آیدا قجر
هر هفته ساعت هشت و ۳۰ دقیقه شب به وقت ایران، «شهرزاد پورعبدالله»، رواندرمانگر در گفتوگوی زنده در صفحه اینستاگرام ایرانوایر درباره یکی از مسائل مربوط به «سلامت روان» صحبت میکند. این هفته، به بهانه ۲۵ نوامبر که هر سال روزی است برای مبارزه با انواع خشونت علیه زنان، ابعاد و انواع خشونت را مورد بحث قرار دادیم؛ با توجه به اینکه گستردگی و لایههای خشونتی که در سراسر جهان و به ویژه در کشورهایی مثل ایران علیه زنان اعمال میشود، بسیار گستردهتر از هر خشونت دیگری میتواند باشد.
***
در بهار سال جاری، سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد که از هر سه زن، یک زن در زندگی خود «خشونت» را تجربه کرده است. حدود ۷۳۶ میلیون زن در جهان مورد خشونت فیزیکی یا جنسی از سوی شریک عاطفی خود قرار گرفتهاند. همچنین خشونت جنسی اعمال شده ممکن است از سوی غیر از شریک عاطفی صورت گرفته باشد. بنا به تایید سازمان بهداشت جهانی، این آمار در دهه گذشته تغییر چندانی نکرده است.
کمیسیون زنان سازمان ملل نیز در آخرین آمار خود با تایید شمارشی که عنوان شد، تاکید میکند که این ارقام و نسبتهای آماری شامل آزارهای جنسی نمیشود و همچنین میزان افسردگی، اختلالات اضطرابی، بارداریهای بدون برنامه، عفونتهای مقاربتی و ایدز در زنانی که خشونت را تجربه کردهاند، در مقایسه با دیگران بیشتر است و حتی میتواند پس از پایان دوره خشونتبار هم ادامه داشته باشد. بیشتر خشونتها علیه زنان، توسط شوهران فعلی یا سابق، یا شرکای عاطفی صورت میگیرد.
البته خشونت علیه زنان در جوامعی مثل ایران که قوانین آن بر اساس فقه اسلامی جنسیتزده تدوین شده است، به مراتب گستره بیشتری را در برمیگیرد. یعنی در کنار خشونت در روابط میانفردی، آنها در زندگی خود، همواره با قوانینی روبهرو هستند که به خاطر جنسیت آنان به آنها تحمیل میشود؛ از جمله کودکهمسری، نداشتن حق طلاق، نداشتن حق حرکت آزادانه [خروج از کشور]، نداشتن ارث برابر، نداشتن حق حضانت و نمونههای بسیار دیگر.
در کنار عواملی مثل قانون، در جوامع سنتی نیز، عرف حاکم میتواند خشونتهای دیگری را به آنها اعمال کند؛ مثل مُثلهسازی زنان که اگرچه قانونی نیست؛ اما در عرف بسیاری از جوامع، تن زنان را به تیغی برنده میسپارد که زندگی جنسی آنان را برای همیشه تحت تاثیر قرار میدهد. اگر بخواهیم به عرف بپردازیم که گاه قانون هم در آن دخیل میشود، مالکیت بر زن که از سوی پدر، برادر، همسر و هر مردی در خانواده میتواند اتفاق بیفتد، عرصه را بر زنان تنگتر میکند. در واقع، زنان در ایران، همواره و هر روزه تحت خشونتهای مختلف قرار دارند.
از همین روی و به همین بهانه، با «شهرزاد پورعبدالله» درباره چیستی خشونت و انواع آن به گفتوگو پرداختیم.
خشونت چیست و چه آمار جدیدتری به خصوص در دوران همهگیری کرونا در اختیار داریم؟
- وقتی رفتاری باعث آسیب جسمی، روحی، جنسی یا مالی وارد کند، خشونت تعریف میشود. این چهار محور را میتوان پررنگترین محورها نام برد. فرد آسیبدیده بدون آنکه تمایلی داشته باشد، ناچار میشود اقداماتی انجام دهد که خلاف میل و ارادهاش است. آخرین آمار نشان میدهد روزانه در سراسر جهان ۱۳۷ زن جان خود را بر اثر خشونت از دست میدهند. اما هزاران نفر در روز قربانی خشونت هستند. طبق آمارها، شرایط استثنایی و خاص مثل همهگیری کرونا در سال گذشته باعث بالا رفتن میزان خشونت خصوصا علیه زنان و کودکان شده است.
