close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

هفته‌ی کتابخوانی یا هفته‌ی بیلبوردهای کتابخوانی؟

۳۰ آبان ۱۳۹۲
بلاگ تهران
خواندن در ۶ دقیقه
هفته‌ی کتابخوانی یا هفته‌ی بیلبوردهای کتابخوانی؟
هفته‌ی کتابخوانی یا هفته‌ی بیلبوردهای کتابخوانی؟

از میدان هفت‌تیر پیاده راه می‌افتم سمت میدان ولی‌عصر. رفت و آمد خیابان عادی ست. مثل روزهای دیگر هفته. پیاده‌روهای کریم‌خان شلوغ و صدای بوق ماشین‌ها مثل همیشه به ‌راه و اعصاب‌خردکن. فکر می‌کنم به طرحی که چند سال پیش حرفش بین کتاب‌فروش‌ها و فروشگاه‌های فرهنگی کریم‌خان درگرفت و مثل خیلی طرح‌های دیگری که در چهار پنج سال گذشته به خاطره‌ها پیوست، دیگر هیچ امیدی هم به زنده شدن آن ایده وجود ندارد. طرح گذر فرهنگی کریم‌خان. سعی می‌کنم تجسم کنم اگر طرح اجرا می‌شد، الان در این روزها کریم‌خان چه حال و هوایی ‌داشت؟ پیاده‌روهای سنگ‌فرش شده، غرفه‌هایی که خاطره‌ی خوش ِ «خیابان هنر» را زنده می‌کنند، کرم‌کتاب‌هایی که خوشحال از تخفیف‌های ویژه‌ی هفته‌ی کتاب کیسه‌ها را در دست‌های‌شان جا به جا می‌کنند و باز هم نمی‌توانند از سرک کشیدن به ویترین‌ها و قفسه‌ها و وسوسه‌ی خریدن و خواندن کتاب‌های بیشتر دست بکشند. تصویر قشنگی ست. و درست وسط همین تصویر قشنگ و خیالی، سرم را داخلِ یکی از کتاب‌فروشی‌ها می‌کنم و به صورت واقعی از فروشنده می‌پرسم: آقا، هفته‌ی کتابه؟ 

شوخی می‌کنید؟ 
بیست و یکمین دوره‌ی برگزاری هفته‌ی کتاب و کتاب‌خوانی در سراسر کشور. بیست و یک واقعاً عدد کمی نیست. یعنی در سال‌های عمر جمهوری اسلامی بیست و یک هفته، هفته‌ی ویژه‌ی کتاب و کتاب‌خوانی بوده. «یه زمانی از تب و تاب یه جاهای شهر و خصوصاً خیابون‌های مرکزیش، حتا اگه روزنامه هم نمی‌خوندی و رادیو هم گوش نمی‌کردی و پای تلویزیون هم نمی‌نشستی، باز هم نمی‌شد نفهمی که هفته‌ی کتابه.» این حرف نیما ست که می‌گوید حرفه‌ای کتاب می‌خواند و از وجناتش هم معلوم است اهل فرهنگ است. همین حرف را شنیدم که راه افتادم سمت مرکز شهر. از آن زمان تا الان نباید آن‌قدر گذشته باشد که «هفته‌ی کتاب و کتاب‌خوانی» در گذر زمان تبدیل بشود به چند خبر و مشتی آمار و چند بیلبورد در سطح شهر. سرم را می‌کنم داخل کتاب‌فروشی اول و سؤال می‌کنم. سرم را می‌کنم داخل کتاب‌فروشی دوم و سؤال می‌کنم. و وقتی کتاب‌فروش سومین مغازه هم در جواب سؤالم با اطمینان می‌گوید «نه!»، دیگر مطمئن می‌شوم که قرار نیست در کریم‌خان ولوله‌ای برپا باشد که داد بزند آی ملت، هفته‌ی کتاب و کتاب‌خوانی ست.

هفته‌ی کتابخوانی یا هفته‌ی بیلبوردهای کتابخوانی؟

تصمیم می‌گیرم در دام غر زدن‌های مدام از وضعیت فرهنگ و نشر و کتاب نیفتم. تصمیم می‌گیرم ننشینم به نوشتن از این‌که سرانه‌ی مطالعه پایین است و اقتصاد نشر رنجور شده و چیزهایی از این دست. فقط فکر می‌کنم اگر بروم سراغ یکی از اهالی کتاب و بگویم در راسته‌ی کریم‌خان فقط یک کتاب‌فروش بود که می‌دانست که این روزها هفته‌ی سراسری کتاب و کتاب‌خوانی ست، توی چشم‌هایم زل می‌زند و می‌گوید: شوخی می‌کنی؟ 

در جست‌و‌جوی هفته‌ی کتاب
می‌گویند امروز با حضور موتور جست‌و‌جوی گوگل «نمی‌دانم» عیب است. با یک گوگل‌کردن ساده‌ی «هفته کتاب و کتابخوانی» به اخبار سایت‌ها و خبرگزاری‌ها می‌رسم از اتفاق‌های مرتبط با این هفته. مرور دم‌دستی تیترها می‌گوید استاندارها و مسئولان مختلف شهرستان‌ها تبریک‌های رسمی گفته‌اند و در سطح مدیران میانی و مسئولان متوسط، هفته‌ی کتاب و کتاب‌خوانی گرامی داشته شده. همین‌جا ست که می‌فهمم احتمالاً هفته‌ی کتابِ پر تب و تاب قدیم، به مرور تبدیل شده به یکی دیگر از همین برنامه‌های فرهنگی و جشنواره‌های دولتی که برآیند و ثمره‌ی آن فقط یک‌سری خبر و آمار ِ «همیشه مثبت» است و بر اساس گزارش‌های رسیده‌شان «همواره» همه‌چیز رو به پیشرفت و ارتقا ست. از سرانه‌ی مطالعه گرفته تا اقتصاد نشر. بودجه‌ای هم دارند که مثل همیشه یا بدتر از همیشه صرف زدن بیلبوردها و پوسترها و تابلوهای تبلیغاتی در سطح شهر می‌شود. همین و دیگر هیچ. 

محمد اللهیاری
اما نه، امسال یک چیز دیگر هم هست؛ محمد اللهیاری. اللهیاری برای نویسنده‌ها و اهل کتاب چهره‌ای ناشناخته نیست. اگر هشت سال پیش که مسئولیت اداره‌ی کتاب را به عهده‌اش گذاشتند، جوانی نورس بود و شخصیت آشنایی نداشت، حالا دیگر با مصیبت‌هایی که در همین هشت سال، نویسنده‌ها و ناشران از لحاظ سانسور و دیگر موانع دولتی از سر گذرانده‌اند، نام اللهیاری به عنوان دبیر بیست و یکمین هفته‌ی کتاب و کتابخوانی صرفاً یک نام آشنا نیست. اللهیاری سمت قبل را ندارد، اما با پیشینه‌ی کاری جدل‌انگیزش و با عوض شدن بدنه‌ی دولت به‌خصوص در عرصه‌ی فرهنگ، تکیه زدن او بر جایگاه دبیری هفته‌ی کتاب بوی خوبی نمی‌دهد.

یکی از ناشران قدیمی ِ خیابان انقلاب دست بر قضا جزو معدود کسانی ست که در پرس‌وجوهایم می‌فهمم که می‌داند در هفته‌ی کتاب و کتاب‌خوانی هستیم و اتفاقاً دبیرش هم همان اللهیاری اداره‌ی کتاب است. تکیه می‌دهد روی پیشخوان کتاب‌فروشی‌اش و از خاطره‌های زمانی می‌گوید که هفته‌ی کتاب رونقی داشت و شهر را و خصوصاً شهرستان‌ها را تکان می‌داد. و بعد برایم می‌گوید که الان هم در باغ کتاب نمایشگاه برگزار کرده‌اند ولی با ناشران خصوصی کاری ندارند. با بودن اللهیاری عجیب هم نیست. یعنی قبلاً کار داشته‌اند و از ناشرهای غیردولتی هم کتاب می‌گرفتند برای نمایشگاه. می‌پرسم نکند همان زمان مسجدجامعی و دورانِ یادش‌بخیر ِ خاتمی؟ غافلگیر هم نمی‌شوم از تایید کردنش.

این‌طور که یکی دو ناشر کهنه‌کار دیگر راسته‌ی انقلاب می‌گویند، هفته‌ی کتاب و کتاب‌خوانی حالا فقط محملی ست برای اداره‌ها و نهادها که در حوزه‌ی کتاب هم فعالیتی داشته باشند برای آمارهای آخر سال‌شان. 

هفته‌ی کتابخوانی یا هفته‌ی بیلبوردهای کتابخوانی؟

نمایشگاه کتاب شرکت فولاد
آمار سرانه‌ی مطالعه در کشور و بالا و پایین شدن‌اش دیگر از آن قصه‌ها ست که انگار از هر دو طرف لوث شده. خدا نکند به بهانه‌ی کتاب تریبونی دست یک مدیر دولتی بیفتد. چند دقیقه نگذشته پای سرانه‌ی مطالعه را وسط می‌کشد و سهمی از بالا بردن‌ آن را برای خودش و مجموعه‌اش برمی‌دارد. خوب که نگاه می‌کنم می‌بینم اتفاقاً هفته‌ی کتاب و کتاب‌خوانی خیلی هم شاخ و برگ و جزئیات دارد، برای خودشان! برای هر روز اسمی گذاشته‌اند و شعاری در نظر گرفته‌اند. یک‌جوری که اگر مثل یک آدم از همه‌جا بی‌خبر نشسته باشی توی خانه‌ات و فقط خبرگزاری فارس و مهر را رصد کنی، فکر می‌کنی لابد الان از در و دیوار شهر کتاب آویزان کرده‌اند و طرح‌های آن‌چنانی اجرا می‌شود. انگار نه انگار که در واقعیت شهر، تمام راسته‌ی کریم‌خان تا میدان ولیعصر را که پیاده گز می‌کنم، هیچ خبری از هفته‌ی کتاب نیست. مگر در ورودی ساختمان شرکت فولاد بالاتر از میدان ولیعصر که مقوایی دست‌نویس اما با خطی خوش روی آن نصب شده با فلشی به سمت نمایشگاه کتاب شرکت فولاد، به مناسبت هفته‌ی کتاب و کتاب‌خوانی. شوخی نمی‌کنم!

جشنواره ای برای اداره ها نه کتابفروشی ها
شرایط در خیابان انقلاب و بین ناشران کتاب‌های درسی و دانشگاهی کمی امیدوارکننده‌تر است. رونق هفته‌ی کتاب وقتی در مدارس و مراکز دولتی باشد، اوضاع ناشران درسی دانشگاهی هم بهتر می‌شود. یکی از همین ناشران می‌گوید در همین دوره است که مثل زمان نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، از شهرستان‌ها مسئول خرید برای کتاب‌خانه‌هایشان می‌فرستند و اوضاع فروش کتاب‌های درسی بهتر می‌شود. هرچند، اوضاع اقتصادی کتاب‌های درسی و کمک‌آموزشی هیچ‌وقت آن قدر بد نبوده که به گلریزان فرهنگی نیاز پیدا کند. اما به قول کتاب‌فروش نسبتاً جوان یکی از همین مغازه‌های انقلاب، این جشنواره‌ها انگار برای ما نیست، برای خودشان است. پولش را می‌گیرند، چهارتا تبلیغ دم‌دستی و سطحی می‌زنند توی شهر و از ناشرهای دولتی و خودی کتاب می‌گیرند و کل ماجرا در یک حلقه‌ی بسته میان خودشان می‌چرخد. به ما هم خیلی مربوط نمی‌شود.

فکر می‌کنم: حلقه؟ ما؟ خودشان؟ و بعد می‌بینم خیلی هم انگار بیراه نگفته این کتاب‌فروش. بیلبوردها فقط می‌گویند از این تاریخ تا آن تاریخ هفته‌ی کتاب و کتاب‌خوانی ست. آیا جای خاصی را برای نمایشگاه کتاب معرفی می‌کنند؟ نه. آیا برنامه‌ی خاصی را ترویج می‌کنند؟ نه. فقط اطلاع می‌دهند. بیلبوردها فقط اطلاع می‌دهند که تقویم ایران در هفته‌ی کتاب و کتاب‌خوانی ست. نه یک ذره بیش‌تر، نه یک‌ذره کم‌تر.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان مرکزی

اعتراض به روند انتخابات انجمن های صنفی کارگران ایران بی پاسخ ماند

۳۰ آبان ۱۳۹۲
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۳ دقیقه