close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

ماموران محترم وزارت اطلاعات شکنجه نمی کنند

۱۱ آبان ۱۳۹۳
سوال و جواب حقوقی
خواندن در ۶ دقیقه
ماموران محترم وزارت اطلاعات شکنجه نمی کنند
ماموران محترم وزارت اطلاعات شکنجه نمی کنند

محمد اولیایی‌فرد

تلفن دفتر زنگ خورد. دوستی پشت خط بود و از من خواست که وکالت دو دانشجو (رضا و مجید) را که در جریان برگزاری مراسم سالگرد ١٨ تیر دستگیر شده بودند، قبول کنم. پرسیدم: خبر موثقی از آن ها داری؟ آیا با خانواده هایشان تماسی داشته اند؟ گفت: تا حالا با خانواده هایشان تماسی نداشته اند ولی احتمالا بند ٢٠٩ اطلاعات هستند و حدود ١٠ روزی  است که دستگیر شده اند. گفتم شماره تلفن من را به خانواده هایشان بده تا اگر مایل بودند تماس بگیرند. بعد از چند روز خانواده های دانشجویان دستگیر شده با من تماس گرفته و به من وکالت دادند. وکالتنامه ها را تهیه کردم و به دادگاه انقلاب تهران بردم. پس از ساعتی انتظار و اصرار در قبول وکالتنامه ها در نهایت از طرف معاونت امنیت به من اعلام شد که موکلین در حال حاضر در بند ٢٠٩ زندان اوین هستند و در مرحله بازجویی قرار دارند و وکالت در این مرحله امکان پذیر نیست ولی وکالتنامه ها را جهت امضا به اوین می فرستند. پس از بازگشت از دادگاه انقلاب موضوع را به خانواده های دانشجویان زندانی انتقال دادم و قرار شد که هفته ای یک یا دوبار موضوع را از طریق معاونت امنیت دادگاه انقلاب پیگیری کنم البته به خود خانواده های موکلین تاکید کردم که آن ها هم یک روز درمیان به معاونت امنیت بروند و جویای حال فرزندانشان شوند و از مانع تراشی های مسئولین دادگاه انقلاب هراسی نداشته باشند و ناامید نشوند. خلاصه پس از ٤٠ روز موکلین را با قرار وثیقه آزاد کردند. هنگام مطالعه پرونده با اقرارهای موکلانم مواجه شدم. از موکلانم راجع به اقرارهای موجود در پرونده سؤال کردم. گفتند که این اقرارها از آن ها در سلول انفرادی و تحت فشارهای شدید روحی و روانی گرفته شده است. به آن ها گفتم پس اگر اینطور است در روز محاکمه اقرارهایشان را پس بگیرید و به قاضی بگویید که اقرارهایشان بر اثر فشار روحی و روانی و ضرب وشتم بوده است. سپس سایر مسائل مربوط به دفاع را برای روز محاکمه هماهنگ کردیم. روز محاکمه فرا رسید. لایحه ای را که برای دفاع تهیه کرده بودم برای موکلینم خواندم و نزدیک ساعت ١٠ صبح بود که توسط منشی دادگاه برای محاکمه به داخل شعبه دعوت شدیم. رضا در سمت چپ و مجید در سمت راست من نشسته بودند که رئیس شعبه به من اخطار کرد که باید از موکلینم فاصله بگیرم. من هم به این اخطار اعتراض کردم و گفتم اولا موکلین در مرحله بازجویی نیستند و مدت ها است که با قرار وثیقه آزاد هستند و بیم تبانی وجود ندارد؛ ثانیا به لحاظ قانونی منعی برای نشستن وکیل کنار موکل وجود ندارد. رئیس شعبه البته سعی کرد که وانمود کند که به توضیحات من توجه نکرده و سرگرم مطالعه پرونده است. از اخطار رئیس شعبه فهمیدم که روز سختی در پیش دارم و در ادامه به دستور رئیس شعبه کیفرخواست موکلین توسط نماینده دادستان خوانده شد. اتهامات عبارت بودند از اقدام علیه امنیت ملی از طریق تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی مستند به گزارش کارشناس اطلاعات و اقرارهای  متهمان. سپس رئیس شعبه از رضا خواست که از خود دفاع کند. در این هنگام رضا رو به من کرد و گفت: بگویم که کتک خورده ام و به زور از من اقرار گرفته اند؟ گفتم: بگو اشکالی ندارد. در این لحظه رئیس دادگاه با فریاد گفت: آقای وکیل به موکلت مشاوره نده! گفتم: مشاوره ندادم سئوالی کرد؛ پاسخ دادم. گفت: نباید پاسخ دهید. گفتم: پس برای چه اینجا هستم؟ گفت: با من بحث نکنید. سپس به رضا گفت: از خودت دفاع کن. رضا گفت: کاری نکرده ام که بر خلاف امنیت کشور باشد. قاضی گفت: شما به جرائم ارتکابی اقرار کرده ای. رضا گفت: این اقرارها را قبول ندارم. همه این اقرار ها به زور بوده است. قاضی گفت: این حرف ها را وکیلت به تو یاد داده و قبول ندارم و اگر اقرار ها را قبول نکنی وضعیت ات از این هم بدتر می شود. رضا گفت: آخه اقرارها با فشار و کتک از من گرفته شده! قاضی گفت: دروغ نگو؛ مامورین محترم اطلاعات هیچگاه از کسی به زور اقرار نمی گیرند. در این لحظه به صحبت های قاضی اعتراض کردم و گفتم: آقای قاضی شما موکل من را تهدید می کنید و جانبدارانه برخورد می کنید. شما باید به عنوان یک شخص بی طرف اظهارات موکلم را بررسی کنید. قاضی رو به من کرد و گفت: آقای وکیل فعلا وقت صحبت شما نیست. سپس رو به مجید کرد و گفت: نوبت شما است. اتهامات خود را می دانید از خودتان دفاع کنید. مجید هم همان حرف های رضا را مبنی بر شکنجه خود در اخذ اعتراف تکرار کرد که قاضی با لبخند تلخی گفت: مشخص است که از وکیلت خط گرفته ای! گفتم: آقای قاضی این صحبت شما اهانت محسوب می شود. شما دقت بفرمایید در این پرونده هیچ مدرکی جز اقرار وجود ندارد. شما باید موضوع انکار اقرار را  بررسی کنید و ببینید اگر واقعا اقرار ها به زور گرفته شده، چرا به زور گرفته و ثانیا در صورتی که ثابت شود که اقرار ها به زور بوده، نباید ملاک حکم شما قرار بگیرد. قاضی با خشم گفت: این اقرارها توسط خود موکلین انجام گرفته و در ضمن ملاک اصلی ما گزارش کارشناس اطلاعات است. گفتم: وزارت اطلاعات، خودش طرف دعوای ما است چطور می توانید به گزارشات طرف دعوا اکتفاء کنید. باید این گزارش ها ثابت شود. قاضی گفت: آقای وکیل یعنی شما می فرمایی موکلانتان شکنجه شده اند؟ گفتم: طبق اظهارات موکلان بله آنها می گویند که اقرارها به زور و تحت فشار بوده است. قاضی گفت: که اینطور! پس هم شما و هم موکلانتان نشر اکاذیب می کنید، حالا من موکلانتان را به اشد مجازات محکوم می کنم  تا دیگر به ماموران زحمتکش اطلاعات تهمت نزنند. اظهارات شما را هم صورتجلسه می کنم و به اداره اطلاعات می فرستم و از آقای نماینده دادستان که در اینجا حضور دارند هم می خواهم که علیه شما به اتهام نشر اکاذیب اقامه دعوا کنند و شما را تحت تعقیب کیفری قرار دهند. گفتم: آقای قاضی من لایحه دفاعیه خودم را تقدیم کردم؛ هیچ نشر اکاذیبی هم نکردم، اولا هر چه که گفتم به نقل از موکلانم بوده؛ ثانیا آنچه که گفتم در داخل دادگاه بوده و نمی تواند مصداق نشر اکاذیب باشد؛ شما هم بهتر است بر اساس موازین حقوقی حکم صادر کنید. قاضی هم گفت: ما می دانیم چه کنیم، شما نمی خواهد برای ما موعظه کنید. سپس رو به منشی دادگاه کرد و گفت: اظهارات آقای وکیل را به عنوان نشر اکاذیب و سیاه نمایی علیه ماموران اطلاعات صورتجلسه کنید و به اداره اطلاعات تهران بفرستید. سپس قاضی رو به نماینده دادستان کرد و گفت: لطفا شما هم اقدامات قانونی را برای تعقیب کیفری آقای وکیل انجام دهید. پس از آن قاضی ختم جلسه دادرسی را اعلام کرد. چند وقت بعد یک روز که در دفتر کارم مشغول کار بودم ماموری به دفتر مراجعه کرد و برگه ای را به من ابلاغ کرد که در آن نوشته شده بود "با شکایت اداره اطلاعات تهران به اتهام نشر اکاذیب در مهلت مقرر به دادیاری شعبه یک امنیت دادسرای انقلاب تهران مراجعه کنید." 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان خوزستان

طناب دار گردن جوان ماهشهری بود که بخشیده شد/برادر مقتول روی قاتل...

۱۱ آبان ۱۳۹۳
خواندن در ۱ دقیقه
طناب دار گردن جوان ماهشهری بود که بخشیده شد/برادر مقتول روی قاتل را بوسید و رهایش کرد