از زیر خروارها خاک، چهرهها و نامها بیرون کشیده میشوند؛ جوانها و نوجوانها، تازه عروسها، تازه دامادها، پدرها و مادرها و… حالا آرزوها و امیدهای همگی آنها زیر خروارها آوار دفن شدهاند. هر کدام از جانباختگان فاجعه تلخ «متروپل» داستانی دارند. این گزارش، روایت زندگی چند نفر از آنها است.
***
دو ساعت از انتشار خبر آوار شدن «متروپل» گذشته بود. عکسها و فیلمهای وحشتزده مردم و فریادهای از سر خشم و استیصال میرسیدند که پیامش را دیدم: «نمیدانی چه حالی داریم. اصلا نمیدانیم چه باید بکنیم. فقط ایستادهایم مقابل ویرانههای متروپل، منتظر خبر از بچهها….»
کافه مری؛ مریم، رامین، شیرین
«مریم قربانی» و «رامین معصومی»، زوج جوانی که کمتر از دو سال از ازدواجشان میگذشت، کارشان فیلمبرداری بود و «کافه مری» را دیماه سال ۱۴۰۰ در متروپل افتتاح کرده بودند با یک دنیا عشق و امید برای زندگی بهتر. روز سوم بعد از حادثه، عاقبت آنها را یافتند اما بیجان.
یکی از نزدیکان مریم سراسر اشک و آه است. او به «ایرانوایر» میگوید: «پدر مریم مثل آدمهای دیوانه شده است. مریم را تک و تنها بزرگ کرد. مادر مریم بیمار بود. گفته بودند نباید باردار شود اما مریم را حامله شد. بچه که به دنیا آمد، حال مادرش بدتر شد و عاقبت وقتی مریم ۹ ساله بود، درگذشت. همسرش تمام این سالها دست تنها برای مریم پدر و مادر بود و داغ همسرش برایش خیلی سخت و بزرگ بود. حتی حالا هم که دیگر امیدش از زنده بودن بچهها ناامید شده است، میگوید هنوز هم میتوانم نجاتشان بدهم و از مقابل ویرانهها تکان نمیخورد.»
«مریم» و «رامین»، صاحبان کافه «مری»، از جانباختگان متروپل
به گفته این فرد نزدیک به خانواده مریم قربانی، تا روز دوم آوار برداری، حوالی ساعت ۱۷ عصر، آنها توانسته بودند با تلفن همراه رامین تماس بگیرند. رامین زنده بوده و تلفن را جواب داده بود اما تلفن مریم فقط زنگ میخورد و جوابی به تماسها نمیداد: «مریم مهندسی شیمی خوانده بود. چند سال قبل در دانشگاه با رامین آشنا شد و دو سال قبل ازدواج کردند. پارسال تصمیم گرفتند یک کافه راه بیندازند. اسمش را گذاشتند کافه مری. آن روز هم رفته بودند کافه که ساختمان آوار شد روی سرشان. هر دو از دست رفتند. پیکر رامین را پیدا کردهاند اما متاسفانه مریم هنوز زیر آوار است اما میدانند که امیدی به زنده بودنش نیست.»
«مریم»، صاحب این خندهها هنوز زیر آوار ساختمان متروپل است
اندوه عمیق جان از دست رفته این دو نفر اما پایان رنج خانواده این زوج جوان نیست. منبع نزدیک خانواده قربانی میگوید: «رامین خواهر جوانی به نام شیرین داشت که این پنجشنبه قرار بود مراسم عروسیاش برگزار شود. او هم جانش را در این فاجعه از دست داد. شیرین به دنبال رامین و مریم رفته بود. یک خودروی تیبا داشت. توی ماشین منتظر بود که بیایند سوار شوند اما زیر آوار دفن شد و تمام. به همین راحتی دو خانواده داغدارِ سه عزیز جوان شدند که حالا حالاها امید و زندگی و آرزو پیش رویشان بود. »
«شیرین» قرار بود پنجشنبه عروس شود اما با ماشین خود زیر آوار متروپل دفن شد
این فرد نزدیک به خانواده مریم قربانی میگوید: «هیچ جملهای نمیتواند تسکین دهنده اندوه امروز آبادان باشد. من مدام جملههای حامد اسماعیلیون توی ذهنم تکرار میشود که مرداد سال گذشته در همراهی با اعتراضات مردم خوزستان گفت ما فقط جنازه خاک میکنیم. جنازه نور و خورشید، جنازه صلح و آبادی و زندگی، چهل و چند سال است که خانه پُر از عزا است اما دیگر وقت عزا نیست، آنچه باقیمانده، خشم ما است.»
آبمیوه فوزی؛ خانواده جلیلیان
عکس مبهوت زن در حالی که دو دست را روی سر گذاشته است و در سرخی و سیاهی هوای غبارآلود شامگاه فاجعه، زل زده به تل خاک و ویرانه، در ابعاد گسترده در رسانههای اجتماعی و خبرگزاریها منتشر شد؛ زنی به نام «فوزیه جلیلیان» که چشم انتظار شش نفر از خانواده و نزدیکانش مانده بود تا از زیر آوار به معجزهای بیرون بیایند.
فوزیه جلیلیان عضو کادر درمان است. او را تقریبا همه در آبادان میشناسند.
یکی از دوستانش میگوید: «مقابل ساختمان که دیدمش، باورم نشد این زن همان فرشته سفیدپوش امیدوار است که در دوران اوج شیوع ویروس کرونا به داد همه ما رسیده بود و حالا ما چهقدر عاجزیم برای یاری دادنش.»
شهروند دیگری که با خانواده جلیلیان آشنا است، میگوید: «من از پدر و مادرم همیشه ماجرای سینما رکس را میشنیدم و با خودم فکر میکردم آبادان از آن روز سیاهتر به خودش ندیده اما بیپناهی شهرم امروز از آوار متروپل سنگینتر است. آدمها با چنگ و دندان، در شرایط ناایمن، بدون تخصص و امکانات رها شدهاند. رویم سیاه که بگویم بوی عجیبی پیچیده است در اطراف این ویرانه. باید کاری کرد اما ما خیلی تنهاییم.»
«آرین جلیلیان»، ۲۰ ساله، یکی از جانباختگان آوارمتروپل است
خانواده جلیلیان یک مغازه آبمیوه فروشی در زیرزمین متروپل داشتند. همسرش ، دو پسر جوان و نوجوانش «عرفان» و «آرین» و «حمید» فرزند برادر شوهرش همراه دو دختر ۱۰ و ۱۴ ساله به نامهای «صبا صالحیان» و «ملیکا صالحیان» که در لحظه فرو ریختن متروپل مشتریهای این مغازه بودند، زیر آوار ماندند.
«صبا صالحیان» و «ملیکا صالحیان» ۱۰ و ۱۴ ساله در لحظه فروریختن متروپل مشتری آبمیوه فروشی فوضی بودند
روز سوم آوار برداری خبرهایی مبنی بر دستور مقامات برای تخریب باقیمانده ساختمان در رسانهها منتشر شد. در ویدیویی مادر حمید جلیلیان با صدایی که از فرط فریاد و گریه شنیده نمیشود، التماس میکند ساختمان را تخریب نکنید: «ما تا ساعت شش صبح صدای حمیدم را، صدای نالهاش را میشنیدیم که از ما کمک میخواستند. امدادگرها هم شنیده بودند. اگر ساختمان را خراب کنند، زنده و مرده همه چیز تمام میشود.»
خانواده صادقی؛ ماشینم زیر خاک است
ویدیوی کودک غرق در خون که در آغوش پدرش در همان ساعت نخست آوار برداری از زیر خاک بیرون آورده شد، قلب آدمی را پر از درد میکرد. پدرش فریاد میزد «کمک کنید تورو خدا!»
او در برابر حرف زنی که گفت زود برسونیدش بیمارستان، نالید: «ماشینم زیر خاکه.»
«مسیح صادقی» هفت ساله یکی دیگر از قربانیان متروپل است. پدرش همه تلاش خود را کرد تا او را به موقع به بیمارستان برساند و جانش را نجات بدهد اما شدت جراحات به قدری بود که بعد از انتقال به بیمارستان درگذشت.
«مسیح صادقی»، هفت ساله، یکی از جانباختگان متروپل
در مراسم خاکسپاری مسیح، سنج و دمام میزدند به سیاق همه روزهای مصیبت در جنوب؛ آیینی کهن که اگر چه بعد از انقلاب با عزاداری برای امام سوم شیعیان به یاد میآید اما ریشهای بسیار کهن دارد.
سنج و دمام از دیرباز برای اعلام خطر بوده است؛ برای وقتی که زمان بازگشت رسیده بود اما لنج و کشتی از دریا باز نمیگشت. مخاطب دمام، مردم بودند. زنهار میداد که بیایید. به اسطوره دریا که همزمان بیرحم است و روزی دهنده، جان میدهد و میستاند، زنهار میداد که فرزندان ما را پس بده! دمام درباره موقعیت خطیر و بغرنجی که واقع شده است، حرف میزند. میگوید ما آدمها در برابر اتفاقی که افتاده است، ناتوانیم و به این ناتوانی معترف و تنها همین از دستمان بر میآید که مردم را از خطر آگاه کنیم.
دمامزنها در این روزهای آبادان بسیار زنهار دادهاند؛ در بدرقه مسیح صادقی، در کوچههای شهر و مقابل ویرانههای متروپل، در میانه فریادها و شیونهای مادران و پدران، در استیصال آبادان و نوای عزادارانی که فریاد میزدند: «ای واویلا که عزا و ماتمه.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر