close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

اگر ما را به رواندا بفرستند، از کمپ آن‌جا هم فرار می‌کنیم

۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
آیدا قجر
خواندن در ۱۱ دقیقه
کمپ موقت پناهجویان در فاصله یک ساعت با مرز شمال فرانسه
کمپ موقت پناهجویان در فاصله یک ساعت با مرز شمال فرانسه
ده‌ها انسان را می‌توان تصور کرد که با هزینه‌های مالی و جانی بسیار، بدن‌های خسته خود را از مواجهه با پلیس‌های مرزی و درگیری‌های کمپ و خیابان و جنگل، در ساختمانی در ناکجا آباد به استراحت نشانده‌اند
ده‌ها انسان را می‌توان تصور کرد که با هزینه‌های مالی و جانی بسیار، بدن‌های خسته خود را از مواجهه با پلیس‌های مرزی و درگیری‌های کمپ و خیابان و جنگل، در ساختمانی در ناکجا آباد به استراحت نشانده‌اند

از سال ۲۰۲۱ و در پی تشدید کنترل مرزی فرانسه بر زندگی پناهجویان برای جلوگیری از ورود غیرقانونی آن‌ها به بریتانیا و در پی افزایش ورود پناهجویان به این کشور، سازمان‌های حقوق بشری نیز بر خدمات خود افزوده‌اند. تخصیص کمپ‌های موقت به آن‌ها برای استراحت و تصمیم‌گیری برای ارائه درخواست پناهندگی به فرانسه یا ادامه مسیرشان، شماره تلفنی که دست به دست میان پناهجویان می‌چرخد و اطلاعاتی که در فایل‌های پی‌دی‌اف به زبان‌های مختلف در اختیار ایشان قرار می‌گیرد، نمونه‌ای از فعالیت‌های مردمی در شمال فرانسه است.

در گزارش قبلی از سفر به کاله، وضعیت زندگی پناهجویان را در جنگل‌ این شهر مرزی، روایت کردیم. در این گزارش پای روایت‌های پناهجویان ایرانی و افغانستانی ساکن کمپ موقت می‌نشینیم. 

***

«بالاخره بعد از چند هفته زندگی در جنگل، برای دو هفته می‌توانیم دوشی بگیریم و استراحت کنیم. بوی خیابان و دود گرفتیم. این‌جا در سالن غذاخوری تمیز، سه وعده غذا می‌دهند، تلفن‌های‌مان همیشه فول شارژ است و نگرانی نداریم. اینترنت هم که هست. بیا با چند نفری از بچه‌ها همین‌جا صحبت کن. بهتر از این است که زل بزنیم به دیوار یا توی گوشی‌های‌مان بچرخیم.» 

اگر ما را به رواندا بفرستند، از کمپ آن‌جا هم فرار می‌کنیم

سه هفته است که به «کاله» در شمال فرانسه رسیده است. آدرس کمپ موقت را برایم می‌فرستد که تقریبا یک ساعت با کاله فاصله دارد. هرچه به کمپ نزدیک‌تر می‌شدم، از شهر فاصله می‌گرفتم. دو طرف جاده را مزرعه‌های گل و گیاه فرا گرفته بود. بالاخره ساختمان‌هایی از بین مزرعه‌های کنار جاده پیدا شد. ده‌ها انسان را می‌توان تصور کرد که با هزینه‌های مالی و جانی بسیار، بدن‌های خسته خود را از مواجهه با پلیس‌های مرزی و درگیری‌های کمپ و خیابان و جنگل، در ساختمانی در ناکجا آباد به استراحت نشانده‌اند. 

پناهجوها درباره توافق بریتانیا و رواندا چه می‌گویند؟

«نمی‌فرستند؛ همه‌اش حرف است. ما که بالاخره می‌رویم. تا این‌جا رسیده‌ایم و به بریتانیا هم می‌رسیم. خوشبختانه فصل گرماست؛ وگرنه در پاییز و زمستان که دریا خطرناک است. حالا راه قایق را بخواهند با فرستادن به رواندا ببندند، راه کامیون و هوایی که باز است. تازه، این سازمان‌های حقوق بشری هم اعتراض دارند.» 

اهل ایران است. دو سالی می‌شود که ایران را ترک کرده و پس از چندین ماه ماندن در بوسنی‌ و هرزگوین و یونان، بالاخره به آخرین سکوی پرتاب به مقصد نهایی یعنی بریتانیا رسیده است. خودش به همراه چند نفر دیگر از پناهجویان که همگی افغانستانی و ایرانی هستند، از کمپ خارج می‌شوند و در پارک جلوی ساختمان، به بحث می‌نشینیم. 

