قانون ادویه مخصوص سقط جنین

محمد اولیایی‌فرد

آقای مختاری بسیار آشفته و عصبی به ملاقاتم  آمد. از او خواستم تا با آرامش مشکلش را مطرح کند.  پس از لحظاتی بر خود مسلط شد و با حالتی بغض آلود گفت: "کارمند ساده اداره پست هستم و با حقوق کارمندی چاره ای جز اجاره نشینی ندارم. ٣ بچه قد و نیم قد دارم که شکر خدا همه سالم هستند. با این وضعیت خیلی مراقب بودیم که دیگر بچه دار نشویم تا اینکه چند ماه پیش حالات جسمی همسرم تغییر کرد. به دکتر مراجعه کردیم و متوجه شدیم همسرم باردار است. به اتفاق همسرم تصمیم گرفتیم جنین را سقط کنیم. به چندین جا هم مراجعه کردیم ولی طبق قانون فقط سقط به صورت درمانی انجام می شد، سقط غیرقانونی هم پول می خواست و هم خطرناک بود، از طرفی روز به روز هم جنین بزرگتر می شد. به هر حال بعد از چند روز تصمیم خود را گرفتم و به همسرم گفتم که دیگر با سقط جنین موافق نیستم و گفتم که قسمت این است که این بچه بماند؛ ولی همسرم به شدت با به دنیا آمدن بچه مخالفت می کرد. دلیل مخالفتش هم ناتوانی مالی ما بود و شاید هم دیگر توانایی نگهداری از فرزند را نداشت؛ البته خودش از سقط جنین غیرقانونی با عمل جراحی بسیار واهمه داشت اما همچنان با سقط موافق بود؛ اما وقتی اصرار من را در به دنیا آمدن بچه دید، ظاهرا پذیرفت که جنین را سقط نکند ولی پس از چند روز رفتارش مشکوک شد؛ نوع غذا خوردنش،  رفت و آمدنش و حتی رفتارش با من هم تغییر کرد؛ اصلا در مورد وضعیت بارداریش با من صحبت نمی کرد؛ احساس می کردم که چیزی را از من پنهان می کند ولی حساسیت خاصی نشان ندادم و پیش خود گفتم شاید رفتار او ناشی از حالات بارداریش باشد تا اینکه یک روز که مشغول کار بودم، همسایه مان با من تماس گرفت و گفت که همسرم حالش نامساعد شده و او را به بیمارستان برده اند. سریع خودم را به بیمارستان رساندم. همسرم بستری شده بود و حال خوشی نداشت. از پزشک معالج علت بیماری را جویا شدم و با توضیحات پزشک متوجه شدم که همسرم با خوردن مواد خوراکی خودسرانه سقط جنین کرده است. از دست او بسیار ناراحت و عصبی شدم ولی چاره ای نبود. به خاطر حال ناخوشی که داشت سعی کردم خودم را کنترل کنم. چند روزی گذشت به محض اینکه حال همسرم رو به بهبودی رفت از او خواهش کردم که واقعیت را برایم تعریف کند. او دائما تکرار می کرد که این موضوع فقط یک اتفاق بوده تا اینکه یک روز با عصبانیت و فریاد به او گفتم که حرفاهایش را در مورد اتفاقی که افتاده باور نمی کنم. بنابراین یا واقعیت را بگوید یا این که از دستش شکایت می کنم و بعد طلاقش می دهم. همسرم که دید نمی تواند از بیان حقیقت فرار کند با گریه گفت که نمی خواسته است که جنین را نگهدارد ولی چون من مخالف سقط بودم  و از طرفی پولی هم برای سقط غیرقانونی نداشته و از جراحی غیر قانونی هم می ترسیده بنابراین دنبال یک راه ساده برای سقط بود: راهی که همه چیز را اتفاقی و طبیعی جلوه دهد. متوجه می شود آقای کاشانی صاحب مغازه عطاری سر کوچه مان که داروی های گیاهی می فروشد در این مورد اطلاعات و تجربه زیادی دارد. برای همین به آقای کاشانی مراجعه می کند و تصمیم خودش را برای سقط جنین با او در میان می گذارد. آقای کاشانی هم بعد از چند جلسه گفت و گو و مشاوره در نهایت خوردن نوعی ادویه را به عنوان ساده ترین راه به همسرم پیشنهاد می کند و ادویه مخصوص به همراه دستور خوراک آن را  به وی می دهد. همسرم هم به این پیشنهادش عمل می کند و جنین سقط می شود. بعد از شنیدن حرف های همسرم چنان خشمگین شده بودم که می خواستم شخصا با آقای کاشانی برخورد کنم ولی به التماس همسرم و اینکه شاید موضوع حادتر شود، از این تصمیم منصرف شدم. حالا من نمی توانم از همسرم شکایت کنم و باید آبرو داری کنم ولی از آقای کاشانی شکایت دارم. لطفا مرا راهنمایی کنید و بفرمایید که ما چگونه و به استناد چه قانونی می توانیم از آقای کاشانی شکایت کنیم؟ گفتم در این مورد قانون پیش بینی لازم را کرده و ما می توانیم به استناد ماده ٦٢٣ قانون مجازات اسلامی از آقای کاشانی شکایت کنیم. طبق این ماده "هر کس به واسطه دادن ادویه یا وسایل دیگر موجب سقط جنین زن گردد، به شش ماه تا یک سال حبس محکوم می شود و اگر عالما و عامدا زن حامله ای را دلالت به استعمال ادویه یا وسایل دیگر نماید که جنین وی سقط گردد، به حبس از سه تا شش ماه محکوم خواهد شد، مگر این که ثابت شود این اقدام برای حفظ حیات مادر می باشد و در هر مورد حکم به پرداخت دیه مطابق مقررات مربوط داده خواهد شد." بعد از صحبت های من آقای مختاری سری تکان داد و گفت خوب است ما از همین راه برویم. من هم در اسرع وقت با استناد به ماده ٦٢٣ قانون مجازات اسلامی شکایتی علیه آقای کاشانی طرح کردم که پرونده با نظریه پزشکی قانونی و اظهارات شهود و اقرار آقای کاشانی پس از صدور کیفر خواست به دادگاه رفت و دفاعیات متهم مبنی براینکه  وی نیت به کمک داشته و از سویی مادر خود تصمیم به سقط داشته نیز افاقه نکرد و اقای کاشانی طبق حکم دادگاه به استناد ماده ٦٢٣ قانون مجازات اسلامی به ٦ ماه حبس و پرداخت دیه محکوم شد