گلناز مهدوی- جمهوری اسلامی ایران یکی از زنستیزترین حکومتهای جهان است. در چارچوب این حکومت، حقوق اولیهای چون حق انتخاب پوشش، حق طلاق، حق حضانت فرزند، حق خروج از کشور و حق مالکیت بر بدن از زنان گرفته شده و به مردان به اصطلاح «سرپرست» آنان، دادهشده است. جدا از این واپسگرایی در عرصه خصوصی و خانواده، جمهوری اسلامی همواره داعیهدار اصول مترقی چون مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان بودهاست. در ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی، روحالله خمینی، نخستین رهبر جمهوری اسلامی، به نقش کلیدی زنان در پیروزی انقلاب تاکید داشت. او یکی از اولین روحانیون شیعه بود که حضور زنان را در عرصههای اجتماعی، البته با حفظ شئون اسلامی و ایفای نقش درست در خانه، بلامانع میدید.
بنا بر همین اصل متناقض، در طول چهل و یک سال گذشته، زنانی به شکل محدود در حوزه سیاست و قانونگذاری حاضر شدهاند. این حضور اگرچه همیشه با تبلیغات و پروپاگاندای حکومتی، بزرگنمایی شده، اما کمتر به دستاوردی عینی و مفید برای زنان و به خصوص زنان طبقه زحمتکش و کارگر منجر شدهاست.
در همین راستا، وقتی که مجلس دهم شروع بهکار کرد، بسیاری به عملکرد آن در حوزه زنان خوشبین بودند. چه بسا عدهای، تعداد رکورد شکن زنان این مجلس را نشانهای از تغییرات بزرگ در ساختار قانونی ایران میدانستند و امیدوار بودند طرحها وایدههایی که برای دههها پشت دیوارهای مجلس خاک خورده بود، به مدد همسو بودن دولت و مجلس، در این مجلس تصویب شده و به قانون تبدیل شود. اما آیا این امیدواریها به واقعیت بدل شد؟ آیا با توجه به تضعیف مجلس در طی چند سال اخیر، امیدی به مجلس یازدهم برای اعمال این تغییرات هست؟ برای پاسخ به این سوالات، با دو فعال فمینیست به گفتگو نشستیم.
یکی از این دو فعال، فاطمه مسجدی است. مسجدی، دانشجوی دکترای تاریخ دانشگاه آزاد برلین و فعال زنان است که سالهاست به واسطه فعالیتهای سیاسی و اجتماعیاش، به خصوص در حوزه زنان، مجبور به ترک کشور شده است. او از اعضای سازمان همبستگی زنان سوسیالیست خاورمیانه است و در حال حاضر در برلین زندگی میکند. اعظم بهرامی نیز، نویسنده، فعال زنان و محیط زیست است. او نیز به اجبار و در پی بازداشتهای مکرر، ایران را ترک کرده و امروز ساکن ایتالیاست. متن میزگرد ایران وایر با این دو فعال زنان را می خوانید:
ارادهای برای تغییر وضعیت زنان نیست
ایران وایر- مجلس دهم پیش از شروع به کار، برای بسیاری از فعالان زن، نقطه امیدواری بود. بسیاری خوشبین بودند که چون تعداد نمایندگان زن این مجلس، دو برابر بهترین مجلسهای پیشین است، تغییرات بزرگی برای زنان در پیش است. آیا واقعا این نمایندگان دستاوردی داشتهاند؟
اعظم بهرامی- اولا، حتی با وجود اینکه تعداد نمایندگان زن مجلس دهم، نسبت به مجلسهای پیشین بیشتر بوده، باز تعداد آنها کمتر از ۵ درصد نمایندگان مجلس است. در حالی که حدود ۴۹ تا ۵۱ درصد جمعیت ایران زن هستند. به این ترتیب، نمیتوانیم بگوییم که این نمایندگان، حتی به لحاظ تعداد هم میتوانند زنان و دختران ایران را نمایندگی کنند. همینطور به لحاظ کمیت و اثری که در سازوکار مجلس میتوانند داشته باشند هم قادر به ایفای نقش نیستند. دلیل روشن اینکه خود سیستم مجلس از عملکرد و اثرگذاری اخته است. زیرا مجلسها، شوراها و گروههای موازی با نهاد قانونگذار، وجود دارند که عملا قدرت مجلس را بسیار تضعیف کرده اند. این شوراها حتی امکان عمل کردن به همین قانون اساسی موجود را هم، به مجلس نمیدهند.