در روابط میانفردی، انواع خشونت به چه شکل است؟
- خشونت اشکال مختلفی دارد که ممکن است فرد در خانواده، رابطه میانفردی، محیط کار و حوزههای مختلف تجربه کند. در خصوص زنان اما خشونت بسیار گسترده است؛ کودکهمسری، ختنه [مثلهسازی]، محرومیت از تحصیل، قوانین نابرابر مثل شهادت دو زن برابر یک مرد است، همه انواع خشونت تعریف میشود. یا در نمونههایی دیگر نداشتن حق ارث برابر و حق طلاق و حق سفر و حضانت کودکان، خشونتی است که بسیاری آن را تجربه میکنند. من مراجعهکنندگانی دارم که مرد غیرایرانی میگفت خجالت میکشید برای تمدید پاسپورت همسرش امضا بدهد. نداشتن حقوق برابر اقتصادی امروز در اروپا و آمریکا هم برای بسیاری از زنان اعمال میشود. وقتی درباره خشونت صحبت میکنیم، اولین مساله خشونت فیزیکی است.
یعنی برخی خشونتها عرفی و سنتی است؛ مثل مثلهسازی، برخی دیگر حقوقی است مثل نمونههایی که ذکر کردید و گروهی میانفردی است که آخرین مرحله آن میشود خشونت فیزیکی.
- مسالهای که دلم میخواهد امروز درباره آن صحبت کنم، قتلهای ناموسی [زنکشی] است که مهمترین انواع خشونت علیه زنان است. یا در نمونهای دیگر اسیدپاشی. یعنی مرد احساس میکند زنش یا دخترش حرفشنوی ندارد یا به او شک میکنند که رابطهای خلاف نظر آنها دارند، و زن را میکشند. در همین اروپا هم تعداد قتلهای ناموسی [زنکشی] یکی از مسائل مورد بحث است که هنوز راهحلی برای آن ندارند. توجیه عاملان قتل این است که فرهنگ ما چنین مسائلی را برای زنان مجاز نمیدانند. بسیاری از زنان هم اقدام به خودسوزی یا خودکشی میکنند تا در شرایطی که به آنها تحمیل میشود، قرار نگیرند.
به خودسوزی زنان اشاره کردید، غرب ایران و خصوصا در استان ایلام، خودسوزی زنان بیشترین آمار را دارا است که حتی به تایید منابع رسمی کشور، رتبه نخست خاورمیانه را دارد. به خشونت فیزیکی اشاره کردید، تا رسیدن به خشونت فیزیکی در یک رابطه چه انواع دیگری از خشونت تجربه میشود؟
- تنها زنان نیستند که قربانی خشونت میشوند؛ اما گستردگی خشونت علیه زنان بیشتر است. تنها تعریف برای برخی از خشونت برخورد فیزیکی است. اما وقتی با آسیبدیدههای خشونت فیزیکی صحبت میشود، میبینیم که انواع دیگر خشونت بارها اتفاق افتاده است و خشونت جسمی نوک کوه یخ است. اولین نشانههای خشونت در ارتباط کلامی نمایان میشود. مثلا نظر شما را نپرسیدن، به عقیده شما احترام نگذاشتن و نادیده گرفتن یک طرف خشونت است. مثلا شما در رابطهای هستید و طرف مقابلتان بنا به دلخواه خود منابع مالی را استفاده میکند؛ بدون آنکه با شما مشورت شود. شما در حد یک کودک در رابطهای بین دو بالغ، پایین آورده شدهاید. در حالیکه شما یک کودک را هم به رستوران میبرید، از او میپرسید چه مینوشد و میخورد. اما متاسفانه گاهی خود زنان هم این حقوق را برای خود جایز نمیدانند یا با زخم زبان اعتراض خود را بیان میکنند که «ما که آدم نیستیم نظر بخواهید» و ... و چون غیرمستقیم عنوان میشود، در مدل رابطه منفعل تهاجمی قرار بگیریم و طرف مقابل هم به خودش اجازه میدهد، خشونت کلامی را با مدلی از خشونت پاسخ دهد و از هرم خشونت بالا میرویم.
در نمونههای دیگر میتوانم به خشونت احساسی بپردازم. یعنی طرف مقابل تمام آنچه برای شما مهم است را هدف قرار میدهد؛ مثلا اگر خانواده شما برایتان مهم است با کوچکترین مسالهای خانوادهتان را مورد حمله کلامی قرار میدهد یا فرزند ازدواج پیشینتان را تحقیر میکند یا مانع رابطه شما با او میشود. این نوع خشونت میتواند نسبت به اشیا هم بروز کند؛ یعنی شما یک شیئی را دوست دارید و طرف مقابل آن را از بین میبرد.
هر انسانی حق دارد، در هر رابطه کرامت انسانیاش رعایت شود. مساله روابط عاطفی را در نظر بگیریم، نمونههای دیگر هم هست؛ ابراز احساسات نمیکنیم، روابط او را کنترل میکنیم یا مورد بازخواست قرار میدهیم. این رفتارها باعث میشود دنیای طرف مقابل کوچک شود. برخی مردها میگویند، ما نیاز مالی نداریم و نمیخواهم آب در دل تو تکان بخورد، پس لازم نیست کار کنی و به اصطلاح میگویند مثل یک خانم زندگی کن. این هم مدلی از خشونت است.
اتفاقا گاهی هم این نوع اعمال خشونتها «عشق» توصیف میشود. البته سن و تجربه و آگاهی نقش دارد؛ اما در بسیاری از جوانان دیده میشود متوجه خشونتی که به آنها میشود، نیستند؛ در حالیکه ممکن است همین رفتارهای محدودگرایانه، تا مرز خشونت فیزیکی هم پیش برود.
یا مثلا کنترل مکان جغرافیایی افراد که لوکیشن و ویدیو بفرست. یا بازخواست بابت رفتار دیگری به عنوان دوست داشتن ابراز میشود. بعضی اوقات متاسفانه بسیاری زنان هم به نادرستی همین توصیف را دارند و با وجود آنکه این علایم را دیدهاند؛ اما متوجه خطهای قرمز نمیشوند و برخوردی هم نمیکنند.
گفتید مثلا ویدیو کال بده یا لوکیشن بفرست. این ابزارهای دیجیتال و شبکههای اجتماعی هم باعث افزایش کنترلگری شده است.
- بارها دیدهام که یک طرف شاکی شده است که شما آنلاین بودهاید، اما جواب ندادهاید. خب شاید آنلاین بوده و مشغولیتی داشته یا به هر دلیلی نخواسته جواب بدهد. این مساله از طرف هم زن و هم مرد اعمال میشود. تکنولوژی به ما این امکان را داده است که لحظه به لحظه ناسالم دیگری را کنترل کنیم.
کنترل سالم هم داریم؟
- نظارت شاید کلمه دقیقتری باشد. فرض کنید شما خانه هستید و همسر شما در متروی نزدیک شما است و میخواهید ببینید که رسیده است یا خیر. خودش ممکن است بخواهد با شما صحبت کند. یا بخواهید کنترل کنید؛ علیرغم میل آن طرف با من تماس بگیر! شما نمیدانید، ساعتهای مراجعهکنندگان تا چه اندازه صرف همین مساله میشود که طرف مقابل چرا پیام نوشتاری داده است اما جواب تماس ویدیویی وجود نداشت. متاسفانه بخشی از آسیبهای تکنولوژی همین بالا رفتن توقع را در پی دارد.
در ادامه انواع خشونتها میخواهم به خشونت مالی اشاره کنم. افراد متاسفانه خود را در طولانیمدت نمیبینند و کوتاهمدت ارزیابی میکنند که هنوز جوان هستید و میتوانید هزار کار انجام دهید و وقت آن را دارید. در حالیکه شما ده سال است در یک رابطهای هستید و طرف مقابل که تضمین مالی شما را میکرده، دیگر نمیخواهد با شما باشد یا شما به خاطر خشونتگری یا هر دلیلی رابطه را ترک کنید. اما اگر تمکن مالی نداشته باشید، خود را ناچار میبینید که در رابطه بمانید. برخی از زنان هم با این پیشذهنیت وارد رابطه میشوند که طرف مقابل مسوول تامین مالی من است. اما خیلی اوقات من با کسانی کار میکنم که اگر امکانات مالی داشتند، از رابطهای که در آن هستند، خارج میشدند. کنترل مالی هم به همین شکل است. اگر فردی میخواهد خرج بزرگی داشته باشد مثل خرید یخچال، تنهایی انجام نمیدهید. اما اگر یکی میخواهد رژ لب بخرد، چرا باید مطرح کند؟
باورکردنی نیست. یک نفری تصادف کرده است، اما از تصادف ناراحت نیست؛ بلکه میترسد شوهرش متوجه شود و اجازه ندهد، رانندگی کند. چرا یک نفر باید تصادف را پنهان کند؟ در این شرایط اولین نفری که باید به شما کمک کند، همسر شماست و نه اینکه از او بترسید. این رابطهای سالم نیست.
آزار جنسی را هم باید اشاره کنم. یعنی علیرغم میل جنسی یک نفر، رفتار جنسی را به او تحمیل کنید. بسیاری از ایران مدتی برای من ایمیل میفرستادند که همسرشان شخص ثالثی را برای رابطه جنسی گروهی میآوردند یا با زوجهای دیگر ارتباط داشته باشند. فانتزیهای جنسی مثل سکس با نزدیکان طرف مقابل، آزار جنسی است. فرد فکر میکند وقتی میخواهد سکس داشته باشد، انگار قرار است شکنجه شود. خوشبختانه در کشورهای اروپایی و آمریکایی، عدم داشتن رضایت در رابطه جنسی حتی در رابطه با همسر قانونی، پیگرد حقوقی دارد.
به تازگی حتی اعلام شد درآوردن کاندوم در حین رابطه جنسی، خشونت و آزار جنسی محسوب میشود.
- بله. برای آنکه زنی متاهل نمیخواهد باردار شود و نمیتواند یا نمیخواهد با دارو جلوگیری کند و شریک جنسیاش نمیخواهد از کاندوم استفاده کند، جدای از بیماریهای مقاربتی ممکن است بارداری ناخواسته و بعد سقط جنین در پیش بیاید. الان مجازات قانونی برای این مساله در نظر گرفته شده است.
راجع به هشدارهای قرمز صحبت کردید که میتواند پیشزمینه خشونتهای شدیدتر مثل خشونت فیزیکی و حتی کشتن افراد باشد. چرا افراد در روابط خشونتآمیز میمانند؟
- دلایل بسیار متفاوت است. خیلی اوقات مسایل اقتصادی مطرح است. به مراتب با افرادی کار کردهام که در روابط ناسالم و خشونتبار هستند و تمکن مالی کامل دارند؛ اما نمیتوانند از آن خارج شوند. بخشی از آن به خاطر وابستگی است یا انگ زن مطلقه بودن، گاهی خانواده اجازه نمیدهند و مسایل عرفی مطرح میشود. خیلی از اوقات افراد به خاطر تجربه زیسته خود در خانوادههایی رشد کردهاند که مورد احترام و اهمیت قرار نگرفتهاند، بسیاری اوقات عدم توانایی در تصمیمگیری دچار شدهاند. گاهی وارد شدن پلیس در مراحل خطرناک باعث میشود فرد ناچار به تصمیمگیری شود.
مساله دیگری هم شاید در این ماندگاری در روابط خشونتبار مطرح باشد؛ یعنی وقتی کسی در این نوع رابطهها قرار دارد، سلطهگری طرف مقابل، اعتماد به نفس او را از بین میبرد.
- هر بار درباره خشونت صحبت میکنم، به محققی فرانسوی اشاره میکنم که میگوید هرچقدر در رابطه خشونتبار بیشتر بمانید، تهیتر میشوید و اعتماد به نفس خود را از دست میدهید و به شما این احساس را میدهد که نمیتوانید از پس خود بر بیایید. به مرور این حس چنان قوی میشود که رابطه خشونتبار به عنوان سرنوشتشان قبول میشود. انگار رها میکنند خود را و کاری نمیتوانند انجام دهند. داشتن بچه میتواند باعث تحمل خشونت شود؛ به طوریکه وقتی جدایی اتفاق میافتد، منابع مالی نصف میشود و مادران مجرد فشار مالی شدیدی متحمل میشوند و حتی در اروپا بچهها در شرایطی قرار میگیرند و جامعه هم رقابتی است، ممکن است بسیاری از امکانات را از دست بدهند. برای همین بسیاری به خاطر فرزندانشان ادامه میدهند.
گروهی دیگر هم هستند که هیچوقت تنها زندگی نکردهاند و ارزیابی از خود ندارند و هنگام جدایی فکر میکنند مهارتی ندارند یا حاضر نیستند هر شغلی را بپذیرند. در حالیکه هر شغلی، شغل است و اگر دنبال استقلال مالی هستند، باید بالاخره کاری پیدا کنند و از رابطه خشونتبار خارج شوند.
اگر از اهالی رسانه، اقلیتهای مذهبی یا کنشگران حقوق کودکان در ایران یا ترکیه و زندگی پناهجویی هستید میتوانید با ارسال پیام به آدرس ایمیل [email protected] از جلسات رایگان مشاوره با شهرزاد پورعبدالله بهرهمند شوید.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر