close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

ایران و عراق، شبیه یک عملیات نظامی

۲۵ دی ۱۳۹۷
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۴ دقیقه
این شادی گل بازیکنان ایران پس از گلزنی مقابل عراق در جام ملت‌های آسیا ۲۰۱۵ است. با شادی گل‌هایی که در سال‌های اخیر دیده‌اید مقایسه کنید. پر از شور، شعف، فریاد، در آغوش هواداران
این شادی گل بازیکنان ایران پس از گلزنی مقابل عراق در جام ملت‌های آسیا ۲۰۱۵ است. با شادی گل‌هایی که در سال‌های اخیر دیده‌اید مقایسه کنید. پر از شور، شعف، فریاد، در آغوش هواداران

من کمی خرافاتی هستم. صادقانه‌تر بگویم، کمی هم بیش از کمی. همیشه باید اول کفش پای چپم را بپوشم یا حتی اگر شده یک سکه ده تومانی (در ایران) یا یک سنتی در جیب فندکی شلوارم باشد. در مورد فوتبال خرافه‌هایم گستره‌اش بیشتر است. مهمترینش این‌که برای پیروزی تیم‌های محبوبم، روزهای قبل از بازی روی شکستش شرط‌بندی می‌کنم؛ فقط برای اینکه پیروز شود. درست مثل روز چهارشنبه اول بهمن‌ماه سال ۹۳ که برای پیروزی ایران مقابل عراق در جام ملت‌های استرالیا، در دفتر روزنامه ایران، روی شکست ایران شرط بستم.

طرفم یکی از دختران محجبه به چادر آن روزهای موسسه ایران بود که خودش پیش قدم شد. می‌دانست مثل هر بازی ایران، باز هم شرط‌بندی می‌کنم. خودش جلو آمد، شرط گذاشتیم و رفت. برایم کری‌خوانی‌هایش عجیب بود؛ تا آن روز نه علاقه‌ای به فوتبال داشت و نه حتی نام ده بازیکن تیم ملی را می‌دانست. مطمئن بودم سه بازی قبل تیم کی‌روش در استرالیا را هم ندیده است. با ذوق حرف می‌زد، گاهی حجب همیشگی‌اش را کنار می‌گذاشت و واژه‌ها و کری‌های استادیومی به کار می‌برد. دختر آرام و بی‌حرف دیروز و روزهای قبل، ناگهان زبان باز کرده بود. نه آن شرط آن قدر ارزش داشت که  برایش تا این حد سرمستی کند، نه شکست دادن منی که تعمدا وارد این بازی می‌شدم برایش اهمیت داشت.

تا این‌که یادم افتاد. روز جمعه، نیم ساعتی قبل از شروع بازی، سمتش رفتم و گفتم: «شرط ملغی؛ من با دختر شهید سر پیروزی عراق نمی‌بندم.»

 

***************

برای بعضی، فوتبال بخشی از اتفاقات زندگی است. برای بعضی هم مثل من و ما، جزیی از زندگی. گاهی روزها اما برای بعضی، فوتبال تبدیل می‌شود به تمام زندگی و خاطره و عشق و نفرت. مثل همان روز اول بهمن‌ماه که یکی از پرستارهای آسایشگاه اعصاب و روان سعادت‌آباد با دفتر روزنامه‌ ما تماس گرفت و درخواست یک عکاس برای روز بازی ایران و عراق کرد.

برای ما از خاطرات بیست ساله‌اش کنار جانبازها و معلولان جنگی گفت. کسانی که یا به دلیل ترکش‌ها یا بخاطر موج‌های انفجار قادر به بازگشت به شهر و زندگی طبیعی نیستند. می‌گفت روزهای بازی ایران و عراق، آسایشگاه گاهی از دست و کنترل‌شان خارج می‌شود. اول فریاد می‌زنند، تشویق می‌کنند، بعد کار می‌کشد به حمله‌های عصبی و تشنج و فریاد. بعضی‌ها دوباره می‌روند در نقش قدیمی و حین تماشا، صحنه سازی از جنگ می‌کنند.

این برای ما فوتبال است؛ فقط فوتبال. حتی بخشی از دلخوشی و تلاش ما برای دور شدن از سیاست. برای برخی اما می‌شود یادواره جنگ. درست یا غلطش در این یک مورد خاص، از عهده من و ما خارج بوده و هست.

 

***************

به لیست ۲۳ نفره‌ای که «سرکو کاتانچ» سرمربی تیم ملی عراق برای جام ملت‌های آسیا اعلام کرده نگاه می‌کنم. فقط یک بازیکن سنی بیش از ۳۰ سال دارد. او هم بعد از آخرین گلوله‌ای که از جنگ ایران و عراق باقی مانده بود متولد شد. در لیست تیم ملی ایران فقط کاپیتان «مسعود شجاعی» و «پژمان منتظری» در روزهای جنگ متولد شدند. مسعود خاطراتی از آوارگی و درد به دری‌های خانواده‌اش که اصلیتی آبادانی داشتند را همیشه نقل کرده است. پژمان هم زاده جنوب و بزرگ شده اهواز. اما برای باقی تیم ایران هم جنگ، فقط همانی است که سینه به سینه نقل شده یا در سیمای ایران دیده‌اند. خاطراتی که شاید با واقعیت فاصله‌ داشته باشد. اما وجود دارد.

سال ۱۹۹۱ «علی پروین» با آن غرور ذاتی و جذبه بی‌بدیلش در دهه ۶۰ و ۷۰ خورشیدی، وقتی به عنوان سرمربی تیم ملی روبروی بازیکنان ایستاد از آنها خواست برای آخرین بار پیروز شوند. بازی ایران و عراق در انتخابی جام جهانی آن روزها، فقط یک بازی فوتبال نبود. خبر رسید که «صدام حسین» بازیکنانش را قبل از بازی تهدید کرده که در صورت شکست برابر ایران، باید آماده سال‌ها حبس شوند. ایران و پروین شکست خوردند؛ خاطره ساعت‌‌ها خیره ماندن علی پروین به آب‌نمای هتل شرایتون دوحه هنوز نقل می‌شود.

 

***************

روزنامه‌نگار اجتماعی است و شیفته فوتبال. از دختران ورزشگاه آزادی که گاه و بی‌گاه برای رسیدن به حقی مثل ورود به ورزشگاه با ماموران یگان ویژه و نیروی انتظامی کلنجار می‌رود. در حساب توییترش بعد از بازی مرحله دوم گروهی نوشت: «عراق گل سوم را زد و یمن را برد. حالا تا روز بازی با ایران دل تو دلشون نیست،خوب میدونن قرار ازشون انتقام بگیریم، هم حذف با پنالتی را هم...»

زیر پستش نوشتم: «این فوتبال است عزیز. فقط فوتبال.» و بعد دقیقا (بدون ذره‌ای دخل و تصرف و حتی ادیت) چنین پیام‌هایی در دایرکت برایم فرستاد: «من یک برادر مظلوم داشتم. ۲۱ ساله تو عملیات والفجر مقدماتی شهید شد.بهم حق بدین یکم فوتبال با عراق شاید برام متفاوت باشه . حتا غیر منطقی اگر باشه . سالها مادرم گریه کرده. درد داره دلم. اگه برادرم بود مرد خانواده بود. واسه من و مادرم سایه سر بود چون بابا هم ندارم. درسته من ازدواج کردم اما روزهای زیادی بود که نیاز به پشت و پناه داشتم. از جنس پدر و برادر. اما در کل حق با شما هم هست...»

 

***************

چیزی که من می‌دانم این است که نمی‌توانیم تاریخ را عوض کنیم. چیزی که می‌دانم این است که نمی‌توانیم احساسات برخی را هم عوض کنیم. چیزی که می‌دانم این است که می‌خواهیم فوتبال ببینیم. چیزی که می‌دانم باز هم این است که هنوز دویدن بازیکنان در زمین دنبال توپ، برای بعضی‌ها، هم در خاک ایران و هم در خاک عراق، معنی یک عملیات نظامی را دارد.

ایران و عراق فردا (چهارشنبه) ساعت ۱۹:۳۰ در ورزشگاه آل مکتوم دبی برای صدرنشینی گروه D جام ملت‌های آسیا مقابل هم قرار می‌گیرند.

 

 

ثبت نظر

گزارش

نقشه‌های تروریستی دلیل تحریم‌های جدید علیه ایران

۲۵ دی ۱۳۹۷
نیک ولف
خواندن در ۳ دقیقه
نقشه‌های تروریستی دلیل تحریم‌های جدید علیه ایران