close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

میدانِ جهانی فوتبال- بخش دوم

۲۳ خرداد ۱۳۹۳
اندیشه
خواندن در ۹ دقیقه
میدانِ جهانی فوتبال- بخش دوم

آنچه در ادامه می آید بخش دوم ترجمۀ "گزیده هایی" از مقالۀ بلندِ رُلند رابرتسُن و ریچارد جولیانُتی با عنوان "ترسیم میدان جهانی فوتبال: الگوی جامعه شناختی نیروهای فراملی در بازی جهانی" است که در نشریۀ بریتانیایی جامعه شناسی (سال 63، شمارۀ 2، 2012) منتشر شده است. هدف از ارائۀ خلاصه ای از این مقاله، آشنایی خوانندگان فارسی زبان با یکی از مهم ترین نظریه های رایج در جامعه شناسی فوتبال است.

2- باهماد/امر خاص: نئولیبرالیسم، افراد و نیروهای فوتبالیِ شرکت های فرا ملّی

مضمون اصلی رُبع دوم، رابطۀ باهماد و امر خاص، مرجع اصلی آن افراد، و اصل عملیاتیِ غالبش نئولیبرالیسم است. ایدئولوژی های نئولیبرالی حامی یک "بازار آزاد" جهانی هستند که از طریق سیاست های گوناگونِ معطوف به کوچک سازی دولت ها- خصوصی سازی دارایی های عمومی، و "برچیدن" برنامه های رفاهی- ایجاد می شود. این سیاست ها گردش فراملی آزادانۀ کالاها، خدمات، سرمایه، و سرمایه گذاری را تسهیل می کنند.

عجیب نیست که فرد مرجع اصلی است زیرا ایدئولوژی های نئولیبرالی از انتخاب "عاملین آزاد"ی تجلیل می کنند که از قید و بندِ وفاداری های ملی در "جهانی بی مرز" رها شده اند. شرکت های فراملی، مصرف جهانی را تأمین می کنند. این شرکت های سودمحور در تجارت و سرمایه گذاری مقیّد به مرزهای ملی نیستند و پیوندهای سستی با "زادگاهها"ی خود دارند. در بین 150 واحد اقتصادی بزرگ جهان، تنها 55 دولت- ملت به چشم می خورد؛ 95 واحد دیگر را شرکت های فراملی تشکیل می دهند که وال مارت و شرکت های نفتی و خودروسازی در رأس آنها قرار دارند.

در فوتبال، سیاست های نئولیبرالی بیش از همه به سود مالکین، سهام داران و روسای باشگاههای معروف، بازیکنان برجسته و کارگزاران آنها، رسانه ها، حامیان مالی، و تماشاگران مرفهی است که جایگاه ممتازی در بازارهای جهانی دارند. بنابراین، نئولیبرالیسم با کاهش همبستگی اجتماعی در فوتبال همراه است؛ مثلا بازیکنان با آزادی روزافزون از باشگاهی به باشگاه دیگر می روند، و هواداران هم به شیوه ای مصرف گرایانه به طرفداری از موفق ترین یا محبوب ترین تیم ها روی می آورند. با این همه، این بازیگرانِ بازاری به مکان و زمان خاصی مقیّد می مانند؛ برای مثال، در آنِ واحد تنها یک باشگاهِ خاص آنها را می خرد، و به این ترتیب، در بازار فراملیِ فوتبال، هویت های نسبی شده و متمایزی به وجود می آید.

سیاست های نئولیبرالی، به ویژه آزادسازی رسانه های همگانی و، در نتیجه، ظهور شبکه های تلویزیونی کابلی، به سود بزرگترین باشگاههای 5 لیگ عمدۀ اروپایی (انگلستان، آلمان، ایتالیا، اسپانیا و فرانسه) بوده است. از این رو، باشگاههایی مثل منچستریونایتد، آرسنال، لیورپول، رئال مادرید، بارسلون، یوونتوس، میلان، و بایرن مونیخ از نظر نیروی کار بین المللی، دستمزدهای بالا، بازارهای هدف، و رشد مصرف کنندگان به شرکت های فراملی شباهت دارند. عجیب نیست که مجموع درآمد 20 باشگاه برتر اروپا از 3.1 میلیارد یورو در سال 1997 به 3.4 میلیارد یورو در سال 2010 افزایش یافت. در فصل 2008-2007، هر یک از باشگاههای لیگ برتر انگلستان به طور میانگین 17 بازیکنِ غیربریتانیایی داشت و میانگینِ دستمزد بازیکنان از 75 هزار پوند در فصل 1993-1992 به 1.47 میلیون پوند در فصل 2009-2008 افزایش یافت. این دو شاخص حاکی از فراملی شدن روزافزون و افزایش ارزش اقتصادی بازارهای کاری بازیکنان برجسته است. علاوه بر این، اصول نئولیبرالی بیش از پیش بر تجربیات تماشاگران و دسترسی آنها به منابع مهم تأثیر گذاشته اند. برای مثال، در رقابت های مهم بهترین صندلی ها به حامیان مالی اختصاص می یابد.

کالایی شدن بر نابرابری میان باشگاهها، ملل و مناطق افزوده است. در اکثر لیگ های اروپایی، باشگاههای پردرآمدی که حامیان مالی ثروتمندی دارند بر رقابت های ملی سلطه دارند. از سال 1953، اکثر جام های مهم ترین رقابت های اروپایی، یعنی لیگ قهرمانان، به تیم هایی از انگلستان، اسپانیا، ایتالیا، آلمان و فرانسه رسیده است. بازار آزاد، مهاجرت بازیکنان برجسته از آفریقا و آمریکای جنوبی به اروپا را شتاب بخشیده است. در برزیل، در فاصلۀ سال های 1990 و 2007، تعداد بازیکنانی که سالانه به باشگاههای خارجی منتقل می شدند از 130 نفر به 1085 نفر افزایش یافت: با دومین رقم می توان بیش از پنجاه تیم فوتبال تشکیل داد. در لیگ قهرمانان اروپا، در فصل 2011-2010، 78 برزیلی، 65 فرانسوی، 49 اسپانیایی و 41 آرژانتینی بازی می کردند. در کل، می توان نظریۀ وابستگی را دربارۀ بازارهای کار جهانی در فوتبال به کار برد، و به این وسیله "کلان شهرِ جهانی" (باشگاههای برجستۀ اروپای غربی) را به اقمار بین المللی (تیم های برجستۀ آمریکای جنوبی در شهرهای بزرگ)، مراکز استانی (تیم هایی در شهرهایی مثل بلوهوریزونته و آسانسیون) و نواحی اقماری (مثل شرق پاراگوئه) مرتبط ساخت.

آزادسازی اقتصادی، بدهی و ورشکستگی را افزایش داده است. در سال 2004، بدهی باشگاههای اروپایی حدود 5 میلیارد پوند بود؛ باشگاههای برجستۀ آمریکای جنوبی گاه و بیگاه قادر به پرداختِ دستمزد بازیکنان نیستند و برای بقا به درآمد حاصل از انتقال بازیکنان به باشگاههای خارجی نیاز دارند. نئولیبرالیسم دو الگوی متمرکز و تمرکززدایی شده دارد. الگوی دوم که رایج تر است، سیاست های آزادسازی ای را ترویج کرده که عاملیتِ بازار را تقویت می کند؛ برای مثال، می توان به قانونی در اتحادیۀ اروپا اشاره کرد که بر اساس آن، بازیکنانی که قراردادشان به پایان رسیده، آزادانه باشگاه خود را تغییر می دهند. الگوی متمرکز، بیشتر مختص به ورزش است و ائتلافِ صاحبان منافع به منظور افزایش منفعت جمعی آنها را ترویج می کند. در ورزش، ایجاد کارتِل سودمندتر از تملک انحصاری است زیرا تک تک ورزشکاران یا باشگاهها در رقابت های نزدیکی که نتایجشان نامعلوم است، درآمد بیشتری دارند. گروه 13، که در سال 1987 به نمایندگی از 13 باشگاه مهم فوتبال برزیل تشکیل شد، نمونه ای از الگوی متمرکز است. اتحادیۀ باشگاههای اروپا، که 201 عضو دارد، متأثر از منافع ثروتمندترین باشگاهها است و چالشی در برابر یوفا و فیفا به شمار می رود زیرا خواهان افزایش نفوذ بر امور اداری و مالی فوتبال در عرصۀ بین المللی است.

3. جامعه/ امر عام: حاکمیت بین المللی و هیأت های حاکمه

مضمون اصلی ربع سوم، رابطۀ جامعه و امر عام، مرجع اصلی آن روابط بین المللی، و اصل عملیاتیِ غالبش حاکمیت بین المللی است. روابط بین المللی حاصل گسترش استعمار، تقویت دیپلماسی بین المللی، جنگ های جهانی، و رشد شدید سازمان های رسمی ای بود که به ادارۀ فعالیت های فردی و زندگی اجتماعی می پردازند. سازمان های بین دولتیِ مهمی نظیر سازمان ملل و اتحادیۀ اروپا، و سازمان های غیردولتی عمده، نقش مهمی در سازماندهی وابستگی های متقابلِ بین المللی و افزایش آگاهی از این پیوندها دارند. انواع گوناگونِ ائتلاف های منطقه ای و جهانی به توسعۀ شبکه های گستردۀ بین المللی سرعت می بخشند. برخی از تحلیلگران عقیده دارند که نظام بین المللی جوامع، دولت- ملت ها را از قوای اصلی خود محروم کرده و در عوض، نفوذ سازمانیِ نهادهای بین المللی و خرده ملی را افزایش داده است. به نظر بعضی از نئومارکسیست ها، جهانی شدن سرمایه، بازسازی نهادهای ملی، و گسترش سازمان های فراملی نظیر صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، اتحادیۀ اروپا و سازمان تجارت جهانی به ظهور "دولت فراملیِ" جدیدی انجامیده که جایگزین دولت- ملت ها شده است. تحلیلگران هابرماسی، حامی بازسازیِ حاکمیت بین المللی بر اساس اصول "دموکراتیک جهانوطن" هستند. اما، برخلاف دولت- ملت ها، سازمان های فرادولتی قادر به ایجاد "باهمادهای عاطفی" نیستند و هنوز از قوای مهم دولت، از جمله کنترلِ کامل نیروی نظامی، دریافتِ مالیاتِ مستقیم از شهروندان، و مداخلۀ فوری در امور جداگانه، بی بهره اند.

در فوتبال، حاکمیت بین المللی از اوایل دهۀ 1970 توسط روسای فیفا- ژائوهاولانژ و سپ بلاتر- از طریق ایجاد شبکه های متغیری از اتحادیه های ملی و منطقه ای تثبیت شده است. فیفا بارها در خصوص تولید و بازتولید این شبکه ها به فساد و مرید پروری متهم شده است. با انتخاب مجدد سپ بلاتر به ریاست فیفا و تصمیم مناقشه برانگیز هیأت اجرائی فیفا در اعطای میزبانی جام های جهانی 2018 و 2022 به روسیه و قطر این نگرانی ها افزایش یافته است. پس از طرح اتهاماتی در رسانه های بریتانیایی، فیفا دو عضو هیأت اجرایی را تعلیق کرد، تنها رقیبِ بلاتر برای کسب ریاست فیفا (محمد بن همام از قطر) به علت تلاش برای پرداخت رشوه به طور دائم از فعالیت در فوتبال محروم شد، و نائب رئیس فیفا (جک وارنر از ترینیداد و توباگو) که به فساد متهم شده بود، استعفا داد. این رویدادها جایگاه بین المللی فیفا را به شدت تضعیف کرد و انتقادات فراوانی را از طرف عامۀ مردم، رسانه های همگانی، حامیان مالی، دولت ها، هیأت های حاکمۀ ملی و بین المللی فوتبال، و باشگاههای معروف برانگیخت.

در داخل میدان جهانی فوتبال، یکی از نقش های حاکمیت بین المللی حفظ هویت سیاسی و تمایز دولت- ملت ها و اتحادیه ها بوده است. برای مثال، هیأت های حاکمۀ بین المللی از انتقال باشگاهها از یک لیگ ملی به لیگ ملی دیگر جلوگیری می کنند. آنها همچنین رقابت هایی نظیر جام جهانی، جام ملت های اروپا و جام ملت های آمریکای جنوبی را با حضور تیم های ملی سازماندهی می کنند و، در نتیجه، برای مدتی به ملی گرایی شدید دامن می زنند. مطابق اساسنامه های این هیأت ها، همۀ کشورهای عضو با یکدیگر برابرند؛ این اصل می تواند روابط این هیأت ها و دولت- ملت ها یا اتحادیه های بزرگ و ثروتمند را مختل سازد، به ویژه وقتی بسیاری از مناصب در اختیار "ملل کوچک" باشد. برای مثال، در سال 2010 در فیفا، نمایندگانی از قبرس، تایلند، ترینیداد و توباگو، قطر، سری لانکا، اردن، گواتمالا، و تاهیتی عضو هیأت اجرایی 24 نفری فیفا بودند.

سیاست ها و راهبردهای حاکمیت بین المللی، انطباقی یا دیگرگون کننده است. سیاست های انطباقی، تعدیل و تحکیمِ تدریجیِ نظام بین المللی برای انطباق با جابجایی های قدرت در فوتبال و شراکت با سهامدارانِ نوظهور را تسهیل می کند. برای مثال، در اوت 2001، فیفا و اتحادیۀ بین المللی بازیکنان، توافقنامه ای را برای نظارت بر استخدام بازیکنان در جهان امضا کردند که این امر حاکی از قدرت روزافزون و مهاجرت فراملیِ بازیکنان حرفه ای است. فیفا با بسیاری از دولت ها، سازمان ملل، اتحادیۀ اروپا و مجمع اقتصاد جهانی روابط دیپلماتیک دارد، و به این ترتیب، حاکمیت بین المللی فوتبال بخشی از شبکه های مهم جامعۀ جهانی است.

سیاست های دیگرگون کننده، بازسازی کلی نظام بین المللی را تسهیل می کنند، و می توانند طیف بسیار گسترده تری از گروهها، جنبش ها و نهادها را در حاکمیت فوتبال مشارکت دهند. برای مثال، بعضی از باشگاههای معروف، هیأت های حاکمۀ فوتبال، دولت ها و مفسران رسانه ها خواهان اتخاذ چنین سیاست هایی برای محو فرهنگ فساد در فیفا شده اند. این سیاست ها همچنین می توانند روابط جدیدی میان حاکمیت بین المللی فوتبال و "شهرهای جهانیِ" میزبانِ رویدادهای مهم این ورزش بیافرینند. برای مثال، در سال 2010، یوفا و شهر بارسلون سمیناری دربارۀ میزبانی موفقیت آمیز رقابت های فوتبال برگزار کردند که نمایندگان گوناگونی از طرف مسئولان شهر، نیروهای پلیس، دانشگاهیان، باشگاهها و گروههای طرفداران در آن شرکت داشتند. ادامه دارد

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان تهران

یک عضو فراکسیون محیط زیست مجلس، بنزین پتروشیمی 4 هزار نفر را...

۲۳ خرداد ۱۳۹۳
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۱ دقیقه
یک عضو فراکسیون محیط زیست مجلس، بنزین پتروشیمی 4 هزار نفر را کشت