close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

از قربانیان گمنام اعتراضات مردمی چه می‌دانیم؟

۲۶ تیر ۱۴۰۱
مریم دهکردی
خواندن در ۷ دقیقه
صبا آلاله بر این باور است که در یک جامعه نابسامان حتی اگر افراد بخشی از بدنه معترض نباشند، سرشان به کار خودشان باشد و در مسائل اجتماعی مداخله نکنند هم از آسیب‌های جامعه در امان نخواهند ماند
صبا آلاله بر این باور است که در یک جامعه نابسامان حتی اگر افراد بخشی از بدنه معترض نباشند، سرشان به کار خودشان باشد و در مسائل اجتماعی مداخله نکنند هم از آسیب‌های جامعه در امان نخواهند ماند
وقتی جامعه نابسامان می‌شود نهادهای حکومت قدرت خود را اتفاقا به بخش ضعیف‌تر جامعه نشان می‌دهند چون و فقط دنبال نشان دادن اقتدار خود به جامعه هستند. بنابراین ما چاره‌ای نداریم جز اینکه همیشه آماده باشیم
وقتی جامعه نابسامان می‌شود نهادهای حکومت قدرت خود را اتفاقا به بخش ضعیف‌تر جامعه نشان می‌دهند چون و فقط دنبال نشان دادن اقتدار خود به جامعه هستند. بنابراین ما چاره‌ای نداریم جز اینکه همیشه آماده باشیم

 

از اواسط دهه ۷۰ تا سال‌های اخیر، به طور تقریبی هر ده سال دست‌کم یک جنبش اعتراضی گسترده خیابان‌های ایران را فرا گرفت. در میانه دهه ۹۰ اما این فاصله زمانی به دو سال و حتی کمتر کاهش یافت و در سال ۱۴۰۰ به اوج خود رسید. هر روز یک تجمع اعتراضی در گوشه‌ای از کشور.

۲۳ تیرماه سال گذشته و در نخستین سال از هزاره جدید مردم خوزستان در اعتراض به تشنگی و بی‌آبی به خیابان آمدند.صدای مرد عربی که تصویر و نامی از او نداریم اما به سربازی که شلیک می‌کرد گفت: «من حریف تو نیستم، ۲۲ سالمه به خدا بیکارم تیر نزن» و زنی که فریاد می‌زد: « مظاهرات سلمیه چرا تیر می‌ندازی؟» در یاد و خاطره جمعی ما ماندگار شد. بررسی‌های «ایران‌وایر» نشان می‌دهد از مرد جوان نشانی در شهر نیست و  زن معترض و خانواده‌اش که ساکن شادگان بوده‌اند پس از این اتفاق آنقدر توسط نیروهای امنیتی مورد اذیت و آزار قرار گرفته‌اند که مجبور به تبعید و کوچ اجباری شده‌اند.

در دیگر جنبش‌های اعتراضی چهاردهه گذشته نیز برخی نام‌ها به نماد تبدیل شدند. تصویر احمد باطبی در فاجعه کوی دانشگاه تهران در حالی که پیراهن خونی را روی دست گرفته، چشمان آغشته به سرمه خون ندا آقاسلطان در اعتراضات ۸۸ ، تصویر محسن محمدپور با تی‌شرت سیاه و چشم‌های نیمه باز در آبان ۹۸، صدای پویا بختیاری که می‌گفت «من هم پسر کسی هستم.» 

اما چه کسی می‌داند آن‌ها که در متن یا حاشیه جنبش‌های اعتراضی زخمی یا دستگیر و به هر دلیل ناچار به سکوت شدند چند نفرند؟ چه می‌کنند؟ جهانشان پیش و پس از اعتراضات چه شکلی است؟

***

یکی از صدها شرکت کننده در اعتراضات آبان ۹۸ چندی قبل با نامی مستعار در حساب کاربری توییتر خود نوشت که زندگی برای او به پیش و پس از اعتراضات آبان تبدیل شده است. جوانی سی ساله که مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی دارد و از طبقه متوسط جامعه برآمده است.

او در این رشته توییت نوشته بود که در روز دوم اعتراضات آبان ۹۸ در شهر بهبهان از ناحیه زانو مورد اصابت گلوله یکی از تک‌تیراندازهای مستقر در شهر قرار گرفته است.

  او شمار زخمی‌شدگان در روز دوم اعتراضات را « تقریبا ۶۰ نفر» تخمین زده و نوشته است که دوستان و آشنایانش که در بیمارستان محل مداوا مشغول به کار بوده‌اند بعد از مداوای اولیه زخمی‌ها به آن‌ها اطلاع داده‌اند که اداره اطلاعات قرار است برای بردن معترضان زخمی بیمارستان را بازرسی کند و به همین علت خانواده او تصمیم به ربودن او از بیمارستان می‌کنند.

