همیشه منتظر بودم اتفاقی بیفتد تا بتوانم از کارهای پرمشغله اداری و مدیریتی خلاصی پیدا کنم و به علاقه همیشگیام، برنامهسازی و فیلمسازی بپردازم. اگر برنامهنویسی کامپیوتری گاه و بیگاه نبود که اساسا نمیتوانستم آن شرایط را تحمل کنم.
حالا که هم انیمیشن کامپیوتری به سر و سامانی رسیده بود و هم مهندسی نرمافزار داشت کارش را میکرد، وقت آن بود به سمت برنامهسازی بروم.
برای همین طرح مسابقه تلویزیونی «دانش و هوش» را که قبلا در رادیو ساخته بودم، با تغییراتی به «گروه دانش» در «شبکه اول» دادم که تصویب شد و آقایان «حمیدی» و «نجمالدین» تهیه کنندگان رسمی آن بودند و من تهیهکننده غیررسمی آن. به عنوان طراح و گرداننده این برنامه، حضوری فعال داشتم و مسابقه توانست خیلی زود در چارچوب مسابقات آن زمان که استودیویی و کم خرج بودند، جا باز کند.
مجری این مسابقه، «عبدالحسین اسکندری» بود که پس از این اجرا، دوستی ماندگاری بینمان پدید آمد و ماند تا او رفت. اسکندری متولد ۱۳۳۵ در کاشمر بود. در نوجوانی فیلمساخته و بعد به فرانسه رفته و زمان جنگ به ایران بازگشت بود.
با صدای بسیار دلنشین در رادیو برنامه اجرا میکرد که بعدا با همین مسابقه دانش و هوش به تلویزیون هم آمد. متاسفانه سال ۱۳۸۷ بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت و صداوسیما تنها با نوشتن زیرنویسی، خبر مرگ او را اعلام کرد.
در یکی از این برنامهها، دانشجوی ناشناسی از «دانشگاه صنعتی شریف» در مسابقه شرکت کرد که بسیار باهوش بود و دانش وسیعی هم داشت. او موفق شد جوایز زیادی برنده شود. سالها بعد او را در راهروی ساختمان ۱۳ طبقه صداوسیما دیدم. جلو آمد و سلام کرد. از دیدنش خوشحال شدم. پاسخ سلامش را دادم و پرسیدم اینجا چه میکنی؟ آمدهای در مسابقه شرکت کنی؟
با سری افتاده و فروتن گفت: «نه، در گروه ورزش کار میکنم. گزارش ورزشی میدهم.»
من آفرینی به او گفتم و اگر کاری داشتی چاشنی آن کردم و رفتم. شب در خانه از پسرم که دیگر نوجوانی شده بود و مسابقات ورزشی را نگاه میکرد، پرسیدم «عادل فردوسیپور» را میشناسد که گفت: «کی هست که نشناسد، از گزارشگرهای خوب فوتبال است.»
قسمتی از مسابقه دانش و هوش با حضور عادل فرودسیپور در شبکههای مجازی هست که میتوانید{{ __192234_videocomponent__video component__ }}"> اینجا ببینید. آن روزها صداوسیما مانند عادل فردوسیپور هنوز خام بود و آرزو داشتیم کمکم پخته شود که سوخت.
دانش و هوش تنها برنامه تلویزیونی بود که هنگام حضور در صداوسیما ساختم. این برنامه برای شبکه اول ساخته شد اما بعدها دوباره سری جدید آن را برای «شبکه سه» هم ساختم. در واقع، برنامهها و سریالهای اصلی خود را وقتی از سازمان بیرون آمدم و «شرکت کلک خیال» را تاسیس کردم، ساختم. استودیوهای داخل سازمان را اجاره میکردیم برای ساخت برنامههایی مانند مسابقه «گزینهها» یا سایر برنامهها.
پس از فراز و فرودها و دست به دست شدنهای سازمان بین گروهها و جناحهای حکومتی، با محکم شدن جای پای «محمد هاشمی»، او تلاش کرده بود تا حدودی سازمانی را که «عبدالرضا قطبی» و دوستانش بنیان نهاده بودند، حفظ کند.
هر چند به هر حال، نه هاشمی و نه حکومت تازه و نه تکنولوژی و مناسبات دیگر مانند دوران شاه نبودند و هاشمی حتی اگر هم میخواست، نمیتوانست قطبی شود. چون نه پاکدستی او را داشت و نه دانش و سواد او را. اما به هر حال تلاش کرده بود سیستم را تا حدود زیادی حفظ کند.
تصویر از یکی از قسمتهای برنامه دانش و هوش ساخته مصطفا عزیزی با حضور عادل فردوسیپور جوان
اکبر «اکبر هاشمی رفسنجانی»، برادر قدرتمند محمد هاشمی، پس از مرگ «روحالله خمینی»، قویترین سیاستمدار ایران بود و در لابیهای پشت پرده، قدرت را بین «روحانیت مبارز» و «روحانیون مبارز» که به «یتیها» و «یونیها» مشهور شده بودند، جابهجا میکرد تا سیطره خود را حفظ کند. بعد در نمایشی چیده شده، «علی خامنهای» رهبر شد و خودش رییسجمهوری این دوران که با «تعدیل اقتصادی» و «عصرسازندگی» مشهور شده بود و در آغاز، امید زیادی برای رونق اقتصادی ایجاد کرد.
مردم که سریع متوجه میشوند چه کسی در راس امور است، لطیفهای ساخته بودند که محمد هاشمی به شهرستان خود، «بهرمان»، نزد مادرش میرود و مادرش به او میگوید: «ای خاک تو سرت اکبرو شاه شده، اونوقت تو رییس رقاصخونه شدی!؟»
اما امیدها به زودی به یاس گراییدند و تورم افسارگسیخته آنچنان خاطرات تلخی از خود به جای گذاشت که اکبر هاشمی رفسنجانی تا پایان عمرش نتوانست با هیچ نیرنگ و ترفندی آن خاطره را از بین ببرد و هر چه خواست اصلاح کند، بیشتر ویران کرد.
شورش در چند شهرستان در سال ۱۳۷۲ و تسخیر کلانتریها و آتشزدن بانکها موجب شد نه شاه ماندن اکبر دوامی بیاورد و نه ریاست محمد هاشمی بر «رقاصخانه»!
عزل محمد هاشمی در ۲۴ بهمن ۱۳۷۲ و نصب «علی لاریجانی» در همان تاریخ، صداوسیما را به مرحله تازهای کشاند؛ مرحلهای که سازمان را روز به روز بیشتر در باتلاق فساد و تباهی فرو برد.
روزی که محمد هاشمی با چشمانی گریان سهچرخههای دوقولوهایش، «حسن» و «حسین» را برداشت و سازمان را برای همیشه ترک کرد و علی لاریجانی با لبخندی از بناگوش در رفته وارد سازمان شد، من تلاش کردم بمانم و از آنچه تا آن زمان با کمک دوستانم ساخته بودم، حفاظت کنم. اما هر روز که گذشت، کار سختتر شد؛ بهویژه وقتی «احمد ارژمند» هم از سمت معاونت حوزه ریاست برکنار و «عبدالرضا رحمانی فضلی» که اکنون در وزارت کشور مشغول کشتار مردم است و مفتخر به نشانِ «مدیریت جهادی» شده است، منصوب شد، دیگر ماندن را دشوار و حتی محال کرده بود.
لاریجانی و معاون مالی اداری او، «علی کردان» که بعدها زیاد از او خواهم نوشت و تا مرگ مشکوکش بس حادثه ایجاد کرد، با شعار کوچک و خصوصی کردن صداوسیما آمده بودند. آنها در نخستین گام، تشکیل شرکتهای شترگاوپلنگ را در دستور کار قرار دادند که به شکل خصوصی اداره شوند اما سرمایه خصوصی نداشته و دولتی باشند.
اینگونه شرکتها که خود «سازمان رادیو و تلویزیون ملی» نیز نمونهای از آن به شمار میرفت و شرکت «تلهفیلم» هم در دوران شاه با همین فرمول ساخته شده بود، بیسابقه نبودند. بنا شد تلهفیلم با نام جدید «سیمافیلم» دوباره فعال شود و شرکت فرهنگی و هنری «صبا» نیز برای تولیدات انیمیشن دستی، دیجیتال و عروسکی بهوجود بیاید.
با تاسیس یک شبه این شرکت، قرار بر این شد که تمام واحدهای فعال در زمینه انیمیشن و عروسکی و واحد انیمیشن کامپیوتری در این شرکت ادغام شوند و من نیز مدیریت بخش انیمیشن کامپیوتری را عهدهدار شوم.
روزی که علی لاریجانی برای بازدید از واحد انیمیشن کامپیوتری آمده بود، گزارش مفصلی که پس از بازگشت از سفر مجارستان و آلمان نوشته بودم و به هاشمی وفا نکرد را به لاریجانی دادم که گفت برنامههای مفصلی داریم و در حال بررسی تشکیل شرکتی مانند تلهفیلم هستیم.
چند روز بعد سر و کله آقای «مهدی مسعودشاهی» به عنوان بنیانگذار و مدیرعامل شرکت فرهنگی و هنری صبا پیدا شد. در همان نخستین دیدار متوجه شدم من نمیتوانم با او کار کنم. اما این که دل بکنم و فرزند نوپای خود را به دست نامادری بسپارم هم کار دشواری بود.
ٖبرای دیدن اخبار و گزارشهای بیشتر درباره رسانه و خبرنگاری به سایت خبرنگاری جرم نیست مراجعه کنید.
قسمتهای پیشین را بخوانید:
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۲
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۱
خاطرات مصطفا عزیزی از فساد در صداوسیما - ۱۰
ثبت نظر