اولین انگیزه‌شان برای رسیدن به بریتانیا، کار سیاه است، سرپناه و بازگردانده نشدن به کشورهایی که روح و تن‌شان از زندگی پناهجویی در آن‌ها، زخمی است؛ یکی از یونان، دیگری از کرواسی، آن‌ یکی از ایتالیا. تجربه‌های متفاوتی که هر کدام یک کتاب رمان می‌تواند باشد. می‌گویند: «نه، انگلیس هیچ‌کس را برنمی‌گرداند. ما را که اصلا به ایران برنمی‌گرداند. بالاخره یک کشوری هست که اتاقی به ما بدهد در آن زندگی‌مان را از نو بسازیم.»

هرکدام قصه‌های زندگی‌شان را در ایران یا افغانستان روایت می‌کنند. 

پسر افغانستانی زاده ایران است. خودش و سه برادرش نتوانستند در ایران تحصیل کنند؛ مدارکی نداشتند. تا آن‌که بالاخره وکیل گرفتند و خواهر کوچک‌تر توانست با کسب یا بهتر است بگوییم، خرید مدارک توسط وکیل، به مدرسه قدم بگذارد. حالا هر کدام‌شان در یک جای جهان هستند؛ چند نفر در آلمان و برخی هم در بریتانیا. 

می‌خواهد به جایی برسد که شاید با حضور خانواده‌اش، در آن‌جا حس وطن داشته باشد: «ایران که از خیلی حقوق‌مان محروم بودیم. درس هم نتوانستیم بخوانیم. افغانستان را هم به چشم ندیدم. یک حسی به آن دارم که دقیقا نمی‌دانم چیست. شاید حس به ریشه‌ها باشد. ولی من اصلا آن‌جا را ندیدم. شاید انگلیس و آینده‌ای که می‌توانم در آنجا داشته باشم، بالاخره به من حس وطن بدهد.» 

معمولا پناهجویان در شمال فرانسه، تمایلی به افشای هویت‌شان ندارند. بی‌اعتمادی از یک‌سو و از سوی دیگر روایت‌هایی که قرار است پرونده درخواست پناهجویی‌شان شود، آن‌ها را به سکوت می‌کشاند. بیشتر روایت‌های‌ آن‌ها مربوط به زندگی‌ در خیابان و جنگل و کمپ طی مسیر پناهجویی است و دلیل پناهندگی‌شان در جنگ، بیکاری، پیگرد سیاسی و گاه گرایش جنسی خلاصه می‌شود. در این کمپ، همگی مردان مجرد هستند؛ همان‌هایی که بریتانیا در توافق با رواندا، قصد انتقال ایشان را به آن کشور دارد. 

«با صراف در انگلیس ۲۵۰۰ پوند بسته‌ام. [یعنی به توافق رسیده و پول را نزد صراف گذاشته است تا به بریتانیا برسد.] این‌جا یک‌بار سر نقطه [محل حرکت قایق‌ به سمت بریتانیا] بازداشت شدم. اما بعد از دریافت برگه‌ ترک خاک آزادم کردند. به هر حال به بریتانیا می‌رسم. اگر هم ما را به رواندا بفرستند، به سمت ایرلند می‌روم.»

پناهجوی افغانستانی ادامه می‌دهد: «بچه‌ها درباره کیس‌هایشان [پرونده ارائه درخواست پناهندگی] صحبت نمی‌کنند. می‌ترسند کسی از داستان آن‌ها استفاده کند. بالاخره باید پرونده‌شان را هم آماده ارائه کنند. کسی هم از دیگری نمی‌پرسد چرا این‌جا هستی. همدیگر را که نمی‌شناسیم. هرکس هم داستان خودش را دارد. به نظر من هرکس از خاورمیانه و خصوصا ایران و افغانستان به اروپا بیاید، حق پناهندگی دارد.»

پسر جوان ایرانی ۳۱ ساله هم او را تایید می‌کند و ادامه می‌دهد: «من با افتخار می‌گویم که پادشاهی هستم. ما بالاخره رضا پهلوی را به ایران برمی‌گردانیم. من برایش جانم را هم می‌دهم. در ایران زندگی نیست. هیچ آزادی نداریم. کار هم نیست. هیچی نیست. هرکس از ایران بیاید حق پناهندگی دارد.» 

