منظور از تشیع سیاسی که بسیاری از تحیلگران آن را یکی از ابزارهای جمهوری اسلامی در سیاست خارجی ایران میدانند، چیست؟ چرا جمهوری اسلامی سعی در گسترش تشیع در منطقه دارد و در این راه دست به چه اقداماتی زده است؟
تشیع چهگونه وارد حیات سیاسی ایران شد؟
تشیع سیاسی در ایران برای اولین بار در سال ۱۵۰۱ میلادی توسط شاه «اسماعیل صفوی» بنا نهاده شد. در آن زمان، شاه اسماعیل امپراتوری عثمانی سنی مذهب را در همسایگی خود خطری برای سلطنتش احساس میکرد و تنها راه مقابله با آن را توسل به تشیع و ایجاد اختلاف ایدئولوژیک و مذهبی با همتای ترک خود میدانست.
بر همین اساس، هویت شیعه ایرانی توسط حکومت صفوی و با استعانت از علمای شیعه جبل عامل که از لبنان به ایران فرا خوانده شدند، تشکیل شد و به لطف کمکهای حکومت صفوی، علمای شیعه از جایگاه و منزلت ویژهای برخوردار شدند.
در این عصر طلایی شیعه، تشیع کاملا بر حیات مذهبی، سیاسی و اجتماعی ایران چیره شد و حوزهای علمیه و موسسات وابسته به آنها با استفاده از کمکهای حکومت و درآمد سرشار «خمس» و «زکات» رونق پیدا کردند. در این دوره بود که روحانیت شیعه جایگاه و منزلت خاصی در لایههای مختلف جامعه به دست آوردند و بعدها با استفاده از نفوذ به دست آمده توانستند تودههای مردم را رهبری کنند و مهمترین جنبشهای سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران را به نام خود ثبت کنند.
اولین قیام مهم تاریخی به رهبری روحانیت شیعه، با فتوای آیتالله «میرزا حسن شیرازی» در تحریم توتون و تنباکو یا «نهضت تنباکو» در سال ۱۸۹۰(۱۳۰۸) بر علیه اعطای امتیاز انحصاری تجارت توتون و تنباکو در ایران شروع شد که به مدت ۵۰ سال به کمپانی «تالبوت» انگلیسی توسط «ناصرالدین قاجار» داده شده بود.
یکی دیگر از مهمترین جنبشهای سیاسی تاریخ معاصر ایران، «جنبش مشروطه» (۱۲۸۴-۱۲۸۸) است که توسط «سیدمحمد طباطبایی» و «سیدعبدالله بهبهانی» که در آن زمان از مراجع تقلید شیعه در ایران بودند، رهبری شد. ضمن این که شیخالاسلام «محمدحسین نائینی»، مرجع تقلید شیعیان در نجف از آن پشتیبانی کرد.
در «نهضت ملی شدن صنعت نفت» در سال ۱۳۲۹ نیز «سیدابوالقاسم کاشانی»، سیاسی و مجتهد شیعه و نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی در سه دوره نقش مهمی ایفا کرد. تایید ملی شدن صنعت نفت در ایران از سوی او باعث حمایت علمای مهم شیعه در آن زمان و حمایت مردمی از آن شد.
اما نقطه عطف نفوذ تشیع، انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بود که اوج سیطره و نفوذ روحانیت شیعه در حیات سیاسی و اجتماعی ایران را رقم زد؛ انقلابی که روحانیت شیعه را از نقش سنتی آگاهیسازی و بسیج جنبشهای مردمی، به مقام رهبری و در نهایت آلترناتیو شاه تبدیل کرد و به لطف همین نفوذ عمیق در بین تودههای جامعه، روحانیت به رهبری «روحالله خمینی» توانستند تمام نیروها و احزاب انقلابی را از صحنه سیاسی ایران دور کنند و قدرت را با اقتدار کامل در دست بگیرند.
