close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

بازجویی اولیه همکار روح الله زم!

۱۸ خرداد ۱۳۹۹
شراگیم زند
خواندن در ۴ دقیقه
بازجویی اولیه همکار روح الله زم!

(مکان: یکی از اتاقهای بازجویی در ساختمان مرکزی حفاخاواساجا )

متهم: من فقط چند بار عکس فرستادم برای آمد نیوز. من بی گناهم!

بازجو: باشه... به هر حال اگر بی گناه باشی نباید نگران باشی. سر بی گناه تا پای دار میره ولی بالای دار نمیره!

متهم: (با گریه) از جای دیگه دارم می‌زنن یعنی؟؟

بازجو: باریکلا! خوشم اومد. معلومه می‌دونی اینجا کجاست...پس کارمون زیاد سخت نیست. بیا شروع کنیم. آقای زم گفته به شما پیشنهاد داده که در ایران موشک بسازید و مراکز سپاه رو بترکونید. شما هم قبول کردید.

متهم: روح الله گفت بترکونیم ولی نه با موشک... اون تیکه کلامش همین بود. می‌گفت خبرای داغ بفرستید بزنم توی آمد نیوز، بترکونیم.

بازجو: خبرای داغ؟ ها؟ پس این چیه؟ این عکس موشکی هست که ساختی! چشم بندت رو بزن بالا ببین.

متهم: بله چشم...این چیه؟ من اینو نساختم...

بازجو: (با پوزخند) اگه ما یه کاری کنیم که ساخته باشی چی؟

متهم: یعنی چی؟

بازجو: زم اعتراف کرده برای ساخت هرکدوم از اینها و زدن هر مرکز سپاه، دو میلیون دلار قرار بوده به شما بده!

متهم: آخه زم اصلا گور داره که کفن داشته باشه؟ این تو خرج و مخارج یومیه خودش مونده بود. بعدشم موشک تاماهاوک با شیش متر طول و ۲۵۰۰ کیلومتر بُرد، قیمتش پونصد هزار دلاره...بعد این فشفشه دو میلیون دلار؟

بازجو: به به... می‌بینم که اطلاعات نظامی کاملی هم داری. اسرائیل آموزش دیدی؟

متهم: نه به خدا... من توی عمرم اسرائیل نرفتم.

بازجو: (همان پوزخند قبلی) اگه ما یه کاری کنیم که رفته باشی چی؟

متهم: ای وای! الان فهمیدم... من این فیلم بازجویی زن سعید امامی رو دیدم. شما همونی؟

بازجو: نخیر.. این شیوه استاندارد بازجویی متهمین امنیتی بر اساس پروتکل های وزارتخونه هست. اینجا دیمی نیست که هرکس هرجور عشقش کشید بازجویی کنه... جواب سوالها رو بده!

متهم: بله چشم!

بازجو: این هم سند اینکه برای هر موشک دو میلیون دلار گرفتی. این اسکرین شات چت تو با روح الله زم هست. ببین اینجا نوشتی: "مرسی روحی جون که دو میلیون دلار به من دادی تا من مراکز سپاه را با این موشکها که ساخته ام منهدم کنم". تهش هم آیکون بوس و قلب فرستادی!

متهم: خب اینکه تابلوئه فوتوشاپه...بعد اصلا من لحن حرف زدنم این نیست.

بازجو: حالا چشم بندت رو بذار بلبل زبونی نکن...لحنتم عوض می‌کنیم برات!

متهم: به هر حال من قبول نمی‌کنم این اتهامات رو. دیگه خودتون می‌دونین!

بازجو: اگه ما یه کاری کنیم قبول کنی چی؟

متهم: باز شروع شد!

بازجو: دو تا گزینه جلوی روت داری... یا می‌بریم این اتاق پشتی آویزونت می‌کنیم و انقدر می‌زنیمت که صدای بز بدی... تهشم زیر کتک می‌میری می‌گیم خودکشی کرد!

متهم: نه... گزینه دو...گزینه دو... لطفا گزینه دو... دو رو می‌خوام!

بازجو: باریکلا... دو اینه که میای همین ها رو توی دادگاه میگی...توی اعترافات تلویزیونی هم میگی... بیا بگیر... این چهار تا برگه ست که برای نوشتنش چهار نفر دو هفته کار کارشناسی کردن... همه رو حفظ می‌کنی از بر می‌شی.

متهم: بعد چی می‌شه؟ اعدامم می‌کنید؟

بازجو: حالا شما همکاری کن... از این ستون به اون ستون فرجه... شاید اگر حسن نیت داشته باشی برای همکاری فرستادیمت به عنوان پرستوی نظام به خارج از کشور...

متهم: مگه آقایون هم پرستو می‌شن؟

بازجو: چقدر نگاهت عقب افتاده و جنسیتی هست! ناسلامتی اپوزسیونی...

متهم: ولی من همه اینها رو هم اعتراف کنم کی آخه باور می‌کنه؟ آخه زم اگه دو میلیون دلار داشت برای خودش چلوکبابی راه انداخته بود توی پاریس... سایت نمی‌زد! بعد آخه جناب سروان، سردار، سرکار...هرکی که هستی... من چلغوز اینجا با چه امکاناتی موشک بسازم بزنم توی مراکز سپاه؟ به خدا ملت می‌خندن... در این مورد دیگه شما نمی‌تونی بگی "اگه ما کاری کنیم که ملت نخندن چی..."

بازجو: شما دیگه فضولی نکن... این بخشی از نمایش اقتدار دستگاه اطلاعاتی و امنیتی نظام مقدس جمهوری اسلامی هست. همین که ملت بدونن ما می‌تونیم خرس رو بنشونیم جلوی دوربین که اعتراف کنه خرگوشه، گوشی دست همه معاندین و منافقین و فتنه گران و دشمنان نظام می‌اد!

متهم: هر جور صلاحه... به هر حال شما چهار تا آدم اینجا بیشتر پاره کردین. من همکاری می‌کنم! اجازه هست چشم بندم رو باز کنم بخونم برگه های اعترافاتم رو؟

بازجو: نه... د نشد! اینجوری نمی‌شه... تو خیلی داری همکاری می‌کنی. یه کاسه ای زیر نیم کاسه ت هست...

متهم: خب والا من که تهش باید اینا رو بخونم... می‌خوام دیگه کار به آویزون کردن و کتک و کابل و صدای بز و این چیزا نکشه.

بازجو: بچه زرنگ کجا بودی تو؟ سید... سید! بیا... بیا این رو ببرین با بچه ها آویزونش کنین یه مقدار بدنش نرم بشه؛ آماده شه برای اعتراف گیری...هیچوقت بدون آمادگی و گرم کردن، ما کسی رو جلوی دوربین نمی‌فرستیم. سید کجایی؟ بیا شب شد!

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو

بی‌کاری گسترده روزنامه‌نگاران پس از برخوردهای امنیتی و سکوت مسئولان

۱۸ خرداد ۱۳۹۹
خواندن در ۲ دقیقه
بی‌کاری گسترده روزنامه‌نگاران پس از برخوردهای امنیتی و سکوت مسئولان