close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

هشت پرونده تلخ کودک آزاری

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳
آرزو مرادی
خواندن در ۷ دقیقه
هشت پرونده تلخ کودک آزاری

بازخوانی این پرونده های غمبار کار آسانی نیست، به اندازه کافی تلخ هستند، اما شاید ضروری باشد. از این منظر که آیینه ای هستند که از رنج هایی که گاه کودکان ایرانی کشیده اند، رنج هایی که برآمده از فقر، اعتیاد، فقدان قانون های حمایتی، بی توجهی دولت، تبعیض های مذهبی و ... است.  هشت پرونده تلخی که برای تان انتخاب کرده ایم، از جنجال برانگیزترین موارد کودک آزاری در سال های اخیر بوده اند، این نمونه پرونده ها بسیارند.

مرگ سبحان پس از 2 ماه کما

مهرماه 92، سبحان 8 سال بيشتر نداشت که با کتک و شکنجه ی ناپدری کارش به بيمارستان کشيد. با وضعیت جسمانی وخیم و بحرانی به محض بستری شدن در بیمارستان به کما رفت و بعد از دو ماه برای همیشه قلبش ایستاد. شکنجه این کودک با ازدواج دوم مادرش شروع شد. شوهر دوم به شیشه اعتیاد داشت. صبح یک روز که مادر سبحان برای کار بیرون می رود، مرد بعد از مصرف شیشه با دسته جارو برقی به جان کودک 8 ساله می افتد. آن قدر بچه را زیر مشت و لگد می زند که تا به خود می آید می بیند سبحان از هوش رفته و حرکتی ندارد. مادر وقتی باخبر می شود، سبحان را به درمانگاهی در باقرشهر کهریزک می برد، اما برای بچه دیگر خیلی دیر شده بود و از دست پزشکان هم کاری بر نیامد. 13 اردیبهشت امسال اعلام شد که مرد معتاد که در بازداشت به سر می برد، به اتهام قتل عمد محاکمه می شود.

انتقامی که با سوزاندن بچه گرفته شد

70 درصد سوختگی و  مرگ، این شرح حال باربد 3 ساله ای بود که پدرش برایش رقم زد. این حادثه تلخ اواخر اردیبهشت سال 90 رخ داد. مادر خانواده به علت اعتیاد شوهرش خانه را ترک می کند و روانه ی خانه پدری می شود. روز حادثه وقتی تلاش های پدر باربد برای برگرداندن همسرش به جایی نمی رشد، راهی خانه ی مادربزرگ (مادری) می شود آن هم  با یک بطری بنزین. آن روز فقط مادر بزرگ در خانه بوده که کاری از دستش بر نمی آمده. پدر خشمگین بچه را به داخل اتاق می برد، بنزین را روی سر باربد خالی می کند. یک جرقه کبریت و تمام. مادر بزرگ به همراه همسایگان، باربد را به بیمارستان می برند. اما 18 روز بعد عفونت شدید باربد را از پا در می آورد و  این کودک 3 ساله می شود قربانی معصومی که هیچ وقت کودکی نکرد. مطابق قانون، پدر در قتل فرزندش قصاص نمي‌شود. شديدترين مجازات در اين موارد 10 سال حبس و پرداخت دیه – در صورت درخواست مادر- است.

تاوان سنگین برای کودک هفت ساله

یک روز صبح وقتی دانیال 7 ساله جایش را خیس می کند، با کتک های ناپدری اش از هوش می رود. مادر بچه را به بیمارستان الغدیر می برد و به دروغ می گوید که پسرش به علت خون دماغ شدن از هوش رفته، دروغ یا راستش البته مهم نبود، چون دانبال مرده بود. در همان  لحظه ورود با معاینات پزشکی کبودی و آثار سوختگی عمیق روی بدن بچه مشخص می شود. با آغاز شدن تحقیقات قضایی پلیس و شهادت همسایگان، آزار و اذیت های مادر و ناپدری بر این بچه تایید می شود. محاکمه این دو در شعبه 74 دادگاه کیفری شروع می شود و زنی که هیچ وقت برای دانیال مادری نکرده بود در دفاع از خود می گوید: «دانيال شب ادراري داشت، روز حادثه همسر دومم وقتي متوجه شد دانيال خودش را خيس کرده او را مجبور کرد تا صبح بيدار بماند، بعد هم او را داغ کرد و چند ضربه به او زد که سبب شد سر فرزندم به گوشه اوپن آشپرخانه بخورد.» چندی بعد حکم قصاص ناپدری و مجازات نقدی مادر  از سوی دادگاه  صادر شد.

تحویل نیمای 4 ساله به پدر کودک آزار خود

اردیبهشت 90، نیمای 4 ساله با بدنی آسیب دیده از ضرب و جرح شدید، کبودی های وحشتناک چشمی، سوختگی های شدید در نقاط مختلف بدن از جمله آلت تناسلی به بیمارستان مفید منتقل می شود. كودكي كه اگرچه در بدو ورود به بيمارستان گفته بود پدرش بدن او را سوزانده و کتکش می زند، اما بعد از آن لب از لب باز نکرد و در جواب هر سوالی گفت نمی دانم. به گفته پرسنل بیمارستان نیما از پدر و مادر خود به شدت می ترسید. پزشکی قانونی تمام آثار کتک و سوختگی ها بر بدن این بچه را ثبت می کند و حتی قرار بازداشت والدین از سوی بازپرس دادسرای 29 اطفال صادر می شود. بنا به اظهارات یکی از پرسنل بیمارستان، پدر نیما در یکی از برخورد ها گفته بود که حق داشته و دارد که بچه اش را کتک بزند. نیما 10 روز بعد با وجود تذكرهاي مددكاران درباره عدم صلاحيت والدين و اعتراض‌هاي انجمن‌هاي حمايت از حقوق كودكان با رأي قاضي پرونده به خانواده‌اش بازگردانده شد. بر اساس قانون، پدر هر زمان که بخواهد می تواند با مراجعه به دستگاه قضایی، زمینه بازگرداندن فرزندش را فراهم کند.

تجاوز و آزار دخترک 6 ساله

«از در ماشین پیاده شد. کفش هایش لنگه به لنگه بودند. نمی توانست درست راه برود. وقتی در ماشین را بست، با لگد به در ماشین کوبید و زد زیر گریه.» این جملات را مادر دختر6 ساله در دادگاه گفت. دختری که بارها مورد تجاوز راننده ی آژانس مدرسه قرار گرفت. ماجرا از آن جا شروع شد که این خانواده به همراه دو خانواده دیگر سرویسی از آژانس محله برای مدرسه فرزندانشان درخواست می کنند. از همان روز اول مرد راننده، شروع به آزار و اذیت کرده و هرسه کودک را با چاقوی زرد رنگی تهدید می کرده که اگر زبان باز کنند، سر پدر ومادرشان را با چاقو می برد. فرشته قربانی خواسته های بیمارگونه مرد می شود، چون دختر آرام تری بود. هر بار راننده ی آزانس به بهانه قطار بازی و یا خوراکی، دخترک را به خرابه ای می برد و این بچه را مورد آزار و تجاوز قرار می داد.  فرشته هر روز عصبی و پرخاشگرتر می شد اما حرفی نمی زد. بعد از چند هفته مادر مدام از علت ناراحتی اش می پرسد و با وعده و وعید هایی دخترش را راضی به حرف زدن می کند. با شکایت و پیگیری قضایی راننده دستگیر اما بعد از مدتی با قرار وثیقه 50 میلیون تومانی آزاد می شود تا دادگاه به پرونده رسیدگی کند. مادر فرشته گفته خانواده ی مرد پیشنهاد 40 میلیون تومان را برای صرف نظر از شکایت پیشنهاد داده اند، اما او مجازات تمام و کمال را برای متهم خواستار است تا کودکان دیگر قربانی این گونه ازار و اذیت ها نشوند. فرشته حالا زیر نظر چندین روانشناس و پزشک تحت درمان است. این ماجرا 9 مهرماه 91 رخ داد.

نگار قربانی کودک آزاری که اعضایش اهدا شد

داستان نگار دختر بچه ی 2 ساله ای که با ضرب و شتم پدرش دچار مرگ مغزی شد، یکی از تلخ ترین حادثه های کودک آزاری بود. دو کلیه و کبدش در بیمارستان مسیح دانشوری تهران به بیماران نیازمند اهدا شد و پرونده بسته شد. پیگیری پرونده این کودک 2 ساله در روزنامه ها فقط به چند عکس از مراسم خاکسپاری اش خلاصه شد. جزئیات بیشتری در دسترس نیست.

آزار جسمی به بهانه تربیت کردن

فاطمه قربانی رفتارهای خشونت آمیز مادر و پسرعمه ای مادری اش شد که هردو به شیشه اعتیاد داشتند. پیکر زخم خورده  دخترک در بیمارستان خلیج فارس بوشهر در حالی پذیرش می شود که او بینایی یک چشمش را هم از دست داده بود. مادر فاطمه بعد از جدایی از شیراز به بوشهر می رود تا به عمه و پسرعمه اش بپیوندد. فریبا مادرجوانی است که این کودک را در اختیار پسرعمه‌اش می سپرد تا به گفته خودش او را تربیت کند. تربیتی که در نهایت منجر به سوختن چشمان و نقاط حساس بدن با فندک اتمی، آزار و اذیت روانی و جسمی فاطمه شده.  مادر فاطمه گفته:« فرزاد به من قول ازدواج داده و گفت با من ازدواج كن بچه ات را به مرور زمان مي‌كشيم و سر به نيستش مي‌كنيم». فاطمه بعد از سپری کردن چند روزی در بیمارستان به بهزیستی منتقل می شود اما با وجودی که پدر این دختر در شیراز توسط مقامات قضایی از وضعیت فرزندش مطلع شده اما هیچ گونه پیگیری ای نکرده است. دادگاه کیفری بوشهر هم با بازداشت پسرعمه و مادر فاطمه درصدد رسیدگی به پرونده هستند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

تصویری

راهپیمایی ضد بدحجابی در تهران

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳
راهپیمایی ضد بدحجابی در تهران