بیعملکردی مجلس ریشهای است و به نوعی تبدیل به یک سازوکار اجرایی معمول در آمده است. به این ترتیب، ما درباره سیستمی صحبت میکنیم که جدا از مساله جنسیتی، خود، کارکرد چندانی در وضعیت فعلی حکومت ایران ندارد. مسلما با در نظر گرفتن مساله جنسیت که از این هم ضعیفتر و بیاثرتر میشود.
دوما، موضوع اراده برای تغییر هم بحث مهمی است. ما در دورههای مختلف نمایندگان زنی داشتهایم که به لوایح و طرحهایی رای دادهاند که مسائل زنان را در جهت منفی تحت تاثیر قرار داده و اثبات کردهاند که فقط زن بودن نمی تواند بیانگر این باشد که طرفدار حقوق زنان هستند. این فقط در مورد نمایندههای مجلس نیست، بلکه درباره تمام ارکان جمهوری اسلامی نیز صادق است.
بودجههایی که برای زنان بود ولی صرف زنان نشد!
ایران وایر- خانم مسجدی نظر شما چیست؟ فکر می کنید که تعداد بیشتر نمایندگان زن در مجلس دهم، اصلا می توانسته تاثیری بر تصویب قوانین مترقی داشتهباشد؟ آیا در این زنان، ارادهای برای ایجاد این تغییر وجود داشتهاست؟
فاطمه مسجدی- خیر! اول اینکه، از نظر تعداد، در طی چهل سال گذشته، زنانی که موفق شدهاند به مجلس راه یابند، فقط ۵۰ نفر بودهاند که از این ۵۰ نفر، ۲۸ نفر آنان مدام تکرار شدهاند. ۲۷ نفر نیز فقط از کلانشهر تهران بودهاند و این یعنی در شهرهای کوچکتر، اوضاع اصلا به نفع زنان نیست. برخی از حوزههای انتخابیه که تعدادشان کم هم نیست، اصلا تابهحال نماینده زن نداشتهاند. همین تعداد محدودی هم که به مجلس راه پیدا کردهاند، بهواسطه حمایت احزاب سیاسی معروف و مشخصا جناحهای اصلاحطلب و اصولگرا بودهاست، وگرنه کمتر زنان مستقل از جریانهای فکری پذیرفته شده در حکومت، قادر به حضور در مجلس بوده اند.
دوم، در بقیه دنیا، تجربه نشان داده، زمانی زنان مجلس می توانند قدرت در تغییر قوانین مترقی به نفع زنان داشته باشند که بتوانند با جنبش زنان ارتباط برقرار کرده و از دستاوردهای فعالین زن بهره مند شوند. اما، به دلیل فاصله ای که بین زنان مجلس و جنبش زنان وجود دارد، عملا تصویب قوانین مترقی منتفی است و عملکرد این زنان در مجلس محدود است و فاصله زیادی با خواستههای جنبش زنان در جامعه دارد.
ایران وایر- گفتید که ارتباطی بین زنان نماینده و فعالان زنان نیست، دلیل این موضوع چیست؟
فاطمه مسجدی- از یک سوی، نمایندگان زن همیشه در چارچوب خط قرمزهای نظام عملکردهاند. از سوی دیگر نیز، درست است جنبش زنان و فعالان زنان دستاوردهایی داشته و دارند، ولی حضور و فرصت مشارکت سیاسی اولویت آنها نبودهاست. دلیل هم این است که آنقدر خواستههای اولیه و پایهای وجود دارد که مشارکت سیاسی در آن تبدیل به خواست طبقاتی گروه خاصی محدود میشود. به همین دلیل همیشه خواسته مشارکت سیاسی برای فمینیستها چندان مساله مهمی نبودهاست. این قابل درک است چون واقعیت این است که وقتی حقوق خانواده به مرد به لحاظ حقوقی اجازه میدهد مانع سفر کردن و کارکردن یک زن باشد، چطور این زن می تواند خواسته ورود به مجلس را مطرح کند.
با این وجود، حق داریم این سوال را از خود بکنیم زنانی که امتیاز ورود به مجلس را به دست آوردند چطور بدنه قدرت را به نفع زنان به چالش کشاندند. گام برداشتن و شفافسازی در این زمینه خود گویای بسیاری از مسایل میتواند باشد. من اخیرا متوجه شدم که نمایندگان زن مجلس، مثل بقیه نمایندگان، بودجههایی داشته و دارند که میتوانند این بودجهها را صرف مسایل زنان کنند، اما هیچکدام اینکار را تابهحال نکردهاند یا اگر هم کرده اند در چارچوب خیریه برای داشتن درصدی جذب پایگاه مردمی برای نوبت بعدی انتخابات بوده است. زنان مجلس می توانستند بخشی از این بودجه را به گروه های فعال زنان کمک رسانی کنند تا مشکلات مالی برخی از گروههای جنبش زنان برطرف شود. بنابراین همان طور که اشاره شد هرگز یک برنامه غیر ایدئولوژیک منسجم به نفع زنان نداشتهاند.
ایران وایر- خانم مسجدی به موضوع مهمی اشاره کردند، بحث وارد شدن این نمایندگان زن از کانال دو جناح کم و بیش مورد تایید حکومت، یعنی اصلاح طلبان و اصولگرایان و اقدام در چارچوب نظام؛ خانم بهرامی نظر شما چیست؟
اعظم بهرامی- بله این موضوع نیز مهم است که این زنان از چه کانالی به حوزه سیاست راه پیدا میکنند. اصولا ما از جامعهای صحبت میکنیم که نه حزبی دارد و امکان تمرین و تجربه برای زنان وجود داشته و دارد و نه ما با مساله تعهد بینالمللی برای رفع تبعیض جنسیتی مواجهیم که حاکمیت مجبور باشد به زنان در قوه مقننه سهمیه بدهد. از طرف دیگر نیز فعالان جنبش زنان، با بازداشت و برخورد و حکمهای طولانی بسیار ضعیف شدهاند. این نیز نشان میدهد ، سیستم اجتماعی و جامعه مدنی نیز کارکرد لازم را ندارد. صنف و سندیکایی هم نداریم که جوامع مختلف، از کارگران تا روستاییان و اصناف را بخواهد دور هم جمع کند و منافعشان را حمایت و هدایت کند. در سیستمی این چنینی که هیچ یک از ارکان دموکراسی در آن اجازه فعالیت ندارند، زنانی که به مجلس راه پیدا میکنند، خود عملا به تبدیل به ابزار و ابژهای در دست سیستم مردسالار میشوند و به نوعی آنها هم وضعیت موجود را تایید و تحکیم میکنند.
زنان مجلس سوار موج افکار عمومی میشوند، نه اینکه خود موج به راه بیاندازند!
ایران وایر- بعضی، خصوصا اخیرا و با پیش آمدن موضوع بنزین، اعتراضات بعد از آن و سرکوب مردم، معتقدند که ضعف از ساختار است که برای قانونگذار ارج و قربی قایل نشده. خانم بهرامی هم در این باره صحبت کرد. فکر میکنید، چقدر از این ناکارآمدی و بیعملی مجلس به دلیل ساختار است و چقدر خود نمایندگان زن مقصرند؟ آیا این نمایندگان با گروههای مختلف از جمله زنان، کارگران و سایر بخش های جامعهمدنی در ارتباط بودهاند؟
فاطمه مسجدی- پاسخ به این سوال زمانی واضح تر میشود که بدانیم تا چه حد، این زنان به رایزنی در بین نمایندگان مرد در داخل مجلس و به رایزنی با ارباب قدرت خارج از مجلس وارد عمل شدهاند. تا چه حد چالش های موجود در این زمینه را به افکار عمومی و جامعه مخاطب اطلاع رسانی کرده اند. بنابراین، حتی اگر در مجلس دهم، درباره بیمه زنان شاغل یا مثلا در مورد زنان قربانی اسیدپاشی و کاهش ساعات کاری زنان در دوره بارداری هم صحبت کردهاند، بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته و در واقع فقط مباحثی را تکرار کردهاند که خود فعالان زنان قبلا مطرح کردهاند. بنابراین، هیچ کدام برنامه نداشتند و فقط خواستههایی را که بارها فعالان زنان مطرح کرده، درباره آن با بخش های مختلف حکومت لابی کرده و کارهای تحقیقاتی زیادی انجام دادهاند را تکرار کردهاند. البته منکر فعالیتهای این نمایندگان در تصویب این قوانین نمی شویم ولی باید به خاطر داشتهباشیم که اگر در شرایط بسیار سخت، عدهای زن از هفت خان رد میشوند و میتوانند به مجلس برسند، باید برنامه داشتهباشند. باید برنامههای مختلفی داشته باشند که آنها را همزمان با هم پیش ببرند یا اگر یکی نشد، آن دیگری را رو کنند. به نظر من، این معدود اتفاقات مثبتی که در مجلس دهم رخ داده، اصلا برنامه ریزی شده نیست، بلکه تصادفی است. بنابراین نمیتوان نام دستاورد بر آنها گذاشت. در واقع فشار افکار عمومی این نمایندگان زن را وادار کرده، در این باره صحبت کنند. این افراد به معنای واقعی کلمه سوار موج افکار عمومی میشوند، نه اینکه خود موج به راه بیاندازند.
نمایندگان مناطق اقلیتهای قومی و مذهبی، اساسا مطالبات اقلیتها را دنبال نمیکنند
اعظم بهرامی- من این موضوع را از جانب دیگری بررسی می کنم. در نبود سازوکاری که قانون در آن اهمیت داشته و قانونگذار جایگاهی داشته باشد، میتوان تقصیر بخشی از ناکامیهای این نمایندگان زن را بر گردن ساختار انداخت. اما، در نظر داشتهباشیم که قانونگذاری فقط بخش عزیمت از ماجراست و اجرا احتمالا موقعیت حساستری دارد. در ایران، وزرا، مدیران میانی در دستگاه مجریه و بخش نظارت بر قانون که برعهده قوه قضاییه و گروههای نظارتی است نیز درست کار نمیکنند. بنابراین قانون نیمبندی هم که وجود دارد، اجرا نمیشود. آنهایی هم که از قانون عدول میکنند، مجازات نمیشوند. در واقع، در سیستم قانونی ایران، سیستم چندگانهای تعریف شده که همیشه از آن راه گریز وجود دارد و همیشه امکان قانونشکنی هست. به این ترتیب نمیتوانیم امیدوار باشیم که قانون بتواند رویه رفع مشکلات ما را در پی داشتهباشد.
در ضمن در جامعه ما گروههایی هم هستند که ارتباطی با حکومت ندارند، افراد به حاشیهرانده شدهای که همیشه خارج از دید قانونگذار هستند. این افراد نه مشکلاتشان در سیستم قانونگذاری لحاظ میشود و نه امکان دسترسی به قانونگذاران را دارند. نمونه بارز این، حوزههای انتخابیهای هستند که اقلیتهای قومی یا مذهبی در آنها زندگی میکنند. مشکل این است که نمایندگان این حوزهها اساسا مطالبات این اقلیتها را مطرح و دنبال نمیکنند. زنان در این حوزههای انتخابیه مشکلات بسیاری دارند که متاسفانه اصلا مورد توجه نمایندگان، دولت و معاونت زنان ریاست جمهوری نیست.
ایران وایر- درست است که گفتید تعداد نمایندگان زن مجلس دهم، کمتر از ۵ درصد تعداد کل نمایندگان مجلس است، اما برای ما این سوال مطرح است که آیا ساختار سیاسی و قانونی نهاد قانونگذاری اساسا امکان تصویب قوانین به نفع زنان و بهحاشیهرانده شدگان را میدهد؟ اگر بله، رای مردم در مجلس یازدهم چقدر و چگونه در ایجاد برابری تاثیرگذار خواهد بود؟
اعظم بهرامی- ما در ایران چارچوب استانداردی نداریم. اینکه رای دادن مردم چقدر تاثیرگذار بوده و چقدر نمایندهها توانسته اند مطالبات مردم را حمایت کنند، چقدر به اولویت ها احترام گذاشته و آنها را بشناسند، قابل دسترسی نیست. شاهدش هم اینکه با وجود احساس اولویت در بخش محیط زیست که خود را در اسنادی چون سند آمایش سرزمینی و برنامه توسعه ششم نشان میدهد، باز هم در مجلس قوانینی مانند صیانت از خاک و حمایت از جنگل بیشتر از ده سال است که بلاتکلیفند. ما سالهاست در مورد مساله ورزش زنان، سن ازدواج و قیومیت مادران بحث میکنیم ولی عملا تمام اینها راکد ماندهاند. پس ما در فضای استانداردی نیستیم. باید بگوییم که با بی قانونی مواجهیم و نظارتی هم بر این بی قانونی نیست.
مشخص است که در این وضعیت، عملا انتخابات و مجلس آتی بی نتیجه است، مجلسی که بی عملی آن تبدیل به سازوکار شده و جرات این را ندارد که از وزیر سوال بپرسد، خودش هم آلوده این فساد و این سیستم پر از رانت و رشوه است. بنابراین، بحث کردن در موردش از این منظر بی نتیجه است و معلوم است که قضاوت در موردش امکان پذیر نیست.
فمینیسم اسلامی نهایتا فقط میتواند مردان را در حوزه خانواده به چالش بکشد!
ایران وایر- خانم بهرامی از غیراستاندارد بودن نظام سیاسی ایران صحبت کرد و اینکه نمیتوان به هیچچیز در این سیستم اعتماد کرد، شما قضیه را چطور میبینید. فکر می کنید می توان در این سیستم، به برابری رسید؟
فاطمه مسجدی- صحبتهای خانم بهرامی بسیار قابل تامل است. البته من بحث را از زاویه دیگری دنبال میکنم تا پاسخ سوالات شما داده شود. نکتهای باید همیشه به یاد داشته باشیم این است که وقتی زنانی در چارچوب حکومت اسلامی وارد مجلس میشوند، نمیتوانند از آن چارچوب عدول کنند. دوم اینکه، چطور میتوانیم از زنانی که در چارچوب ایدئولوژیک اسلامی انتخاب شده و وارد مجلس شدند انتظار مطالبات سکولار داشتهباشیم.
برابری برخاسته از اندیشه سکولار است و دغدغه زنانی که در چارچوب ایدئولوژیک جمهوری اسلامی وارد مجلس شدهاند، هیچگاه دغدغه سکولار نبوده و نخواهد بود. حتی اگر در بستر وسیعتری نگاه کنیم، در جوامع اسلامی دیگر که پارلمانی شبیه ایران دارند، مثل مصر، مراکش، تونس و ترکیه، آیا زنانی که در چارچوب ایدئولوژی اسلامی و با واژه هایی چون فمینیسم اسلامی خود را تعریف میکنند، توانسته یا خواستهاند که مطالبات سکولار را مطرح کنند؟ در این جوامع، اگر خواسته سکولاری نیز مطرح شده از سوی فمینسیتهای اسلامی نبوده، بلکه از سوی زنان سکولاری بودهاست که توانستهاند وارد مجلس شوند. نهایتا زنان در مجلس، با نگاه فمینیسم اسلامی ممکن است بتوانند مردان را فقط در مسایل مربوط به خانواده به چالش بکشند. این حتی به این معنا نیست که بتوانند بعد از طرح مطالباتشان در آن زمینه نیز به نتیجه ای برسند.
ایران وایر- موضوع ایدئولوژی و نقش آن در طرح مطالبات برابری خواهانه مطرح شد؛ شما چطور فکر میکنید؟ آیا در چارچوب اسلام می توان انتظار برابری داشت؟
اعظم بهرامی- درست است که ما نباید توقع داشتهباشیم که زنانی که از ایدئولوژی اسلامی میآیند، تصمیمگیری خارج از چارچوب مذهب داشتهباشند. اما موضوعات بسیاری نیز هست که در حوزه شعارهای مذهبی این افراد میگنجد، مثل حمایت از فقرا و محرومان. درست است ما به شکل تئوریک اینها را شعارهای چپ و سکولار میدانیم، اما ایده اصلی جمهوری اسلامی این است که ما حامی مستضعفان هستیم و به خاطر آنها قوانین را وضع میکنیم.
در مورد قوانین ازدواج هم نمایندگان زن کشوری مسلمان مثل اندونزی توانسته اند با ارتباط سازنده با فعالان زنان، طرحهایی را در مجلس برای افزایش سن ازدواج دختران مطرح کنند و این طرح در مجلس رای آوردهاست. یعنی امکانپذیر بودهاست که با استناد به فتوای مفتی الازهر، برای سن ازدواج دختران در اندونزی و قبایل مسلمان آفریقا، قانون را تغییر دهند. پس مشکل تنها ایدئولوژی اسلامی نیست. اینکه در ایران این اتفاق نمیافتد و موضع سفت و سختی نسبت به مسایل زنان وجود دارد، به این دلیل است که ماهیت نظام سیاسی ایران، دیکتاتوری مذهبی است. در اغلب کشورهای مسلمان، قاضیهای زن هم در سیستم قضایی وجود دارند، ولی در جمهوری اسلامی، حتی قاضی زن در دادگاههای خانواده نیز پذیرفتهشده نیست. زنان فقط در حد منشی دادگاه هستند. بنابراین مساله در ایران اسلام تنها نیست، مساله اسلام سیاسی شده در چارچوب یک حکومت دیکتاتوری است. این به این معنا نیست که من بگویم اسلام قوانین بازی دارد و اگر افراد میانهرویی در ایران حاکم بودند، می توانست فضای خوبی برای زنان ایجاد شود. بلکه، به این معناست که کشورهایی هستند که با وجود اسلامی بودن توانستهاند قوانین مترقی را تصویب کنند که شرایط را به نفع زنان و دختران تغییر میدهد چون قانون اساسی شان عملا، قوانین شریعت نیست.
فمینیسم اسلامی، حقه اصلاح طلبان بود!
فاطمه مسجدی- من نیز یک دهه اینطور فکر می کردم اما نظرم تغییر کرد چون متوجه شدم که بن مایه مواضع آنروز من و امروز شما، مواضعی بود که اصلاح طلبان برای فعالان زنان راه انداختند. این حقه اصلاح طلبان بود. این موضوع که فمینیستهای اسلامی، بحث شریعت و زن را مطرح کنند راهی بود برای اینکه فعالان مدنی سکولار به طور کل، از فضای فعالیت کنار زده شوند و فعالان مدنی زنان به حاشیه بروند.
جمهوری اسلامی در این چهار دهه یاد گرفته که فعالان زنان سکولار گروهی هستند که از هر دری وارد میشوند و بنابراین برای ساختار ایدئولوژیک جمهوری اسلامی خطرناک هستند و و تنها راه مقابله با این زنان، پر و بال دادن به فمینیستهای اسلامی است. در طی این چند دهه، جمهوری اسلامی دو رویه سرکوب را برای زنان سکولار در پیش گرفته، اول اینکه سرکوبشان کند و دوم اینکه با پروبال دادن به فمینیستهای اسلامی، برای سرکوب سکولارها توجیه درست کند. البته، زنان سکولار هم این را دریافتهاند و برای کمکردن فشارها روی خودشان، اغلب مجبور شدند بروند درس بخوانند و از فضای اکتیویسم به فضای آکادمی پناه بردند. دقت کنید که جمهوری اسلامی هر وقت کم میآورد، فائزه هاشمی آن وسط پیدا میشود و چند کلمه حرف قدرتمند میزند که فعالان مدنی کلی خوشحال میشوند. این نهایت چیزی است که اتفاق میافتد و هیچگاه در این چهل سال فراتر از این نبوده است. بحث من این است که پتانسیل فمینیستهای سکولار بیشتر از این است که چند نفر مثل سلحشوری را به مجلس بفرستند، او هم چند نطق آتشین بکند. اینها هیچکدام نمی توانند به اندازه فعالان مدنی سکولار موجزا باشند و مردم را بسیج کنند. فمینیستهای اسلامی این پتانسیل را ندارند چون، پتانسیلشان توسط سیستم قابل کنترل است.
نظام سیاسی ایران حتی در مقابل فمینیستهای اسلامی نیز منعطف نیست
اعظم بهرامی- با این موضوعی که گفتید هیچ مخالف نیستم. این بدیهی است که سکولارها اصلا نمیتوانند وارد حوزههای عملی و عملیاتی شوند. ما درباره جامعهای حرف میزنیم که تمام چارچوبهای سیاستگذاری و برنامههایش بر اساس قوانین اسلام است و هزینههای سرسامآوری میکند که این خطوط را نگاه دارد و حاضر نیست به هیچ عنوان از این خطوط عدول کند. مساله اصلی، این است که در این چارچوب هم حتی، در حوزه زنان بستهتر از همه جا عمل می کند و حتی با کشورهای مسلمان دیگر نیز به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست. این درست است که فمینیسم اسلامی را اصلاح طلبان سعی کردند در ایران راه بیاندازند، اما، ما درباره سیستمی صحبت می کنیم که حتی درباره فمینیستهای اسلامی نیز انعطافی از خود نشان نمیدهد و در چهار دهه در حوزه برابری جنسیتی، نه تنها دستاوردی ندارد، بلکه مدام عقبگرد نیز داشته است. تا حدی که امروز با سقوط ۶ پله نسبت به سال قبل، ایران در رتبه ۱۴۸ ام شکاف جنسیتی ایستاده است.