خودش را از «بچه‌های آبان ۹۸» معرفی می‌کند و چند ویدیو نشان می‌دهد و می‌گوید که خودش آن‌ها را ثبت کرده است. بیشتر حرف‌هایش پیرامون شرایط سیاسی و اقتصادی حاکم بر ایران است و ادامه می‌دهد که بعد از بازداشت، برایش هشت سال زندان حکم داده‌اند. او هم می‌خواهد به بریتانیا برسد. می‌گوید هیچ‌کس را آن‌جا ندارد جز دوستانی که «همین چند هفته پیش» با قایق‌های کوچک به بریتانیا رسیده‌اند. 

وقتی درباره رواندا از او پرسیدم، خنده‌ای کرد و گفت: «واقعا باور می‌کنی که پناهجویان را به رواندا بفرستند؟ البته هرچی بدبختی در زندگی پناهجویی هست، به ما مردان مجرد برمی‌گردد. آخرین اولویت‌ها هستیم. همیشه زنان و کودکان و خانواده‌ها در همه‌چیز اولویت هستند. به ما که می‌رسد هر بلایی به راحتی سرمان می‌آورند. حتی اگر هم به رواندا بفرستند، باز هم می‌زنیم و از کمپ آن‌جا هم فرار می‌کنیم.» 

پناهجوی ایرانی دیگری می‌گوید: «من هم در اعتراضات ۸۸ و هم سال‌های بعد بودم. صد در صد طرفدار سلطنت هستم. کلی از این رضا شاه روحت شادها را که روی دیوارها می‌بینید، ما نوشتیم. نمی‌شد. دیگر نمی‌توانستم تحمل کنم. ایران جای زندگی نیست. کار و اقتصاد که ندارد. آزادی که نیست. هرچه کار می‌کنیم، همین جمهوری اسلامی‌ها می‌خورند و پول‌دارتر می‌شوند. می‌خواهم زندگی کنم. برای همین چند سال است در تلاش هستم تا به انگلیس برسم. انگلیس خوب است و شاید انسان آن‌جا ارزش داشته باشد. تا این‌جا که ما به عنوان بشر هیچ حقوقی نداشتیم.» 

توافق بریتانیا و رواندا انگار تاثیری در تصمیمات‌شان ندارد. هر کدام قصه پر خشمی دارند که زندگی‌شان را به این نقطه کشانده است. اما با شنیدن خبر امضای این توافق‌نامه، به تردید افتاده‌اند که آیا ادامه دهند یا کمی صبر کنند: «حالا گروه اول انتقال به رواندا هم نباشیم اشکالی ندارد. صبر کرده‌ایم که ببینیم چه می‌شود.» 

به گفته آن‌ها، بسیاری از همسفران‌شان یا مسافرانی که در کاله با آن‌ها مواجه شدند، کمپ و جنگل را ترک کرده‌اند. یا درخواست پناهندگی‌شان را به فرانسه ارائه داده‌اند یا از ادامه سفر منصرف شده‌اند و به کشورهایی برگشته‌اند که پیش‌تر از آن عبور کرده‌اند یا آن‌جا هم درخواست داده بودند و بعد راهی کاله به سوی بریتانیا شده بودند: «البته خیلی‌ها هم بودند که با ویزا آمده بودند. ویزای‌شان تمام شد یا بعد از شنیدن خبر انتقال به رواندا به ایران برگشتند.»

در گزارشی دیگر از پناهجویانی روایت کرده بودیم که پس از انتشار خبر امضای قرارداد بریتانیا و رواندا از ادامه مسیر صرف‌نظر کرده بودند. 

قضیه کمپ‌های موقت چیست و چه نهادی آن را به پناهجویان ارائه کرده است؟

از سال ۲۰۲۱ چندین نهاد مدافع حقوق پناهجویان در شمال فرانسه که برخی از آن‌ها دفاتر اصلی‌شان در بریتانیا واقع است، ضمن همکاری با هم در ساماندهی وضعیت پناهجویان و تخصیص کمپ‌های موقت به ایشان، فایل‌هایی پی‌دی‌اف به زبان‌های مختلف تهیه کرده‌اند و با یک شماره تلفن عمومی در اختیار مسافران قرار می‌دهند. 

با شماره تماس 0033753918596 که لوگوی سازمان Utopia 56 را دارد، ارتباط گرفتم و اطلاعات مربوط به جابه‌جایی مسافران از کاله را به عنوان مسافری که تازه به این شهر رسیده است، درخواست کردم. چند دقیقه بعد فایل برایم ارسال شد. این نهاد روزانه ۲۰۰ پناهجو را سازماندهی می‌کند؛ از تقسیم غذا تا کلاس‌های آموزشی، تا ایجاد استراحت‌گاه و همکاری با دیگر سازمان‌ها در ساماندهی وضعیت ایشان. 

در فایل پی‌دی‌اف ارسالی، آدرس محل‌هایی که پناهجویان می‌توانند استحمام کنند، موبایل‌های‌شان شارژ شود، غذای روزانه تقسیم می‌شود، آب قابل آشامیدن در دسترس است و دیگر امکانات درج شده است. 

اگر ما را به رواندا بفرستند، از کمپ آن‌جا هم فرار می‌کنیم
اگر ما را به رواندا بفرستند، از کمپ آن‌جا هم فرار می‌کنیم

آخرین به روزرسانی مکان‌های ارائه خدمات هم در لینکی که در پی‌دی‌اف درج شده است، در دسترس خواهد بود. فایل‌های پی‌دی‌اف در گوگل درایو به زبان پناهجویانی که به شمال فرانسه می‌رسند. 

و یک توضیح در صفحه نخست که نکات ایمنی را به پناهجویان یادآور می‌شود.

اگر ما را به رواندا بفرستند، از کمپ آن‌جا هم فرار می‌کنیم

نهاد دیگری که در این کار دخیل است، Refugee info Bus نام دارد. این نهاد هم در جابه‌جایی پناهجویان نقش دارد. هفته‌ای دو بار، در تاریخ و ساعت‌های مشخص، اتوبوس‌ها در نقطه‌هایی که مشخص شده است، پناهجویان را از سطح خیابان و جنگل به کمپ‌ها می‌برند. در بدو ورود پناهجویان به کمپ‌ها از آن‌ها پرسیده می‌شود که آیا می‌خواهند درخواست پناهندگی بدهند؟ در صورت پاسخ مثبت فرم درخواست به آن‌ها تحویل داده می‌شود و در روند پناهندگی فرانسه قرار می‌گیرند. در صورت پاسخ منفی، به آن‌ها گفته می‌شود، دو هفته توانند در کمپ بمانند، استراحت کنند و از امکانات بهره ببرند و دوباره به جنگل و خیابان بازگردند؛ یعنی آن‌هایی که تصمیم به ادامه مسیر دارند. 

در نزدیکی کمپ‌ ایستگاه اتوبوس عمومی قرار دارد و مسافران با پرداخت یک یورو به مرکز شهر می‌رسند، سوار قطار می‌شوند و دوباره به کاله و مرز قدم می‌گذارند. اگر بعد از مدتی، تلاش‌شان برای عبور از کمپ ناموفق باشد، دوباره می‌توانند به کمپ برگردند. این کمپ‌ها در اطراف شهر Arras قرار دارند. 

دیگر نهادی که در این ساماندهی نقش دارد، Care4Calais است. نیروهای این سازمان هم همواره در پخش غذا، لباس و موتور برق برای شارژ کردن تلفن‌های همراه مسافران، فعال هستند و اگر در ساعت‌های پخش وعده‌های غذا سری به جنگل‌های شمال فرانسه یا خیابان‌های محل زندگی پناهجویان بزنید، حتما آرم این سازمان را بر لباس امدادگران مشاهده می‌کنید. 

این امکانات که حالا از طریق اپلیکیشن، تلفن و پی‌دی‌اف طی یک سال اخیر در اختیار پناهجویان قرار می‌گیرد، با همکاری نهادی دیگر سازماندهی شده است. Techfugees نهادی است که امکانات تکنولوژی در اختیار پناهجویان و سازمان‌هایی قرار می‌دهد که در زمینه حقوق این قشر از جامعه انسانی فعالیت دارند. این سازمان بر انسان‌های آواره‌ای که بابت تغییرات اقلیمی در جهان جابه‌جا می‌شوند نیز تمرکز دارد. 

در توضیح چرایی ایجاد این نهاد، آمده است: «روزانه میلیون‌ها نفر به خاطر جنگ و تغییرات اقلیمی زندگی‌هایشان را رها می‌کنند و در جهان جابه‌جا می‌شوند. بانک جهانی پیش‌بینی کرده است که در سال ۲۰۵۰ ما به رقم ۱۴۳ میلیون انسان آواره از تغییرات اقلیمی خواهیم رسید. ما زمانی برای موافقت یا مخالفت با مهاجرت نداریم؛ الان زمان تطبیق [با حقیقت] و آماده شدن [برای این پذیرش این حقیقت] است.»

بعد از مرور این اطلاعات با پناهجویانی مقابل کمپ به گفت‌وگو نشستیم، آن‌ها در توضیح شرایط کمپ و نوع برخورد امدادگران گفتند: «برخوردشان خیلی خوب است. غذای خوب در سالن غذاخوری می‌دهند. با مهربانی برخورد می‌کنند. حواس‌شان به ما هست. همین حالا هر اتاق چهار تخت دارد و اگر تعداد زیاد شود، پنج نفر در یک اتاق خواهیم بود که یک نفر روی زمین می‌خوابد. لااقل می‌توانیم استراحت کنیم و کمی آرامش بگیریم. بعد از دو هفته هم که به جنگل برگردیم، اگر خواستیم دوباره به محل جابه‌جایی پناهجویان توسط اتوبوس می‌رویم و حالا به همین کمپ یا جایی مشابه آن منتقل می‌شویم.» 

روایت‌هایشان که به پایان می‌رسد، سکوت می‌کنند. هر کدام سیگاری آتش می‌زنند و به نقطه‌ای خیره می‌شوند. یکی از پناهجویان ایرانی می‌گوید: «هنوز نمی‌دانم چه کنم. بروم یا بمانم. ذهنم تمرکز ندارد. خسته‌ام. از این همه خانه‌ به دوشی خسته شدم. یعنی در این جهان به این بزرگی، هیچ‌ جایی برای ما نیست که زندگی کنیم؟» 

دیگری پوزخندی می‌زند و لب به شکایت از کشورهای اروپایی می‌گشاید: «مملکت‌‌های خودمان که هیچ؛ آن از جمهوری اسلامی و آن یکی هم که طالبان. همین فرانسه مگر در جنگ‌های جهان اولین ارسال‌کننده اسلحه نیست؟ انگلیس کجای این همه آوارگی ما قرار گرفته؟ همین‌ها تصمیم می‌گیرند که ما را بدبخت کنند، خودشان هم ما را راه نمی‌دهند. باید جان‌مان را به قمار بگذاریم تا بلکه حق زندگی داشته باشیم.» 

پسر افغانستانی ادامه می‌دهد: «بعد از بلاهایی که در یونان و کرواسی سرم آوردند، به من برگه آسیب‌پذیری دادند. روانم آسیب دید. البته همین هم کمکم کرد که من را به آن‌جا برنگردانند. درخواست روان‌پزشک کردم. یکی آمد و با مترجم صحبت کردیم. در یونان هر بیماری و دردی داشتیم به ما می‌گفتند آب بخورید. اینجا هم قرص آرامبخش می‌دهند.» 

پناهجوی ایرانی روایت‌های او را تکمیل می‌کند: «زندگی باید خیلی روی خوش به من نشان دهد تا آن‌همه شکنجه و عذابی که در یونان کشیدم، در ذهنم کمرنگ شود.» 

روشنایی هوا به غروب می‌نشیند. آن‌ها راهی اتاق‌هایشان می‌شوند و من باید به «دانکرک» بروم؛ جایی که می‌گویند پناهجویان ایرانی بیشتری در آن‌جا هستند. یکی از پناهجویان هنگام خداحافظی می‌گوید: «برو ببین وضعیت دانکرک چطور است. هر وقت هم کتابت را نوشتی، بنویس که ما مردان مجرد از همه پناهجویان بیچاره‌تر بودیم.» 

آن‌ها به کمپ وارد می‌شوند و من برای دیدن و شنیدن پناهجویان دیگر، راهی «دانکرک» می‌شوم؛ شهری همسایه با «کاله» که هرچه به «جنگل» آن نزدیک‌تر می‌شدم، بوی زندگی پناهجویی در آوارگی و بی‌سرپناهی شدیدتر می‌شد؛ بویی تند و خشن که حکایت از خیابان، خشونت، بی‌پناهی و دود آتش داشت. 

ادامه دارد…

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

آیا زن می‌تواند عقد موقت را باطل کند؟

۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
سوال و جواب حقوقی
خواندن در ۱ دقیقه
آیا زن می‌تواند عقد موقت را باطل کند؟