روایت رنج این معترض مجروح از همان فرار شبانه آغاز شده است. او نوشته که ماه‌ها آواره شهرهای مختلف شده و درمان را به شکل مخفیانه ادامه داده است اما بعد از مداوای زخم مشکل بزرگی را متوجه شده است: «بعد از مداوای زخم ، تازه فهمیدیم که گلوگاه خورده بود به عصب سیاتیک ، عصب قطع شده ، سرخ رگ هم قطع شد ، تاندون زانو و ماهیچه ساق پا هم از بین رفتن ، یعنی نقص عضو کامل.»

او نوشته که از ادامه مسیر ناامید نیست اما « از همه مبارزان راه آزادی» خواسته تا در حل مشکلات مرتبط با درمان به او کمک کنند.

 

روایت امیر

در اعتراضات سال ۱۳۸۸ شمار زیادی کشته و مجروح شدند. برخی از آن‌ها یا خود یا به واسطه خانواده و نزدیکانشان از رنجی که بر آن‌ها روا داشته شد صحبت کردند و بعضی هم در سکوت  خودخواسته یا تحمیل شده روزگارشان را ادامه دادند.

یکی از افراد مجروح در جریان اعتراضات پس از انتخابات پرمناقشه ریاست جمهوری «امیر برقی» است. دانشجوی نخبه‌ای که با رتبه دو کنکور  سراسری سال ۱۳۸۵ در رشته حقوق دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد. یکی از دوستان امیر به ایران‌وایر می‌گوید:‌« در روزی که نیروی انتظامی وارد کوی دانشگاه شد حین ضرب و شتم و بگیر و ببند دانشجویان امیر را از طبقه سوم به پایین پرتاب کردند. امیر از ناحیه لگن دچار مصدومیت شدید شد. او اگر چه تحصیلاتش را ادامه داد و به یک وکیل زبده و موفق بدل شد اما آسیب‌های بدنی زندگی عادی را برای او دشوار کرده است.»

روایت ساعد

«ساعد» کارمند یکی از ادارات دولتی در ایران است. او حتی به عنوان معترض در اعتراضات آبان ۹۸ حاضر نبود. کارمند ساده‌ای بود که در یکی از روزهای اعتراضات داشت از محل کار به خانه باز می‌گشت. او نزدیک به خانه‌اش همراه با چند نفر دیگر توسط ماموران بازداشت شد. هرچقدر توضیح داد که در اعتراضات حاضر نبوده گوشی برای شنیدن پیدا نشد. ساعد در یک لحظه غفلت ماموران، مسیر آمده را بازگشت تا از مخمصه فرار کند اما ماموران او را دیدند و یکی از آن‌ها به زانوی او شلیک کرد.

یکی از دوستان ساعد به ایران‌وایر می‌گوید: «ساعد آن روزها تازه ازدواج کرده بود. داشت تلاش می‌کرد که در کارش موقعیت تثبیت‌شده‌ای پیدا کند. بعد از اینکه زخمی شد از ماموران شکایت هم کرد و گفت که بی‌خود و بی‌جهت به  او شلیک کرده‌اند. نهادهای امنیتی محل کار او را واسطه قرار دادند و گفتند اگر از شکایتش بازگردد او را به استخدام رسمی در‌می‌آورند. او هم از شکایتش صرفنظر کرد اما عوارض ناشی از مشکلات جسمی موجب شد ازدواجش مدت کوتاهی بعد از این حوادث به طلاق بیانجامد. بعد هم افسردگی و اعتیاد او را بلعید و ساعد، هرگز دیگر آدم قبل از این ماجراها نبود.»

دوست ساعد بر این باور است که استخدام رسمی او در واقع «حق‌السکوتی بود که حاکمیت» پرداخت کرد: « ساعد آدم بی‌گناهی بود که فقط می‌خواست زندگی کند اما حالا با اعتیاد و افسردگی دست و پنجه نرم می‌کند و سلامت جسم و روح هر دو را از دست داده است.»

صبا آلاله روان‌تحلیلگر اجتماعی در خصوص قربانیانی شبیه به ساعد به ایران‌وایر می‌گوید: «‌افرادی شبیه به این شهروند که انتخاب نکرده در اعتراضات باشد پس پیش‌بینی هم نکرده که ممکن است چه عواقبی در انتظارش باشد. بنابراین وقتی با بحران مواجه می‌شوند احساس ناتوانی‌شان هزاران برابر بیشتر از کسی است که با قصد حضور در اعتراضات به آن پیوسته است. این افراد عموما ترس‌های زیادی دارند اما با آن‌ها مواجه نمی‌شوند. با خودشان فکر می‌کنند سکوت در برابر اتفاق‌هایی که می‌افتد می‌تواند از آن‌ها محافظت کند در حالی که اینطور نیست. ترس‌ها همه به ناخودآگاه واپس رانده می‌شوند و بعد همه یک‌جا بروز می‌کنند. همین هم موجب بروز اضطراب و اختلال افسردگی می‌شود.»

روایت محمود

محمود فرد تحصیل‌کرده‌ای بود و یک کسب و کار کوچک اما موفق و مرتبط با تحصیلاتش داشت. در یکی از شهرهای نزدیک تهران که محل زندگی محمود در آن واقع شده است هنگام بازگشت توسط پلیس راه متوقف شد. ماموران شروع به گشتن ماشین او کردند و او هم به آن‌ها اعتراض کرد. یکی از دوستان محمود به ایران‌وایر می‌گوید:‌«جو آن روزها خیلی ملتهب بود. محمود وقتی در مورد اینکه چرا به این شکل دارند خودرویش را تفتیش می‌کنند پاسخی نگرفت خشمگین شد و با ماموران بسیج درگیر شد. خودش می‌گوید نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که قفل فرمان را برداشتم و مامورها هم بلافاصله به پای من شلیک کردند.»

یه گفته دوست محمود بعد از این فاجعه محمود دچار نقص جسمی شدید شد: «محمود موفق شد پروسه درمان را طی کند اما نقطه‌ای که تیر خورده بود برای او یک نقض عضو جدی ایجاد کرد. او هیچ کار خلافی نکرده بود اما زندگی‌اش اینطور دستخوش تغییر شد و حالا هم او و هم دیگرانی که در حاشیه اعتراضات و حتی بعد از حضور دچار مشکلات جسمی و روحی شده‌اند خودشان مانده‌اند و خودشان. »

صبا آلاله بخشی از بحران برخورد با معترضان را تاثیر دو نکته می‌داند: «هم شهروندان مهارت‌های کنترل خشم را نیاموخته‌اند و هم نیروهای انتظامی آموزش لازم برای برخورد با شهروندان را نمی‌بینند. الان با شرایط فعلی جامعه وضعیت در هر دو سو بدتر شده اما ما واقفیم که دست حاکمیت و نهادهای امنیتی و انتظامی دست بالاست. آن‌ها قدرت و ابزار سرکوب گسترده در اختیار دارند و شهروندان با دست خالی و با سلاح زبان مخالفت کنند.»

این روان‌‌شناس بالینی با اشاره به وزن نابرابری در روایت محمود می‌گوید: «خشم این شهروند در مواجهه با نیروی انتظامی یا ماموران بسیج قطعا به مواجهه آن روز به خصوص با آن‌ها برنمی‌گردد. او مثل بسیاری دیگر از مردم روزها در جامعه شاهد برخوردهای نابرابر نهاد قدرت با شهروندان بوده است.  آن‌ها هر وقت با هر وسیله که توانسته‌اند مردم را سرکوب کرده و آزار داده‌اند. خشم او را نباید یک خشم آنی تلقی کرد بلکه این خشمی است انباشته شده که در این لحظه فوران کرده است.»

صبا آلاله بر این باور است که در یک جامعه نابسامان حتی اگر افراد بخشی از بدنه معترض نباشند، سرشان به کار خودشان باشد و در مسائل اجتماعی مداخله نکنند هم از آسیب‌های جامعه در امان نخواهند ماند: «شما را ارجاع می‌دهم به ویدیویی که چندی پیش در رسانه‌های اجتماعی سر و صدا کرد. مردی که داشت راه خودش را می‌رفت و به یکباره تابلوی بزرگ یک فروشگاه روی او سقوط کرد. وقتی جامعه نابسامان می‌شود نهادهای حکومت قدرت خود را اتفاقا به بخش ضعیف‌تر جامعه نشان می‌دهند چون و فقط دنبال نشان دادن اقتدار خود به جامعه هستند. بنابراین ما چاره‌ای نداریم جز اینکه همیشه آماده باشیم. حتی وقتی روی مبل خانه‌مان در امنیت و آرامش نشسته‌ایم تبعات نابسامانی جامعه و خودکامگی حکومت ممکن است یقه ما را بگیرد.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

اخبار

هاله غلامی شهروند بهایی برای گذراندن محکومیت خود به زندان رفت

۲۶ تیر ۱۴۰۱
خواندن در ۱ دقیقه
هاله غلامی شهروند بهایی برای گذراندن محکومیت خود به زندان رفت