ما از نظام سیاسی صحبت میکنیم که نه تنها قوانینی که در شریعت به طور مستقیم به آنها اشاره شده هیچ تغییری نکرده، بلکه تعداد زیادی نهاد نظارتی نیز بودجه گرفتهاند تا در کنترل این شرایط دخیل باشند. در مورد پتانسیل فعالان زن سکولار تردیدی نیست. این زنان سکولار در جامعه ایران حضور دارند و اگر قرار باشد زمانی در حوزه سیاست تغییراتی ایجاد شود، این زنان قدرتمند حاضر خواهند شد. اما، در ساختار کنونی نه تنها زنان سکولار نمیتوانند از فیلترهای مختلف نظام رد شوند، بلکه همان فمینیستهای اسلامی نیز، با اینکه به شدت آلوده به سیستم و وضعیت موجود هستند، قادر به عبور از بعضی فیلترها نیستند. البته من به این هم باور دارم که اینها محصول دیکتاتوری مذهبی است نه فقط مذهب! دیکتاتوری مذهبی چارچوب ها را مدام بسته و تنگتر میکند و در مورد مسایل جنسیتی نیز اوضاع بر همین قرار است.
زنان سکولار پتانسیل به قدرت رسیدن و تغییر ساختار را دارند
ایران وایر- خانم مسجدی، برای جمع بندی نظر شما در این باره چیست؟ آیا این ناامیدی محصول نظام توتالیتری که امروز شاهدش هستیم است یا موضوع مربوط به اسلام است؟ آیا اصلا میتوانیم در این چارچوب به آینده امیدوار باشیم؟
فاطمه مسجدی- نظام مردسالار در همه جای دنیا یک شکل عمل میکند، چه اسلامی و چه سایر اشکال آن. این نظام، مکانیزمهای مشخصی برای اعمال سلطه بر زنان دارد. جمهوری اسلامی نیز یکی از این ابزارها یعنی اسلام را برای سلطه انتخاب کردهاست. در تایید صحبتم، می توان به این فکر کرد که کدام کشور مسلمان دیگری این اجازه را داده است که عدالت اجتماعی در مورد زنان اجرا شود و زنان با مردان برابر باشند؟ فکر نمیکنم برای این سوال بتوان پاسخی یافت. درست است که در اندونزی مذهبیان توانستهاند با سکولارها دور هم جمع شوند و برای برابری جنسیتی دستاوردی داشتهباشند ولی آیا این دستاورد قابل برگشت نیست؟ مثالهای بسیاری از این دستاوردهای موقت در ایران و کشورهای مسلمان دیگر هست.
در ضمن، وقتی درباره جوامع اسلامی صحبت میکنیم باید به مسایل مختلفی نظر داشتهباشیم. این جوامع با هم بسیار متفاوتند. یکی از این وجوه تفاوت، تعداد تحصیلکردگان زن است. به نظر من، یکی از دلایلی که در جوامع دیگر مانند تونس و مراکش، زنان سکولار توانستهاند قوانینی را در چارچوب اسلام پیش ببرند، این است که اسلامیها مطمئن هستند که با تصویب این قوانین اتفاقی نخواهد افتاد، زیرا بستر عملی و اجرایی شدن این قوانین پیشروانه وجود ندارد. اما در مورد ایران، موضوع متفاوت است. زیرا در ایران این بستر وجود دارد، ولی زنان دسترسی به ساختار قدرت ندارند. جمهوری اسلامی به خوبی میداند که زنان سکولار پتانسیل به قدرت رسیدن و تغییر ساختار را دارند و برای همین به شدت از فعالان زنان هراس دارد و بقای خود را در سرکوب این زنان میداند. بنابراین برابری جنسیتی زمانی در ایران اتفاق می افتد که جمهوری اسلامی دچار فروپاشی شده باشد.
ایران وایر- از حضور هر دوی شما عزیزان سپاسگزاریم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر