close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

مردم در گفتمان سیاسی ایران

۲۱ آبان ۱۳۹۹
مهرانگیز کار
خواندن در ۸ دقیقه
مردم در گفتمان سیاسی ایران

مقامات بالای جمهوری اسلامی، در سخنرانی‌ها، خطبه‌ها و بیانیه‌ها با هدف توجیه سیاست خارجی که ناموزون و بدفرجام است، «مردم» را خرج می‌کنند. مثلا ادعا می‌شود مردم ایران با وجود انواع مشقت‌هایی که از تحریم آمریکا تحمل کرده‌‌اند، همچنان استوار در برابر آمریکا ایستاده‌‌اند و به کمترین عقب‌نشینی در این رویارویی رضایت نمی‌دهند (نقل به مضمون).

این ادعا نیشتری است بر زخم‌های به‌چرک‌نشسته اکثریت مردمی که در هیچ یک از رویدادهای مرتبط با تدوین سیاست داخلی و خارجی نقش تعیین‌کننده‌ای نداشته‌اند. برای روشن کردن درجاتی از گزافه‌گویی‌های حکومتی ناگزیر تاریخ ۴۱ ساله را تند ورق می‌زنیم و فقط به نقش مردم (با همان مفهوم که مورد نظر مقامات جمهوری اسلامی است) نگاهی می‌اندازیم.

۱ – مردم به مفهوم عام و خاص کلمه، کدام نقش قاطع را در اشغال سفارت آمریکا بازی کرده‌اند؟ چند جوان که بعدها اسم‌شان را گذاشتند «دانشجویان پیرو خط امام» مردم بودند؟ بهتر بود از سوی رهبر، این بچه‌های نادان به پرهیز از صدمه زدن به منافع ملی توصیه می‌شدند، آن‌ها را می‌فرستادند به سوادآموزی سیاسی در بهترین دانشگاه‌های داخلی و خارجی تا آداب دیپلماسی همسو با منافع ملی را یاد بگیرند و استعدادشان که با محرک‌های عوام‌پسندانه برانگیخته شده بود، با دانش سیاسی پرورش یابد.

آن‌ها هم که توسط حکومت ساماندهی می‌شدند تا بروند دور و بر «لانه جاسوسی» و خودشان را در هم‌دلی با جوانان پیرو خط امام جر بدهند و شور حسینی بر پا کنند، قطره‌‌ای بودند از اقیانوس. «مردم» با مفهوم واقعی کلمه، در آن روزگار حال و احوال دیگری داشتند. ترسیده بودند از تبعات انقلابی که البته خود مرتکب شده بودند. اشغال سفارت آمریکا بیشتر نگران‌شان می‌کرد. از عاقبت خشم آمریکا می‌ترسیدند و آن را به جهل حاکمان نورسیده نسبت می‌دادند.

نسل‌های جوان حق‌شان است که از نسل‌های انقلاب بپرسند چرا راه را بر این سیاست‌های ابلهانه نبستید؟

این پرسش مهمی است. می‌توانیم بگوییم در جو ضد آمریکایی که سنگین می‌شد و درجات سرکوب را بالا برده بود، انبوه مردم از سایه خودشان هم می‌ترسیدند. برچسب «ضدانقلاب» و «سرسپرده آمریکا» به تنهایی مجوزی بودند در کف پیروان «خمینی» تا دودمان منتقد و مخالف را بر باد دهند. ترس فقط از حکومت نبود. ترس از جماعتی که گرفتار جنون قدرت به نام الله شده بودند، بیش از آن بود که حالا امروز بتوان توصیفش کرد. از سوی دیگر انبوه انقلابیون پشیمان و انبوه ایرانیانی که در انقلاب شرکت نداشتند و تماشاچی آن بودند، از فرط عجز دل‌ بسته بودند به آن سوی مرزها و به تدریج با این یقین و امید زندگی می‌کردند که زود، خیلی زود با حمایت آمریکا که دیپلمات‌هایش دست مشتی انقلابی افتاده بودند، ورق برمی‌گردد و حکومت را ساقط می‌کنند. کورسوی امید با همین باور، اکثریت ناراضی را سر پا نگاه می‌داشت. آن‌ها به انتقام‌جویی فوری ابرقدرت آمریکا از حکومت گروگان‌گیر خیلی بها می‌دادند.

۲ – سیاست‌های دشمن‌تراشی و جنگ‌افروزی

سیاست خارجی بر محور «مرگ بر آمریکا» و «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» تدوین می‌شد. فرمان سیاست خارجی در دست ایرانیان متخصص و باتجربه در دیپلماسی عمومی نبود. وزارت امور خارجه از دیپلمات‌های سال‌خورده و باتجربه و جوانان تازه‌وارد و آشنا با جهان، تصفیه شده بود و مشتی انقلابی هیجان‌زده و شعاری تسخیرش کرده بودند. وزیر خارجه پیش از انقلاب را که یکی از دیپلمات‌های برجسته بود، در سال ۱۳۵۸ اعدام کردند. آن‌ها در حقیقت دیپلماسی مدرن را اعدام کردند (عباس‌علی خلعتبری).
هنر دیپلماسی در سیاست خارجی مفقود شد. به جایش فحاشی تبدیل شد به گفتمان دیپلماسی انقلابی. در سرویس‌های رسمی خبری رادیو-تلویزیون نام روسای کشورها را به صورت توهین‌آمیزی عوض می‌کردند. «صدام حسین» را «صدام یزید کافر» می‌نامیدند. مراجع دیگر کشورهای اسلامی را «آخوندهای درباری» نام گذاشته بودند و به همین شیوه زبان دیپلماسی را به سبک خود و متناسب با ضعف‌های تربیتی‌شان در امر سیاسی، تبدیل کردند به زبان فحش و توهین.

در تداوم این فرهنگ‌سازی وارونه در سیاست خارجی، جنگ ایران و عراق آغاز شد که هشت سال طول کشید. می‌توانست خیلی زودتر پایان یابد. این مردم نبودند که بدون کمترین سودی و به بهای از دست رفتن نیروی انسانی و نیروی مالی، خواست طولانی شدن جنگ را مطرح می‌کردند. همان دست‌نشانده‌های حکومت وقت به فرمان خمینی در دسته‌های کوچکی که در اخبار تلویزیون بزرگ جلوه می‌کردند، فریاد می‌کشیدند: «جنگ جنگ تا پیروزی» یا «راه قدس از کربلا می‌گذرد» و این جور بلوف‌ها.

مردم به مفهوم واقعی نه زبان اهانت‌آمیز در دیپلماسی و تحریک دولت‌های منطقه را می‌خواستند، نه تداوم جنگی را که می‌توانست خیلی زودتر پایان یابد و حتی عربستان سعودی قبول کرده بود تا به ایران غرامت بدهد.

کدام مردم به اشغال سفارت آمریکا نظر داده بودند؟ کدام مردم به ادامه جنگ پرهزینه رای داده بودند؟ بر پایه این ضرب‌المثل قدیمی ایرانی که «سکوت علامت رضاست» نمی‌شود علاقه مردم به خطاهای بزرگ سیاسی را توجیه کرد. هرگز گفته و شنیده نشده است که سکوت مردم ایران در برابر تندروی‌های سیاست خارجی، از ترس اعدام بوده است، نه از سر رضایت! به علاوه که در دهه ۱۳۷۰ – ۱۳۶۰ ایرانی جوان‌های مخالف با حکومت حزب‌اللهی را هزار هزار کشتند و پس از آن دیگر نیروی سیاسی متشکل و مقتدری زیر سرکوب پا نگرفت تا در برابرشان به پا خیزد. مرزنشین‌ها در تیررس دشمن یا در راه آوارگی می‌راندند و ساکنان دیگر مناطق کشور در صف کالاهای اساسی وقت صرف می‌کردند.

به این تصویر بیافزاییم ورود به عصر دستیابی به غنی‌سازی و انرژی هسته‌‌ای را. چه‌گونه آقای «خامنه‌‌ای» و سرداران سپاه و «حسن روحانی» و دیگر مقامات درجه چندم ادعا می‌کنند که مردم راضی به این سیاست‌های زیان‌بار برای منافع ملی کشور بوده‌‌اند و هنوز هستند؟

مردم در هر کشوری برای اعلام رضایت یا مخالفت با سیاست‌های رسمی چند ابزار در اختیار دارند:

۱ – مطبوعات؛

در مطبوعات آزاد کارشناسان موافق و مخالف با سیاست‌ها اختیار دارند تا سود و زیان سیاست‌ها را عالمانه (نه عامیانه) بررسی کنند. مثلا آن‌ها که موافق یا مخالف با حق غنی‌سازی هستند، باید بتوانند سود و زیان مورد نظر خود را بی‌ترس از سپاه و قوه قضاییه و دیگر امنیتی‌ها انتشار دهند.

آیا ما از این ابزار بهره‌مند بوده‌ایم؟

۲ – پارلمان؛
پارلمانی که با انتخابات آزاد شکل گرفته باشد و نمایندگان مردم از طیف‌های گوناگون سیاسی شانس ورود به آن را داشته باشند، ابزار مهم دیگری است که نظرات و مصوبات آن در حکم نظرات مردم است.

از این رو «مجلس شورای اسلامی» که فاقد این مشخصات است و فقط نمایندگان یک طیف متصل به ایدئولوژی و فساد حکومت به آن وارد می‌شوند، پارلمان به معنای خاص و عام نیست.

از طرفی اختیار مطلق «شورای نگهبان» بر وتوی مصوبات مجلس، موضوع استقلال مجلس را به کلی منتفی می‌کند.
با این همه، حتی همین نهاد زیر دست ولی‌فقیه (شورای نگهبان) هم نتوانسته است آزادانه درباره نفع و ضرر غنی‌سازی وارد بحث و اعلام نظر بشود. شعار «انرژی هسته‌‌ای حق مسلم ماست» را دفتر ولی‌فقیه توی دهان‌ها انداخته و نهادهای حکومتی از جمله مجلس شورای اسلامی و نهاد ریاست‌جمهوری و دیگران طوطی‌صفت تکرارش کرده‌اند و می‌کنند. برجام را همین مجلس فرمایشی از تصویب نگذرانده است.

۳ – احزاب مستقل و تشکل‌های مدنی مستقل؛

آیا ایرانیان از پیروزی انقلاب خمینی تا کنون از این احزاب و تشکل‌ها برخوردار بوده‌اند؟

ایرانیان به قدر کافی در این باره مطلع هستند. می‌دانند سازمان‌های مردم‌نهاد، اگر هم گاهی شکل گرفته‌‌اند، یا منهدم‌شان کرده و موسسین و اعضایشان را به سیخ کشیده‌‌اند، یا در آن‌ها نفوذ کرده و تبدیل شده‌‌اند به نهادهای حکومت نهاد.

از احزاب مستقل سیاسی هم خبری نیست که نیست. دهه ۱۳۶۰ را باید دهه اعدام دسته‌ها و تشکل‌های انقلابی غیر‌حزب‌اللهی نام‌گذاری کرد. در سیاست‌گذاری محرمانه ورود به غنی‌سازی اثری از چالش‌های حزبی که نشانه‌‌ای است از دخالت مردم در امور مهم (با وجود اختلاف سلیقه‌های سیاسی) اثری مشاهده نمی‌شود.

با این وصف که سریع و در حدود حوصله خوانندگان از آن گذشتم، کدام نقش و دخالت مردم را در وضعیت اقتصادی و تحریمی که بر آن‌ها تحمیل شده است می‌بینیم، سوای شعارگویان حکومتی را؟

در مجموع از مقاماتی که همه روزه درباره مقاومت مردم در برابر آمریکا نشر اکاذیب می‌کنند، باید پرسید: مردم ایران در تسخیر سفارت آمریکا حق مخالفت داشته‌اند؟ حتی نخست‌وزیر دولت موقت (بازرگان) استعفا داد، ولی تریبون آزادی نداشت تا بگوید چرا مخالف است؟ آیا یک پارلمان مستقل این اقدام ضد امنیت ملی را تصویب کرده است؟

مردم ایران در ورود به غنی‌سازی نقشی ایفا کرده‌اند؟ مطبوعات آزاد و احزاب و دسته‌های سیاسی مستقل اجازه فعالیت داشته‌‌اند تا موضوع را از حیث ارتباط با منافع ملی و معیشت مردم بالا و پایین کنند؟ پارلمان درست و حسابی در دسترس بوده است تا به جای نمایندگان مردم، عرصه چالش نظرهای متفاوت شده باشد؟ اصلا در توافق با غرب بر سر برجام، مردم کدام نقش را ایفا کرده‌اند؟ در دور زدن تحریم‌ها چه کسانی ثروت اندوخته‌اند؟ در دوران اجرای کوتاه‌مدت برجام، با پول‌های به‌دست‌آمده کارآفرینی و فقرزدایی شده است؟

اما در فشار حداکثری و تحریم‌های هوشمند و غیرهوشمند، البته مردم طبقات فقیر و متوسط پایین به خاک سیاه نشسته‌‌اند و نرخ خودکشی در جمع آن‌هاست که بالا می‌رود.

باری و باری و باری، حاکمان ایران حق ندارند پیاپی به جهان اعلام کنند که مردم ایران حاضر به مذاکره و صلح و عادی‌سازی روابط با آمریکا نیستند.

حاکمان ایران حق ندارند بگویند توده‌های گرسنه و تشنه و بی‌کار و بی‌خانمان این وضعیت را خودشان انتخاب کرده‌‌اند و تا نفس دارند سربلند در برابر آمریکا مقاومت می‌کنند و حامی رهبر عالی‌قدر و رئیس‌جمهور گزافه‌گویی هستند که صندلی خود را چسبیده و نوکر خانه‌زادی بیش نیستند.

مردم به مفهوم درست آن، تحریم را به خانه‌شان وارد نکرده‌اند. به حاکمان اجازه نداده‌‌اند زیر پوشش مرگ بر آمریکا، ثروت ملی و کرامت انسانی آن‌ها را غارت کنند. مردم ابزار تصمیم‌گیری در اختیار نداشته‌اند و ندارند. بخش بزرگی از فرط فقر و ناامنی و شرمساری ترجیح می‌دهند سقف روی سرشان خراب شود و این حکومت مفسد و فاسد طومارش برچیده شود.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

۴ بار جابه‌جایی در۶ماه؛ زینب جلالیان به زندان یزد منتقل شد

۲۱ آبان ۱۳۹۹
خواندن در ۲ دقیقه
۴ بار جابه‌جایی در۶ماه؛ زینب جلالیان به زندان یزد منتقل شد