حتی علیه سختترین دیکتاتوریهای دنیا هم ممکن است. بیش از هر چیز این موضوعی است که هنگ کنگ و ایران را به هم نزدیک میکند: رویارویی با دیکتاتوری. نماد این شهر شیر است و این شیر غران نشان داده که میخواهد از زیر سایه اژدهای حکومت دیکتاتوری چین بیرون بیاید. موفقیت در این راه بیشک به خلاصی «گربه» ایران از چنگال حکومت دیکتاتوری خود نیز کمک خواهد رساند.
از همین بلاگ بخوانید:
ایران در دهکده جهانی: معترضان چه میخواهند؟
گزارش «آرش عزیزی»، خبرنگار؛ از اعتراضات مردم شیلی
«آرش عزیزی»؛ در دهکده جهانی
هم سرخ و هم سیاه، یادآور خون و اشک اعتراضها؛ در شیلی به یاد تهران
«آرش عزیزی» در دهکده جهانی: هنگکنگ
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر