close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

چگونه با حجاب شدیم - هفت

۲۱ فروردین ۱۳۹۶
مهرانگیز کار
خواندن در ۸ دقیقه
چگونه با حجاب شدیم - هفت

انقلاب پیروز شد

 

پیشگفتار

نسل های ما نتوانسته اند تجربه های خود را درباره چگونگی پذیرش حجاب اجباری بعد از انقلاب به نسل های بعدی منتقل کنند. انگیزه انتشار یک سلسله مقاله که در آن تاریخ و خاطره و مشاهدات در هم تنیده شده، جبران اهمالی است که ما مرتکب شده ایم و به سبب آن بسیاری از افراد نسل های جوان به خطا تصور می کنند زنان بی حجاب ایرانی، روزهای آغازین پیروزی انقلاب، یک شب خوابیدند و صبح که بیدار شدند بی چون و چرا و بلافاصله در اجرای فرمان رهبر انقلاب اسلامی حجاب اجباری را سر کردند. حال آن که روند پذیرش حجاب اجباری روندی پر تنش، پیچیده و پر ماجرا بوده و سیر تحولات آن را فقط در تهران نمی شود دنبال کرد. در سطح کشور زنان با ابراز نارضایتی از حجاب اجباری و تبعات آن مانند از دست دادن شغل، برآشفته شده و به هر شگردی برای رویاروئی با حاکمان وقت دست زده اند. نیروی بزرگ زنان شاغل در سطح کشور، همزمانی فرمان حجاب اجباری با از دست دادن بسیاری از حقوق کسب شده خود در عصر پهلوی ها را، این گونه داوری کردند که حجاب فقط یک تکه پارچه نیست و بلکه نشانه ای است روشن از سیاست های کلان حکومت اسلامی نسبت به ساز و کار زنان در این نظام ارزشی و ارتجاعی. تا یک روز پیش از این فرمان زنان بی حجاب و حتا بخشی از زنان با حجاب، به گونه ای دیگر می اندیشیدند.

22 بهمن از افق رنگین کمانی سیاسی ایران بیرون جهید با هزاران امید و انتظار. همه لبخند می زدند و شیرینی پخش می کردند. شهر تماشائی شده بود.شکل ظاهری شهر به طبیعت خود باز گشته بود. با حجاب های دوران شاه همچنان با حجاب بودند و در خیابان ها و مساجد شادمانی می کردند و می درخشیدند. بی حجاب های زمان شاه ابزار جنگ با امپریالیسم امریکا را از سر برداشته بودند و مغرورانه در شهر رفت و شد داشتند. بی حجاب ها با مخالفان جدی رو به رو نمی شدند. مردان و زنان بسیار آرزوها و امیدهای پرورده در دل را انتظار می کشیدند. سوخته دلان که این انقلاب را به هر دلیل تاب نمی آوردند سر در گریبان داشتند و در خانه ها کز کرده بودند. آن ها دیده نمی شدند. نمی خواستند هم دیده بشوند. از آن جو انقلابی به شدت می ترسیدند.

انقلابیون همه دوست داشتند رهبر انقلاب را که قول داده بود پس از پیروزی، حکومت را به اهلش بسپارد و در قم اقامت کند، تا هنوز به قول خود وفا نکرده و از تهران نرفته ببینند. پیاپی جمعیت هائی سامان دهی می شد و مردم در اطراف محل اقامت رهبر گرد می آمدند و او را ستایش می کردند. خودشان را به نزدیکی های او می رساندند و دستش را می بوسیدند. رهبر به صورت موقت در همان مدرسه رفاه مسکن گزیده بود. او برای دوستدارانش دست تکان می داد و شوخ طبع های مخالف انقلاب، این حرکت را طوری تفسیر می کردند که گویا رهبر به دوستداران خود می گوید:" خاک بر سرتان که دنبال من راه افتاده اید". هرچه پیش می رفتیم خشم و سرخوردگی و جوک و طنز در هم می آمیخت و هر روز صبح جوک تازه ای بر سر زیان ها می افتاد.

زمینه چینی ایدئولوژیک حکومت تازه تاسیس، البته به عهده روحانیون بود که از همان روزهای اول تند راندند.  زمینه چینی اداری سازمان دهی حکومتی به عهده مثلث قدرت گذاشته شده بود ( ابراهیم یزدی، صادق قطب زاده و محمد بنی صدر). سه شخصیت انقلابی و کنفدراسیونی از کشورهای غربی خودشان را رسانده بودند به نوفل شاتو تا رهبر را رهبری کنند. غاقل از این که کار به دست روحانیون می افتد و رهبر را آنها رهبری خواهند کرد. این سه شخصیت هریک در حدودی و در فاصله زمانی خاصی بسیار کوشید ند تا جای پای خود را در حکومت تازه تاسیس سفت کنند، ولی هریک سهمی محدود از قدرت داشتند و یکی یکی ریشه شان را زدند. نیروهای یک بار مصرف بودند. تاریخ ایران را به درستی نخوانده بودند و استبداد دینی را نمی شناختند.

مردم شب ها پای تلویزیون می نشستند و دست آوردهای انقلابی شان را تماشا می کردند. صحنه های کشتار عوامل حکومت شاه را، دروغ های شاخ دار سیاسی را، و با این حال دست از حضور خیابانی بر نمی داشتند. گوئی هنوز باورشان نشده بود که به دست خود، روحانیون را به اریکه قدرت نشانده اند. هنوز در انتظار تحقق انقلاب که در ذهن شان شکل و صورت دیگری داشت، به هر بهانه می ریختند توی خیابان ها.  از سیاستگذاری خیابانی دل بر نمی کندند. همچنان دسته دسته جوان های انقلابی در محوطه و اطراف دانشگاه تهران با هم به بحث ایستاده بودند. هنوز فضای سیاسی ترسناک نشده بود. اما پریشان احوال و بلاتکلیف بود.

رهبرانی که تا چند روز پیش از 22 بهمن 1357 دوست داشتند همه مردم توی خیابان ها شعار مرگ بر شاه و درود بر خمینی بت شکن بدهند، دیگر نمی خواستند مردمی را در خیابان ها ببینند که  مطالبات انقلابی خود را روی آسفالت خیابان ها مطرح می کنند. هنوز وقت برای مقابله مستقیم با گروه ها و سازمان های سیاسی که در پرتو فضای باز سیاسی شاه  ایجاد شده یا رشد کرده بودند فرا نرسیده بود. هنوز آنها سهم خود را از قدرت مطالبه نکرده بودند تا مجوزی برای یورش به اجتماعات شان در دست باشد. هنوزحکومت تازه تاسیس به حمایت آنها ازانقلاب اسلامی در محافل داحلی و خارجی به شدت نیاز داشت. طراحان حکومت ایدئولوژیک اسلامی می دانستند باید سرکوبی را از جائی شروع کنند. باید فرمان ایست بدهند. اعدام و دستگیری شخصیت های مهم سیاسی و نظامی شاه کافی نبود. آنها دیگر به گذشته پیوسته بودند و طرفداران شان نفسی برای مقابله سیاسی نداشتند. باید سراغ دستجاتی می رفتند که به علت پیروزی انقلاب اعتماد به نفس پیدا کرده و خود را طلبکار انقلاب می دانستند و می توانستند طلبکارانه با رهبران انقلاب رو به رو بشوند. ملی گراها، مارکسیست ها، کنفدراسیونی های دینی و غیر دینی ، مجاهدین خلق و دیگرانی که خود را یک پای انقلاب می دانستند و چندان هم پرت نمی گفتند، دست در دست رهبری داشتند. هنوز خطرناک نشده بودند. ملاها و پا منبری های آنها  نمی توانستند بلافاصله به دستجات سیاسی و انقلابی که پیشینه مبارزه با شاه در شناسنامه شان بود، و همگی رهبری انقلاب را می ستودند حمله ور بشوند.

چه باید می کردند تا مردم معتاد شده به شعار و سیاست های خیابانی حساب کار دست شان بیاید و باور کنند دوران اعتراض های انقلابی و خیابانی تمام شده و باید فقط در جاهائی حضور پیدا کنند که حکومت از آنها می خواهد و رسما فراخوان می دهد. نهادن خشت اول سرکوبی و ترس در آن شرایط آسان نبود. اما زود رمز کار را پیدا کردند.

زنان شدند نخستین هدف سیاست های امنیتی و سرکوبی در حکومت انقلابی. سلطه بر زنان و کنترل آنان بر پایه خوانش وحی آسمانی توسط ملایان و گزینش متون خاص اسلامی و استناد به احادیث مخدوش و غیر مخدوش ضد زن را مثل سلاح برنده گزینش کردند و بالا بردند. از طرفی خوب می دانستند آیت الله خمینی با یک سنت هزار ساله اسلامی چه کرده است. می دانستند با هدف پرشدن خیابان ها از زنان و مردان طرفدارش، فتوی بر حضور زنان در کنار مردان در خیابان ها و محافل عمومی داده است. حضور گسترده و شجاعانه زنان در حرکت های سیاسی که فتوای آیت الله خمینی پشتوانه آن شده بود، یک حکم کلی و سنت روحانیت و ملایان را درتاریخ ساختگی از اسلام که ملایان اختراعش کرده بودند، شکسته و به هم ریخته بود. این فتوی بر روند تاریخی جمع آوری روایات و احادیث توسط ملایان که بر ضد حضورزنان از صدها سال پیش راست و دروغ به هم بافته شده و ممنوعیت در حوزه های عمومی را دستور می داد، بی اثر می ساخت. خمینی برای رسیدن به قدرت منحصر به فرد سیاسی، به سبک و سیاق غربی، بر حضور انبوه زنان و مردان در حوزه های عمومی به انگیزه انقلاب صحه گذاشته بود. تا پیش از او ملائی برای حضور گسترده زنان در حوزه های عمومی و راهپیمائی در کنار مردان فراخوان نداده و به آن مشروعیت نبخشیده بود. حال که انقلاب یک ستون سنگین خود را روی شانه های زنان کار گذاشته بود، بیم آن می رفت که زنان با وجود به دست آوردن مشروعیت کلی حضور در محافل عمومی، خواستار مصادیق این حضور بشوند و سهم  برابر خود در حوزه های زمامداری و مدیریت حکومت را به جد مطالبه کنند.

 خطر را ملایان خبره بو کشیدند . رهبر انقلاب را که او نیز ملا بود و در سودای سروری سیاسی، با خطر آشنا کردند. از این جا ببعد ، دو عنصر "استعمار غربی" و "بی بند و باری دوران پهلوی" را که هردو به سلیقه ملایان فاتح تعریف می شد، در هم تنیدند و زنان را پیش از آن که زیاده خواهی (مطالبه برابری) آغاز کنند، سر جای خود نشاندند. چگونگی این عقب گرد به گونه ای انتخاب شد که به پایگاه اجتماعی حکومت در لایه های سنتی و طرفداران بی چون و چرای حکومت اسلامی صدمه نزد و بلکه آنان را خشنود ساخت. هنوز طرح هائی با همین هدف، پس از 38 سال در پی هم تدوین می شود. سخت کوشی جمعیتی از زنان و خنثی کردن این طرح ها در عرصه عمل در بسیاری زمینه ها، حکومت را هنوز وادار به عقب نشینی نکرده و برنامه عقب راندن زنان همچنان در حال اجراست.  به نظر می رسد اگر با امریکا به برجامی رسیدند، با زنان به سرانجامی نخواهند رسید.

ادامه دارد

چگونه با حجاب شدیم - شش

چگونه با حجاب شدیم- هشت

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

حسن روحانی: تلاش کردیم هیچ شبکه ای بسته نشود

۲۱ فروردین ۱۳۹۶
خواندن در ۱ دقیقه
حسن روحانی: تلاش کردیم هیچ شبکه ای بسته نشود