تشیع در سیاست خارجی ایران چه نقشی دارد؟
بعد از تاسیس دولت-ملت در سال ۱۳۰۴ توسط «رضا شاه» در ایران، هویت ایرانی بر پایه دو اصل بنا نهاده شد؛ زبان و فرهنگ فارسی به عنوان هویت تاریخی و مذهب تشیع ۱۲ امامی «جعفری» به عنوان هویت دینی.
تشیع که در ایران یک پیشینه دعَوی، اجتماعی و سیاسی داشت، با استفاده از جایگاه علمای شیعه ایرانی در حوزههای علمیه عراق و ایران، به اهرمی برای نفوذ سیاسی تبدیل شد. اوج این استفاده ابزاری و تبدیل شدن به قدرت نرم در سیاست خارجی، بعد از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ به وضوح نمایان شد؛ انقلابی که روحانیت شیعه را به قدرت رساند، تشیع سیاسی و جهانبینی دولت اسلامی با مفهوم ولایت فقیه را به جهان عرضه و ایران را به مرکز تشیع در جهان تبدیل کرد.
در این جهانبینی، وظایف و مسوولیتهای حاکم اسلامی به مرزهای جغرافیایی محدود نمیشوند و یک بعد جهانشمولی دارند. در تئوری ولایت فقیه، مفهوم مسوولیت در قبال مسلمین با رهبریت معنوی و سیاسی ولی فقیه همراه است. جمهوری اسلامی ایران تنها نظامی است که در قانون اساسی آن مداخله در امور دیگر کشورها از وظایف وزارت امور خارجه با مفهوم کمک و یاری «مستضعفین» عنوان شده است.
البته سیاست خارجی ایران پس از انقلاب را نمیتوان در یک رویکرد و گفتمان خلاصه کرد. در حالی که گفتمان «تشیع سیاسی» و مبانی انقلابی روحالله خمینی همواره توسط مسوولان و ادارات حکومتی، سازمان تبلیغات اسلامی و صداوسیما تبلیغ میشد اما در عمل، «مصلحت نظام» يا حفظ نظام از اوجب واجبات بوده و هست.
با این مفهوم، حتی روحالله خمینی، بنیانگذار ولایت فقیه و اولین رهبر حکومت اسلامی ایران که در تصلب و پافشاری بر آرمانهای انقلاب اسلامی معروف بود نیز در مواردی راه مصلحت و تقیه را پیش گرفت. یکی از معروفترین این عقبنشینیها، قبول «قطعنامه ۵۹۸» شورای امنیت و اعلام آتشبس با عراق بود؛ آتشبسی که خمینی آن را به «جام زهر» تشبیه کرد. مصلحت نظام در توافق برجام بین ایران و کشورهای ۱+۵ در سال ۲۰۱۵ نیز با عنوان «نرمش قهرمانانه» توسط «علی خامنهای»، رهبر کنونی انقلاب اسلامی تعریف شد.
نظریه هلال شیعی چه بود؟
در دسامبر ۲۰۰۴، «ملک عبدالله»، پادشاه اردن از تشکیل «هلال شیعی» در منطقه خاورمیانه خبر داد. او هشدار داد که ظهور قریبالوقوع هلال شیعی که از ایران شروع و با عبور از عراق و سوریه، به جنوب لبنان ختم میشود، منجر به اختلال در توازن سنتی قدرت در این منطقه خواهد شد و در نتیجه خاورمیانه را به سوی یک جنگ فرقهای تمام عیار سوق خواهد داد.
او شکلگیری هلال شیعی را از نتایج سرنگونی «صدام حسین»، رییس جمهوری سابق عراق توسط امریکا و روی کار آمدن همپیمانان ایران در عراق عنوان کرد. سقوط صدام حسین از قدرت، عراق را از دشمن و رقیب منطقهای، به متحد و همپیمان ایران تبدیل و راه را برای شکلگیری هلال شیعی هموار کرد.
