close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

ظرفیت اعتراضی زنان رو به رشد است

۳ آبان ۱۳۹۹
مهرانگیز کار
خواندن در ۷ دقیقه
در هفته‌های اخیر ترس نیروهای امنیتی از این که زنان تبدیل به ظرفیتی شوند که کار را بر آن‌ها در روز واقعه سخت کنند، خیلی نمایان شده است.
در هفته‌های اخیر ترس نیروهای امنیتی از این که زنان تبدیل به ظرفیتی شوند که کار را بر آن‌ها در روز واقعه سخت کنند، خیلی نمایان شده است.
غول خفته درون بطری جادویی ترکیبی است از نیروی معترض گونه‌گون زنانی که هر یک از شجره‌‌ای خاص آمده‌اند و از تکثرگرایی جمعیت زنان ایرانی نشان‌ها دارند.
غول خفته درون بطری جادویی ترکیبی است از نیروی معترض گونه‌گون زنانی که هر یک از شجره‌‌ای خاص آمده‌اند و از تکثرگرایی جمعیت زنان ایرانی نشان‌ها دارند.

حکومت ولی‌فقیه نادان است. هر گاه بخواهیم بی‌غرض و مرض و بدون تاثیرپذیری از بسیاری جنایت‌های این حکومت، توصیفش کنیم کاملا اغماض‌گرانه می‌گوییم چندان سفیه و جاهل است که خود نیاز به «قیم» و «سرپرست» دارد. اگر این‌گونه نبود، از نیروی زنان ایرانی که در زمان انقلاب، بی‌حجاب و باحجاب، عاشقانه (نه عقلانی) «خمینی» و دار و دسته‌‌اش را حمایت کردند، نیرویی مهیب بر ضد خود نمی‌ساخت تا پس از سرکوب‌های ۴۱ ساله، اینک این نیرو در مرکز نگرانی‌های امنیتی چند شاخه‌‌اش قرار بگیرد.

در هفته‌های اخیر ترس نیروهای امنیتی از این که زنان تبدیل به ظرفیتی شوند که کار را بر آن‌ها در روز واقعه سخت کنند، خیلی نمایان شده است.

غول خفته درون بطری جادویی ترکیبی است از نیروی معترض گونه‌گون زنانی که هر یک از شجره‌‌ای خاص آمده‌اند و از تکثرگرایی جمعیت زنان ایرانی نشان‌ها دارند. مثل یک اخطار در برابر «تک‌صدایی» زنان حکومتی موضع‌گیری کرده‌‌اند و از زندان باک ندارند. زندان خانه دوم و چه بسا خانه اصلی آن‌ها شده است. برخی را می‌شود زود و از بس تیتر خبرها شده‌‌اند شناسایی کرد، مانند زنانی که در زمینه‌های گوناکون محیط زیست، حقوق بشر، حقوق زن، دموکراسی‌خواه، مذهبی میانه‌رو و آگاه به معارف اسلامی، زنانی که خواستار استعفای «علی خامنه‌‌ای» شده‌‌اند، زنان خواستار حق دوچرخه‌سواری، زنان خواستار ورود به استادیوم‌های ورزشی و تماشای مسابقات ورزشی مردان، زنان بیزار از حجاب اجباری، زنان دست‌فروش از طیف فقیر و دردمند جامعه، زنانی مستاصل از نوع زنی که اخیرا به قیمت هم‌خوابگی با یک مرد به فرزندان تشنه‌‌اش آب رسانده و پس از آن از شرم خودکشی کرده است، زنان پرستار و خسته و دردمند از کار در بیمارستان‌های کرونایی، زنان داغ‌داری که فرزندشان به عمد در تظاهرات صلح‌آمیز اعتراضی کشته شده است، زنان داغ‌داری که فرزندشان بدون محاکمه منصفانه اعدام شده است، زنان حاضر در اعتراض‌های صنفی کارگری در سراسر کشور، زنان زندانی در «اوین»، «قرچک ورامین»، «فشافویه»، «کارون» و دیگر زندان‌ها، زنان سلسله «دختر آبی» و...، این دسته‌های زنان را که اغلب تیتر اول خبرهای مطبوعات چاپی و شبکه‌های اجتماعی شده‌اند و می‌شوند، همه می‌شناسند و بیش از آن‌ها زنانی که قربانیان خاموش این حکومت فاسد هستند، جمعیت بزرگ و بی‌نامی را تشکیل می‌دهند. دختران زیبایی هستند که به بهانه‌‌ای دستگیر و در نظام پرستویی و امنیتی به کار گرفته می‌شوند؛ کلی قربانی در زندان‌ها داریم که یا پیش از دستگیری یا پس از آن تبدیل به کارگران جنسی شده‌‌اند که از تمام امتیازات بهداشتی، بیمه‌‌ای، پیری و بازنشستگی بی‌بهره‌اند. اما در کشوری که زنان ناشر و روزنامه‌نگار برای داشتن تشکل صنفی پیایی سرشان به سنگ خورده است، می‌شود توقع داشت که کارگران جنسی و زندانی، خارج از زندان حامیان و مدافعانی داشته باشند و پیری و تنهایی‌شان با فقر مطلق در نیامیزد؟ این قربانیان جمعیت بزرگی را درست می‌کنند که ما آن‌ها را نمی‌بینیم. ما از آن‌ها به درستی خبر نداریم. ما از آن‌ها یا اصلا نمی‌گوییم یا گاهی به صورت اتفاقی می‌گوییم. ما از آن‌ها که در اختفا زیستن مظلومانه را بیشتر ترجیح می‌دهند به ندرت می‌شنویم.

این بخش از جمعیت زنان در راه‌ مانده، ترسان از پیری و درماندگی، همیشه آماده‌‌اند تا بدنه غول ناراضی زنانه را تشکیل بدهند و روانه راه ناراضیانی بشوند که فعلا با آن‌ها حشر و نشری ندارند.

اما نیروهای امنیتی و اطلاعاتی متعدد، همه را می‌شناسند. به جمعیت بزرگ زنان بی‌کس و کار اهمیت نمی‌دهند. از آن‌ها دست‌چین‌هایی دارند که در خانه‌هایی به ریاست یک زن هم‌دست و هم‌رنگ خودشان مدیریت می‌شوند و درهای این خانه‌ها به روی اعضای نهادهای خاصی همیشه باز است. در شهر تهران تعداد زیادی از این خانه‌ها در اختیار برادران است و هرگز یکی از آن‌ها کشف نمی‌شود. این خانه‌ها به علاوه منزل‌گاه خودی‌ها، فهرستی از «خانه‌های امن» را درست کرده‌‌اند که مفهومش برگزاری همه‌گونه پارتی‌های دوجنسی و رقص و شراب‌خواری و عمده رفتاری است که برای دیگران حرام است و در این خانه‌ها حلال. اول ماموران هجوم به مهمانی‌ها این لیست را نگاه می‌کنند و وقتی مطمئن شدند طعمه در فهرست امن نیست به خانه‌‌ای که محل مهمانی و پارتی است، وارد می‌شوند. این سیستمی است که ایدئولوژی‌‌اش دامان مردم عادی و فقیر را می‌گیرد و طبقات متصل به فساد حکومتی در برابر این ایدئولوژی با پول و قدرت واکسینه شده‌اند.

دست‌های نیروهای متعدد امنیتی و اطلاعاتی در کشور، ۲۴ ساعته در کارند تا از اثرگذاری تیترهای ویژه متهمین و محکومین سیاسی زن (که به عمد و با حقه‌بازی نام امنیتی بر آن‌ها نهاده‌اند) بکاهند و از آن‌ها جاسوس‌های گردن‌کلفت، مادران بی‌عاطفه، همسران بی‌اخلاق، و ترویج‌گر به قول خودشان بی‌بندوباری غربی بسازند و افکار عمومی دست‌ساز خودشان را به کمک امام جمعه‌های حقوق‌بگیر، همچنان مطابق میل خود تربیت کنند؛ تربیت برای تحقیر زنان والای کشور و به نسیان سپردن زنان فقیر و غرق‌شده در منجلاب اعتیاد و فسادی که حکومت بی‌برنامه و غیرپاسخ‌گو برای آن‌ها درست کرده است.

حجم خبرهایی که نارضایتی و مطالبات وسیع و رنج‌های عمیق زنان را از وضع موجود علنی می‌کند، خیلی بالا و فزاینده است و نشان می‌دهد سرکوب زنان در آغاز انقلاب و تداوم آن به صورت سیستماتیک، فنر جهنده‌‌ای شده است که سنگ تیرکمان آن، به سمت سیاست سرکوب ۴۱ ساله و درست روی پیشانی سرکوب‌گران برمی‌گردد و می‌نشیند.

علی خامنه‌‌ای باری در سال ۱۳۷۵، در دیدار رئیس و معاونین سازمان تربیت بدنی، پای چوبین استدلالش را بدجوری به تماشا گذاشت و در ارتباط با علل ممنوعیت دوچرخه‌سواری زنان گفت: «دختر تهرانی که در خیابان می‌آید و دوچرخه‌سواری می‌کند، مثل دختر چینی نیست. در زمان مائو که شما به چین می‌رفتید یا حتی بعد از او هم که ما دیده بودیم، اصلا نمی‌شد فهمید که این دختر است یا پسر. می‌دانید چینی‌ها به گونه‌‌ای هستند که درست نمی‌شود تشخیص داد این زن است یا مرد. لباس آن‌ها هم یک جور بود. آن اصلا تبرج (خودنمایی) نیست، اما این دختر شلوار تنگ و لباس چسبان پوشیده، وقتی سوار یک دوچرخه تشریفاتی هم بشود و در خیابان بیاید، این تبرج است.» 

از پس آن بود هر گاه یک مامور کنترل حجاب می‌خواست در خیابان طعمه پیدا کند و از رئیس و روسا مشتلق بگیرد به زنی که مثلا یک پوتین قشنگ روز برفی می‌پوشید و در دام مجری اوامر می‌افتاد، همین که می‌گفت مگر حجاب من چه عیبی دارد، می‌شنید که حجابت عیبی ندارد، با پوشیدن این پوتین‌ها تبرج کرده‌ای.

زن که نمی‌دانست تبرج یعنی چه، بازداشت می‌شد و مثل نیرویی تازه‌نفس و عصبانی می‌رفت و می‌چسبید به آن حجم از نیروها که پیش‌تر انباشته شده بودند در بطری غولی که در آن تغذیه می‌کرد.

رهبر یک کشور مهم که جغرافیای استراتژیک آن در مرکز سیاستگذاری‌های آمریکا و اروپا و چین و روسیه و تمام کشورهای منطقه است، بی‌آن که توجه داشته باشد نظرات فقهی و شخصی‌‌اش در حوزه زندگی زنان کشوری با پشتوانه انقلاب مائوئیستی اساسا اعتباری ندارد و مضحک هم است، درباره اندام آن‌ها و درجات تحریک‌پذیری مردان نسبت به اندام آن‌ها نظر می‌دهد. به علاوه پیداست در این فتوا اندام زنانه زن مانند حجم پستان‌ها، ران‌ها، عضلات باسن و مانند آن مورد توجه مقام رهبری است و همین درجه از کوته‌بینی کافی است تا او را در آن مقام که تسخیر کرده است، بی‌اعتبار و کم‌بضاعت داوری کنیم. مردی که فرافکنی می‌کند تا محصول بی‌کفایتی‌های خود را مخفی کند و از کنار یک مسئله مهم اجتماعی با تاکید بر برجستگی‌های بدن زنان ایرانی بگذرد، چگونه معظم و محترم است؟ برای این مقایسه مسخره چرا اندام زن چینی را انتخاب کرده و مثلا به زن روس که حتما برجستگی‌های بدنش مشهود است نپرداخته. اصلا تاثیر او در زندگی زنان دیگر ملت‌ها چه اندازه است که خودش و ما را سبک می‌کند؟

استدلال مبتذل‌تر از آن است تا جدی‌‌اش بگیریم؛ سخت چوبین است. از آن می‌شود نظری خلاف فتوای او و هم‌فکرانش استخراج کرد: آن دسته از زنان ایرانی که اندامی بی‌گوشت و شبیه زنان چینی دارند، می‌توانند بر پایه توضیح و استدلال ایشان در شهر و روستا دوچرخه‌سواری کنند و نظر رهبر را بزنند توی صورت مدعیان.

این ورود ساده‌‌ای بود به درون ذهنیت آقا که خود با بیان نظریه‌‌ای شگفت‌انگیز، ما را به ذهنیت پر پیچ و خم خود راه داد و تیرکمان را بازگرداند به صورت نورانی خودش؛ همچون مردی که وقتی دیدم تیرکمانش را به سوی قناری زیبایی نشانه رفت و تا روی برگرداندم، بالای چشم و ابروی خودش خونین بود و نمی‌فهمید چرا به جای قناری، خود را خونین کرده است.

ثبت نظر

استان‌وایر

احضار «مهراوه خندان»، دختر «نسرین ستوده» به دادگاه

۳ آبان ۱۳۹۹
خواندن در ۲ دقیقه
احضار «مهراوه خندان»، دختر «نسرین ستوده» به دادگاه