آیا جمهوری اسلامی در همراه کردن شیعیان منطقه با سیاست خود موفق بود؟
در سیاست خارجی، جمهوری اسلامی به پنج عامل مذهب تشیع، توان موشکی و پهپادی، نیروهای نیابتی، گفتمان انقلابی ضد اسرائیلی-امریکایی و صبر استراتژیک برای تثبیت قدرت خود استفاده میکند. اما مهمترین عامل در این بین، مذهب تشیع است.
جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته تمام سعی خود را برای رهبری شیعیان جهان به کار برده و موفق شده است جمع وسیعی از شیعیان کشورهای عربی را که اغلب اقلیت هستند، با خود همراه سازد.
پشتیبانی مادی و معنوی ایران از این گروهها باعث ظهور رهبرانی مذهبی و سیاسی در این جوامع شد که با استفاده از کمکهای ایران توانستند گروههایی سیاسی و شبه نظامی را شکل دهند و به یکی از طرفهای قدرت در این کشورها تبدیل شوند.
«حزبالله» لبنان یکی از مهمترین نیروهای نیابتی ایران به حساب میرود که توانست در کشوری با ۱۸ فرقه دینی و مذهبی و در بحبوحه جنگ داخلی و اشغال لبنان توسط اسرائیل در سال ۱۹۸۲ (۱۳۶۱) تاسیس شود.
در واقع، مبارزه حزبالله علیه اسرائیل که در نهایت با خروج اسرائیل از جنوب لبنان خاتمه یافت، مشروعیت وجود حزبالله و سلاحش را تضمین و آن را به پرنفوذترین نیروی نظامی-سیاسی در لبنان تبدیل کرد.
ایران سعی کرد که در دیگر کشورها نیز مدل حزبالله لبنان را تکرار کند اما تاکنون هیچ یک از گروههای نیابتی دیگر جمهوری اسلامی نتوانستهاند به یک قدرت سیاسی-مذهبی مطلق به مانند حزبالله لبنان تبدیل شوند.
در سوریه، شیعیان یکی از کوچکترین اقلیتهای مذهبی هستند که نفوذ اجتماعی آنها بسیار محدود است. حتی سیاستهای نشر تشیع که پس از رو کار آمدن «بشار اسد» در سال ۲۰۰۰ توسط مراکز فرهنگی ایران با هزینههای بالا اجرا شد، نتوانست جمعیت شیعیان سوریه را چندان افزایش دهد.
در بحرین، «جمعیت وفاق ملی اسلامی» بزرگترین حزب سیاسی شیعه بود که توانسته بود در سال ۲۰۱۰ و با رهبری روحانی شیعه، «علی سلمان»، ۱۸ کرسی از مجموع ۸۰ کرسی پارلمان بحرین را به خود اختصاص دهد. اما در نهایت و پس از حوادث موسوم به «بهار عربی»، جمعی از رهبران این گروه به اتهام تلاش برای براندازی دولت و جاسوسی برای ایران و قطر دستگیر و روانه زندان شدند.
در یمن، گروه شیعه زیدی «حوثی» که سالیان سال علیه دولت مرکزی صنعا مسلحانه قیام میکردند، توانستند در سال ۲۰۱۴ پایتخت این کشور را اشغال و دولت خود را تاسیس کنند. اما جامعه جهانی دولت آنها را به رسمیت نشناخت و از دولت «عبدربه منصور هادی»، رییس جمهوری یمن که پس از اشغال پایتخت، کابینهاش را به ریاض منتقل کرد، حمایت کرد.
گروه حوثی علیرغم در کنترل قرار دادن صنعا و چند شهر دیگر یمن، همچنان درگیر جنگ داخلی با گروههای دیگر یمنی است و کمکهای ایران نتوانستهاند باعث تسلط کامل آنها بر یمن شوند.
در عراق که شیعیان حدود ۶۵درصد مجموع جمعیت این کشور را تشکیل میدهند، حضور ایران بسیار پررنگ است. اما بر اثر عواملی مانند حوزه علمیه نجف که با ولایت فقیه مخالف است، تعدد مراجع شیعه و همچنین بُعد هویتی و تاریخی عراق، مساله سلطه یک حزب یا گروه که بتواند مدل حزبالله لبنان در عراق را پیاده کند، غیرممکن است و تلاشهای ایران برای توحید گروهها و احزاب سیاسی شیعه در قالب یک ائتلاف و رهبری موحد همواره با شکست مواجه شدهاند.
درماههای اخیر، شکاف عمیق سیاسی بین گروههای شیعه بیش از پیش هویدا شده است. تلاش این گروهها برای نفوذ سیاسی بیشتر، اعتراضات گسترده مردمی ضد احزاب سیاسی حاکم و نفوذ ایران وهمچنین تعدد مرجعیت دینی ازعوامل اصلی این اختلافات هستند. این اختلافات در «حشد شعبی» که قرار بود بنا به گفته «فالح الفیاض»، رییس هیات حشد شعبی، به مدلی مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در عراق تبدیل شود نیز سرایت کرد و حشد را به سه قسمت با سه مرجعیت دینی تقسیم کرد؛ «حشد عتبات» با مرجعیت «علی سیستانی» و همگام با سیاستها دولت و تحت امر فرمانده کل قوای عراق، «حشد ولایی» پیرو و مقلد علی خامنهای و «سرایا السلام» تابع و پیرو «مقتدی صدر».
جامعه المصطفیالعالمیه چیست و چه نقشی در گسترش تشیع دارد؟
شیعیان در ایران و سایر نقاط خاورمیانه در عوامل مهمی مانند هویت مذهبی، مرجعیت دینی، آیینها و فرهنگ دینی و همچنین رهبران دینی تاریخی با هم مشترک هستند. از نظر مرجعیت و رهبری، اکثر روحانیون برجسته شیعه اصلیت ایرانی دارند و این امر باعث شده است که یک نوع هژمونی فارس و ایرانمحور بر رهبریت شیعیان حاکم شود که الویت مرجعیت دینی را در انحصار خود قرار دهد.
مراکز دینی اصلی جهان تشیع، یعنی نجف و قم همواره تحت نفوذ و سیطره روحانیت شیعه ایرانی بودهاند و این امر در اختیار مرجع تقلید برای شیعیان جهان نقش به سزایی داشته است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹(۱۳۵۷) با رهبری روحانیت شیعه در ایران، مفهوم جدیدی از رهبریت با عنوان «ولایت فقیه» به جهان تشیع معرفی شد.
در ولایت فقیه، تشیع یا ایدئولوژی شیعه هسته اصلی قدرت نرم در سیاستهای داخلی و خارجی ایران به شمار میرود و نقش مهمی در مشروعیت بخشیدن به نقش روحانیت و نهادهای مذهبی شیعه در سیاست داخلی و خارجی ایران ایفا میکند.
در مکتب ولایت فقیه، «امت» در ازای مفهوم «ملت» تعریف شده است و این مفهوم تمام مسلمان جهان را شامل میشود. بر همین اساس، ولی فقیه، ولی امر تمام مسلمین جهان است.
در همین راستا و در جهت رهبری جهان اسلام، دولت و نهادهای وابسته به بیت رهبری در ایران سرمایهگذاریهای کلانی را برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و گسترش نفوذ ولایت فقیه در خارج از مرزهای ایران برعهده دارند. حوزههای دینی شیعه مراکز اصلی تعریف و گسترش گفتمان انقلاب اسلامی و تئوری ولایت فقیه و همچنین آموزش و تربیت روحانی ایرانی و خارجی با معیارهای تعیین شده از سوی این نهادهها هستند.
مهمترین موسسات دینی شیعیان جهان یا حوزههای علمیه در شهر نجف عراق و شهر قم ایران واقع شدهاند. حوزه دینی نجف اما به دلیل وجود حرم «امام علی» (امام اول شیعیان) در این شهر و سابقه تاریخی آن، جایگاه متمایزی نسبت به دیگر حوزههای دینی شیعه دارد. ضمن این که برجستهترین مراجع و روحانیون شیعه در این حوزه تحصیل کردهاند.
اما انقلاب اسلامی که باعث به قدرت رسیدن دولت شیعه در ایران شد و همچنین وجود نظام «پان عربیسم سکولار» در عراق در آن دوره، اهمیت نهادهای مذهبی شیعه در ایران را بیش از پیش افزایش داد و شهر قم را به مقصد اصلی طلاب شیعه خارجی تبدیل کرد.
انقلاب اسلامی ایران و مبانی انقلابی روحالله خمینی و نیز گفتمان ضد امریکایی و ضد اسرائیلی او جایگاه رهبری سیاسی و معنوی ولیفقیه بر شیعیان و مسلمانان جهان را مطرح و ایران را به قبله اسلامگرایان ضد امپریالیسم و اسرائیل تبدیل کرد.
در همین راستا و در جهت نشر فلسفه ولایت فقیه، مراکز حوزوی شیعه در ایران اقداماتی را برای تعلیم و آموزش طلاب خارجی ترتیب دادند تا آنها را تشویق به تحصیل مجانی در ایران کنند.
یک از مراکز مهمی که اهمیت ویژهای برای پیشبرد این هدف ایفا میکند، «جامعة المصطفی العالمیه» است. جامعة المصطفی یک حوزه دینی شیعه است که در سال ۱۳۸۶ شمسی با ادغام «سازمان حوزهها و مدارس علمیه خارج از کشور» و «مرکز جهانی علوم اسلامی»، به دستور علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران تشکیل و هدف اصلی آن تربیت طلاب شیعه غیر ایرانی است.
طلاب شیعه خارجی در این مرکز از تمامی شرایط لازم برای زندگی و تحصیل در ایران، از آموزش رایگان، خوابگاه و مراقبتهای بهداشتی گرفته تا دستمزد ماهانه برخوردارند. طلاب غیر ایرانی پس از پایان دوره آموزش حوزوی در جامعة المصطفی، طی مراسمی لباس روحانیت شیعه بر تن میکنند و در مراکز و شعب جامعة المصطفی در ایران و سایر مناطق جهان در رشتههای مختلف حوزوی مشغول به تدریس میشوند.
جامعة المصطفی دارای ۱۷۰ شعبه تابعه است و در ۶۰ کشور جهان واحد آموزشی دارد. بر اساس اعلام این مرکز، بیش از ۵۰هزار طلبه زن و مرد از ۱۲۲ کشور مختلف جهان در آن تحصیل کردهاند که بیش از ۲۵هزار نفر از آنها از این حوزه فارغالتحصیل شدهاند.
جامعة المصطفی دارای دو هزار و ۵۰۰ هیات علمی و بیش از ۱۵۰ برنامه آموزشی است و طی هشت سال اول تاسیس، بیش از چهار هزار وبسایت و وبلاگ و ۳۰۰ روزنامه و مجله به ۴۰ زبان مختلف جهان راهاندازی کرده است.
بودجه سالانه این مرکز دینی از ردیف بودجه سالانه دولت تامین میشود و هر ساله بر اساس افزایش نرخ تورم سرانه کشور، بودجه این نهاد حوزوی نیز افزایش پیدا میکند.
سهم جامعة المصطفی در بودجه ۱۴۰۱، با ۲۴ درصد افزایش، ۵۷۶.۹ میلیارد تومان پیشبینی شده است.
جامعة المصطفی و ۱۰ سازمان و نهاد دینی آموزشی، خیریه و تبلیغاتی در سال ۱۴۰۰ خورشیدی، شش هزار و ۳۷۷ میلیارد تومان از دولت دریافت کردهاند.
آیا تشیع سیاسی در حال افول است؟
استفاده ابزاری از تشیع در سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب اسلامی و به قدرت رسیدن روحانیت شیعه در این کشور، صفبندی فرقهای در منطقه خاورمیانه را به شدت افزایش داد. این تقسمبندی فرقهای در جوامعی متکثر با تنوع فرهنگی، قومی و دینی باعث تضعیف مفهوم وطن و وطندوستی و ارتباط سنتی فرد با جامعه به عنوان یک واحد اجتماعی مشترک شد.
این فضای بیاعتمادی و ترس از دیگران در جامعه، اقلیتها را به دفاع از ارزشها و هویت و اکثریت را به تلاش برای حفظ جایگاه و برتری خود وادار
کردند. هرچند جمهوری اسلامی توانست یک نیروی نیابتی سیاسی-نظامی را در چند کشور خاورمیانه تاسیس کند اما این استراتژی دراین مدت نیز با واکنش منفی نیروهای مردمی در عراق، یمن و لبنان مواجه شد و جنبشهای مردمی در عراق و لبنان خواستار پایان دخالتهای ایران در این دو کشور شدند.
در عراق، معترضان پرچم ایران و در چندین نوبت کنسولگریهای این کشور در بصره، کربلا و ناصریه را به آتش کشاندند. علاوه بر آن، تمرکز جمهوری اسلامی بر نیروهای نیابتی خارج از مرزهایش و هزینههای سیاسی، مالی و اقتصادی این دخالتها باعث ظهور نسلی جدید با تفکرات ضد شیعی و برانداز در ایران شدند. این نسل جوان در اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف ایران در سالهای اخیر بارها برضد سیاستهای منطقهای ایران شعار «نه غزه، نه لبنان» سر دادند. این شعار با واکنش شدید علی خامنهای مواجه شد که در این باره گفت: «فریب خوردگانی که شعار نه غزه، نه لبنان سردادند، جان، راحتی و منافع خود را فدای این کشور نکردند بلکه این سلیمانیها بودند که از ایران دفاع کردند.»
سران جمهوری اسلامی بارها برای توجیه حضور منطقهای خود، مساله «عمق راهبردی» را به عنوان اهرم حفظ امنیت ملی مطرح کردهاند، حال آن که این حضور منطقهای از یک سو باعث تشدید تحریمهای اقتصادی، انزوای منطقهای و بینالمللی و همچنین نارضایتی عمومی علیه سیاستهای کلان دولت شده است.
این نارضایتی عمومی علیه سیاستهای خارجی در کشورهایی که همپیمانان ایران در آنجا قدرت را در دست دارند نیز به وضوح آشکار است. سوء مدیریت اقتصادی، فقر و فساد گسترده مسوولان سیاسی در عراق و لبنان باعث شدهاند که مردم این دو کشور دخالتهای ایران و حمایتش از این دولتها را مسوول این عقبماندگی بدانند. لبنان که زمانی به عروس خاورمیانه مشهور بود و مرکز فرهنگ و ادب و بزرگترین مرکز چاپ کتاب در جهان عرب محسوب میشد، بدترین بحران سیاسی و اقتصادی تاریخ خود را تجربه میکند. عراق نیز که انتظار میرفت با توجه به وجود منابع عظیم نفت و گاز، زمینهای حاصلخیز و نیروی کار جوان، بعد از ۱۸ سال به کشوری در حال توسعه تبدیل شود، جنگ فرقهای در سال ۲۰۰۶، اشغال استانهای غربی توسط «داعش» در سال ۲۰۱۴، سوء مدیریت و فساد گسترده مسوولان، آن را به کشوری رانتی تبدیل کردند که تنها محصول صادراتی آن نفت خام است. در واقع، اقتصاد محور اصلی مخالفتهای مردم در ایران، لبنان و عراق علیه سیاستهای منطقهای ایران است.
در ایران، شکاف به وجود آمده بین مردم و نظام جمهوری اسلامی به حدی است که ترمیم این بیاعتمادی عمومی به این سیستم که تمایلی به اصلاح ندارد، بسیار دشوار است و نیاز به یک تغییر بنیادی دارد.
در منطقه نیز همپیمانان ایران به دلیل سوء مدیریت اقتصادی و فساد گسترده، دیگر مانند سابق قادر به بسیج مردم تحت لوای تشیع نیستند. اعتراضات مردمی در عراق علیه احزاب شیعه عراقی همپیمان ایران و دخالتهای جمهوری اسلامی در این کشور باعث پشت کردن مردم به این گروهها شدهاند و همین بیاعتمادی مردمی سبب شد که گروههای شیعه همپیمان ایران در انتخابات پارلمانی اخیر با شکستی سنگین، اغلب کرسیهای پارلمانی خود را از دست دهند.
در این انتخابات، «ائتلاف سائرون» به رهبری مقتدی صدر توانست ۷۳ کرسی از مجموع ۳۲۹ کرسی پارلمان عراق را کسب کند و به عنوان بزرگترین مجموعه پارلمانی معرفی شود.
مقتدی صدر، روحانی پرنفوذ شیعه مخالف دخالت خارجی در عراق، خواهان تشکیل دولت اکثریت ملی، بازسازی حشد شعبی و اخراج گروههای شبهنظامی قانونشکن از این نیروی نظامی است. او در چندین نوبت در توییتهای کوتاهی با عنوان «نه شرقی نه غربی، دولت اکثریت ملی»، موضع خود نسبت به نوع دولت آینده عراق را مشخص کرد.
ناظران مسایل سیاسی در عراق معتقدند منظور مقتدی صدر از نه شرقی، نه غربی، ایران و امریکا است.
آنها بر این باورند که مقتدی صدر قصد دارد با اتحاد با کُردها، سنیها و شیعیان همسو با سیاستهایش و با منزوی کردن گروههای همپیمان ایران، نقش جمهوری اسلامی در صحنه سیاسی آینده عراق را کمرنگ کند.
مقتدی صدر این پیام را پس از ملاقات اخیرش با «اسماعیل قاآنی»، فرمانده سپاه «قدس» که برای قانع کردن او برای تشکیل یک ائتلاف شیعه متحد به نجف رفته بود، مجددا توییت کرد.
ناظران مسایل سیاسی عراق تکرار این توییت را پافشاری مقتدی صدر بر موضع قبلی او و رد پیشنهاد ایران میدانند.
شکست همپیمانان ایران در انتخابات پارلمانی اخیر عراق باعث شد که اسماعیل قاآنی برای متحد کردن گروههای شیعه عراقی و متقاعد کردن کُردها به پشتیبانی از یک ائتلاف شیعه متحد، چندین بار به عراق سفر کند. اما گویا ایران تاکنون نتوانسته است پشتیبانی مقتدی صدر و کُردها را برای تشکیل یک دولت فراگیر با حضور تنها یک ائتلاف شیعه متحد جلب کند.
«ائتلاف فتح» به رهبری «هادی العامری»، مهمترین همپیمان ایران در عراق که در انتخابات گذشته ۴۸ کرسی در اختیار داشت، در این انتخابات تنها توانست ۱۷ کرسی کسب کند.
اگر مقتدی صدر بتواند ائتلاف فتح و سایر گروههای همپیمان ایران را از حضور در دولت آینده عراق محروم کند، باعث کاهش شدید نفوذ ایران و افزایش حضور کشورهایی مانند سعودی، امارات عربی متحده و ترکیه خواهد شد.
این تنها در حالی اتفاق خواهد افتاد که ائتلاف پیشنهادی مقتدی صدر با سنیها، کُردها و نمایندگان مستقل تشکیل شود و ائتلاف سائرون به رهبری مقتدی صدر، نخستوزیر پیشنهادی خود را به طور مستقل انتخاب کند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر