خاطرات هولناک، رنجها و سوگواریهای جمعی ما ایرانیان در ۴۴ سال گذشته کم نبودند. یکی از این خاطرات تلخ و سهمگین به ۱۸دی ۱۳۹۸، ساعت ۶:۱۹ دقیقه صبح بر میگردد، به همان لحظهای که پدافندهای سپاهپاسداران با شلیک دو موشک، هواپیمای پیاس ۷۵۲ اوکراین را ساقط کردند و همه ۱۷۶ سرنشین این هواپیمای مسافربری جان باختند. حالا نزدیک سه سال از آن روزها گذشته است، اما همچنان نام پیاس ۷۵۲، نام سرنشینان آن هواپیمای مسافربری، تصاویر بازماندگان و قصه درد و رنج پایان ناپذیرشان غم مشترک بسیاری از ایرانیان است.
«۷۵۲ یک عدد نیست»، نام فیلمی مستند درباره رنج خانوادههای جان باختگان پرواز پیاس ۷۵۲ و گامهایی است که آنها در راه دادخواهی برای عزیزانشان برداشتهاند.
این فیلم تازهترین اثر بابک پیامی، کارگردان ایرانی-کانادایی است که ماهها با حامد اسماعیلیون، نویسنده و دندانپزشک ایرانی- کانادایی که همسر و دختر ۹ سالهاش پریسا و ریرا را در شلیک سپاه به هواپیمای اوکراینی از دست داد، زندگی کرده و آنچه بر سر او و دیگر خانوادههای بازماندگان این پرواز آمده را به تصویر کشیده است. با حامد اسماعیلیون درباره فیلم، دادخواهی و رنجی که بازماندگان پرواز پی اس ۷۵۲ میکشند، گفتوگو کردهایم.
میدانم عدالتی وجود ندارد
فیلم با تصاویری که یک رهگذر به طور اتفاقی از سقوط هواپیما ثبت کرده بود و با صدای خلبان پرواز «آسمان» که میگوید نور موشک را دیده، آغاز میشود.
همان فیلمهایی که در اولین روزهای شلیک سپاه به هواپیما، بارها در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته شد و بسیاری از ما با آنها گریستیم.
راوی فیلم «۷۵۲ یک عدد نیست» حامد اسماعیلیون است. پدر ریرا و همسر پریسا؛ خودش در اولین پستهایی که پس از فاجعه در فیسبوکش نوشت توضیح داد که او را دیگر با نام عزیزانش و با عنوان بازمانده میشناسند. او در این فیلم هم نمیتواند از آن لحظه، لحظه شنیدن خبر حرف بزند. نمیتواند لحظهای را که همه اندوه جهان روی زندگیاش آوار شده، شرح دهد و به جایش فقط میگرید.
حامد اسماعیلیون پس از گذشت هفت روز از فاجعه شلیک به هواپیما در یک پست فیسبوکی نوشت: «امروز روز هفتم است. وقت آن است که این صفحه را ترک کنید، بعد از هفتم دیگر کسی حوصله زاری ندارد. همه می روند و زندگی در جریان است، اما در این صفحه مردی تا ابد خون گریه خواهد کرد.»
از او میپرسم آن روز که این متن را نوشتید به نظر میرسید حتی نمیخواهید این اندوه عمیق و رنج بزرگ را تقسیم کنید و معتقد بودید هیچکس نمیتواند عمق این ماجرا را درک کند. چه شد که تصمیم گرفتید این رنج را به وسیله این فیلم با دیگران تقسیم کنید؟
او بدون مکث پاسخ میدهد: «آن موقع که این را نوشتم، میدانستم زندگی ادامه دارد. وقتی یک فاجعهای حتی در ابعاد خیلی کوچکتر برای شما رخ میدهد، فکر میکنید زندگی باید متوقف شود، همه باید بایستند و فقط مشغول شما باشند. اما در زندگی اینطور نیست، مردم به زندگی برمیگردند. چیزی که من داشتم تجربه میکردم و هنوز دارم تجربه میکنم، به نظر خودم فراتر از چیزی است که یک انسان میتواند تجربه کند (به خاطر بزرگی این فاجعه، ابعاد فاجعه، کشته شدن بچهها و همه مسافران و گفته نشدن هیچی چیزی از حقیقت.) و تمام بازماندگان این پرواز از این قاعده مستثنی نیستند، من میتوانستم حدس بزنم که چه راه دردناک و سختی پیش روست. در حقیقت ابتدا هم نمیخواستم با بابک همکاری کنم، با این که او را میشناختم و میدانستم درست میگوید. دو ماه گذشته بود، یک بار حضوری صحبت کردیم و گفتم نه.
چند هفته بعد زنگ زده بود و من داشتم بخشهایی از یکی از نامههای قدیمی پریسا را برایش میخواندم و میگفت اینها باید گفته شود، اینها باید نوشته شود. اگر این کار را نکنی معلوم نیست چه اتفاقی بیفتد، درست میگفت. فضا کمی تغییر کرد، البته در فضای ذهنی و روحی من تغییری حاصل نشده، اما حداقل به نظر من دنیا باید بفهمد که چه اتفاقی افتاده است.»
ما در این فیلم با دو حامد اسماعیلیون طرف هستیم. یکی از آنها زیر بار اندوه و رنج کمر خم کرده و حتی نمیتواند برخی کارهای ساده مثل جمعآوری گلها و نامههایی که برای عرض تسلیت و همدلی دم در مطبش گذاشته شده انجام دهد. همه گلها خشک شدهاند. نامهها را به سختی جدا میکند و میگوید: «نمیدانم کی میتوانم به این نامهها جواب دهم.» و با صدای بلند میگرید، اما از سوی دیگر حامدی میبینیم که وقتی قرار است با یکی از مقامات دولت کانادا دیدار کند، یا با یک کارشناس هوانوردی درباره آنچه از لحاظ فنی در پرواز پیاس ۷۵۲ اتفاق افتاده حرف بزند، قوی و مقتدر حرف میزند، استدلال میکند، سخنان مقامات جمهوری اسلامی را به چالش میکشاند و دهها سوال بیجواب مطرح میکند.
خودش در این باره به «ایرانوایر» میگوید:
«دادخواهی هدف غایی ماست. در گفتو گوهای اولیه هم که با خود بابک داشتیم و در فیلم هم جایی میگویم من میدانم عدالتی وجود ندارد، اما سفر رسیدن به این «عدالت»، یا بهتر است بگویم «بی عدالتی»، برای خانوادهها مهم است. در کنار این که همه ما رنج زیادی میکشیم، اما من از روز اول فکر میکردم روشن شدن حقیقت است که برای خانوادهها میتواند یک نوری در انتهای تونل باشد. الان حداقل خرسندم که بسیاری از خانوادهها همینطور فکر میکنند. شاید خیلیها روزهای اول ناامید بودند و میگفتند مثل جنایتهای دیگر، مثل تمام موارد دیگر که در جمهوری اسلامی آدم کشتند و توانستند از آن ماجرا فرار کنند. ولی وقتی خانوادهها جمع شدند، وقتی همدیگر را پیدا کردند مدام هدف آنها تکرار شد و هنوز این اشتیاق برای دانستن حقیقت در بالاترین سطحی که شما فکر میکنید، وجود دارد. افسردگی هست، رنج هست، اما این که میخواهیم بدانیم دقیقا چه شده و جزییات چه بوده هدف نهایی ماست.
همه جنایتهای پس از انقلاب، ناگفته و در پس رازها باقی مانده، اما درباره این پرواز ممکن است به نتیجه برسیم.»
میخواهیم حقیقت را بدانیم
خانوادههای پرواز پیاس ۷۵۲، از روزی که برای دادخواهی گام برداشتند با مشکلات متعددی رو به رو شدند. اول ویروس کرونا مرزها را برای مدتی بست و حالا جنگ اوکراین روی گامهایی که این خانوادهها برای دادخواهی طی میکنند، اثر گذاشته است. مابین این دو اتفاق، انتخابات کانادا و انتخابات بریتانیا و دیگر مسائل سیاسی نیز در پیچیده شدن این دادخواهی بی اثر نبودهاند، اما حامد اسماعیلیون میگوید خانواده جان باختگان پیاس ۷۵۲ حالا برای دادخواهی و روشن شدن حقیقت امیدوارتر از گذشته هستند. او میگوید: «دادخواهی تنها انگیزه زیستن است، من فکر نمیکنم بسیاری از بازماندگان دلیل دیگری برای زنده بودن، داشته باشند. این را به ضرس قاطع پس از صحبت با بسیاری از خانوادهها در انجمن میگویم. ما میخواهیم حقیقت را بدانیم، ما میخواهیم عدالت را ببینم.»
حامد اسماعیلیون در فیلم، روزی خطاب به بابک پیامی میگوید میدانم عدالتی وجود ندارد. این جا هم به محض گفتن جمله میخواهیم «عدالت را ببینیم» توضیح میدهد: «عدالتی که ما میخواهیم وجود ندارد، عدالت واقعی این است که آن مسافرها برگردند، عدالت واقعی این است که آن پرواز در کیاف به زمین بنشیند و بعد آن مسافرها برگردند کانادا، برگردند سر زندگیشان. این اتفاقها هیچوقت نمیافتند.»
به گفته او، اما تلاش خانوادهها برای روشن شدن حقیقت هم برای خودشان مهم است و هم سود و منفعتی برای جامعه دارد: «کاری که خانوادهها در سه سال گذشته انجام دادند، باعث شد جمهوری اسلامی جرات نکند به هیچ هواپیمایی دیگری تعرض کند. اگر صدای خانوادهها بلند نبود جمهوری اسلامی مجبور نبود از جنایت عقب نشینی کند.»
او با اشاره به کشتار معترضان در آبان ۹۸ و دادخواهی خانوادهها میگوید: «با این که این حکومت بسیار شرور است و در رفتارش حد و مرز ندارد، اما وقتی صدای اعتراض خانوادهها بلند میشود گاهی فکر میکند هزینه زیادی دارد میپردازد.» به گفته او دادخواهی و بلند بودن صدای دادخواهان نفع عمومی دارد.
حامد اسماعیلیون خیلی زود و از همان روزهای اول تصمیم گرفت ساکت نباشد و صدای دادخواهی عزیزانش باشد؛ از همان وقتی که تصمیم گرفت پیکر همسر و دختر ۹ سالهاش را به جای این که در ایران دفن کند، با خودش به کانادا بیاورد. او شرح آنچه در آن روزها بر او گذشته را در فیلم روایت میکند. او میگوید میدانسته مسیر پرپیچ و خمی در پیش دارد اما در ذهنش فکر میکرده دو سال پس از فاجعه، حقیقت کمی روشن شده است. الان سه سال گذشته اما او میگوید: «ما بارها زمین خوردیم. کرونا آمد، انتخابات کانادا برگزار شد، جنگ اوکراین شروع شد و ما هربار دوباره بلند میشویم، اما مقامات جمهوری اسلامی سر جای خودشان نشستهاند و هیچ تغییری نکردهاند.»
او از روز اول فاجعه یاد دیگر فاجعههای هوایی افتاده، از لاکربی تا پرواز مالزیایی که هر کدام پروندههایی طولانی داشتهاند، اما میگوید پیاس ۷۵۲ از آن جهت منحصر به فرد بوده که یک دولت خودش به شهروندان خود شلیک کرده است.
موضوع شلیک سپاه به شهروندان خودش، موضوعی است که بسیاری از ایرانیان را با خانوادههای پرواز پیاس ۷۵۲ همراه و همدرد کرد و خط فرضی میان حکومت و شهروندانش را پر رنگتر.
بسیاری از افرادی که پیش از فاجعه پیاس ۷۵۲ خود را شهروندانی «غیر سیاسی» معرفی میکردند، پس از فاجعه شلیک سپاه به هواپیمای مسافربری روبروی حکومت ایستادند و با خانواده جانباختگان همراهی کردند. حامد اسماعیلیون این موضوع را تایید میکند و از آدمهایی میگوید که همراه آنها گریستهاند یا برایشان نامه نوشتهاند که پس از فاجعه از رای دادن در انتخابات ریاست جمهوری خودداری کردهاند، اما آیا شهروندانی هم بودهاند که غم آنها را زیاد کنند؟
او میگوید: «خیلی کم. بگذریم از کسانی که پیامهای تهدید آمیز و زشت میفرستادند، در یک مقاطعی که فعالیتهای ما شدت میگرفت، مثل بازی فوتبال یا کمپین «آسمان ایران امن نیست»، که همهاش حقیقت بود و خواستههای به حقی بود؛ پیامهای تهدید آمیز و توهینآمیز دریافت کردیم.»
اشاره اسماعیلیون به فعالیت انجمن خانواده جان باختگان برای ممانعت از برگزاری بازی دوستانه ایران و کانادا بود که منجر به لغو این بازی شد. اسماعیلیون و خانواده جان باختگان میگفتند همیشه تعدادی از اعضای سپاهپاسداران، تیم فوتبال ایران را همراهی میکنند و به همین دلیل خواستار عدم صدور ویزا برای آنان بودند.
کمپین «آسمان ایران امن نیست» نیز کارزاری بود که توسط خانواده جان باختگان پرواز پیاس ۷۵۲ راهاندازی شد و خواستار توقف پروازهای خطوط اروپایی در کریدور هوایی ایران میشد.
به گفته اسماعیلیون تعداد همراهی و همدلی شهروندان عادی با خانوادهها آنقدر زیاد بوده که عدم همراهی تعدادی اصلا به چشم آنها نیامده است. او میگوید: «بعد از فاجعه هواپیمای پیاس ۷۵۲ و کشتار معترضان آبان، خط مشخصی بین مردم و حکومت ایجاد شد و خیلیها دیگر حاضر نیستند در منطقه خاکستری هم بایستند. در جنایت یا شما در کنار بازماندگان هستید یا قاتلین. به نظر من خط وسط وجود ندارد و این که بسیاری از مردم انتخاب کردند کنار قربانیان بایستند، خیلی با ارزش است.»
راز شلیک به هواپیمای اوکراینی
اسماعیلیون در جایی از فیلم «۷۵۲ یک شماره نیست» میگوید که رازی در این هواپیما وجود داشته که مورد شلیک قرار گرفته است. این به معنای این که شی یا شخص خاصی در هواپیما بوده نیست، اما یک رازی وجود دارد. او در طول فیلم دنبال سرنخهایی برای رسیدن به حقیقت و کشف این راز است.
خانواده جان باختگان پرواز پیاس ۷۵۲ تلاش کردند تا یک پرونده جنایی توسط پلیس فدرال در کانادا علیه مقامات جمهوری اسلامی بازکنند. افرادی از ایران برای ارائه اطلاعات درباره این که در زمان حادثه چه گذشته، با اسماعیلیون تماس گرفتند. دو مکالمه از تماسهایی که در این رابطه با او برقرار میشود، در فیلم نشان داده میشود. از او میپرسم آیا از طریق این تماسها توانستید رازی را که از آن حرف زدید، کشف کنید؟
«متاسفانه این که پرونده جنایی توسط پلیس فدرال باز نشد، ضربه بزرگی زد. برخی تماسها قابل اعتنا بود، برخی به خاطر پول و چیزهای دیگر بود؛ اما برخی تماسها واقعا قابل اعتنا بودند. پلیس کانادا میتوانست این پرونده را باز کند و شواهد را بررسی کند، بررسی شواهد کار یک پلیس است نه من که بازمانده بودم. من همان موقع همه اطلاعات را به پلیس دادم، اما پرونده باز نشد.
من شک ندارم پرواز را عمدی زدند. شما فقط این را بررسی کنید که در آن شب ۶ کشور پرواز خروجی دارند؛ روسیه، قطر، آلمان اتریش، ترکیه و اوکراین؛ بقیه کشورها یا عضو ناتو هستند یا دوست جمهوری اسلامی.
اوکراین که نه عضو ناتو بود، نه عضو اتحادیه اروپا انتخاب میشود. یک نفر آمریکایی در این پرواز نیست. پروازهای لوفتهانزا و اتریش را اکثرا آمریکاییها یا ایرانی- امریکاییها استفاده میکنند، اما پرواز اوکراین را اکثرا کاناداییها استفاده میکنند؛ اصلا به این معروف بود. جمهوری اسلامی تلاش داشت که این شلیک را به صورت نقص فنی جلوه بده و تلاشش را هم کرد. برداشت من از همه اطلاعات این است که میخواستند با سرنگونی هواپیما و عنوان نقص فنی، آتش جنگ را کاهش بدهند.
با این حال من امیدوارم یک تحقیقات جامع و بی طرفانه انجام شود. چون به هر حال، هرچه شما بگویید حدس و گمان است و ممکن است به حقیقت خیلی نزدیک باشد، اما تحقیقاتی باید باشد که این حقیقت را با همه جزییات برای خانوادهها کشف کند. مکالمه پدافند، دلیل تاخیر؛ صندلیهای هواپیما کجا هستند؟ چرا با بلدوزر رفتند، وسایل مسافران را چه کردند؟ تمام رازهایی که دور و بر این فاجعه وحشتناک وجود دارد، باید فاش شود. اما من برداشتم این است که هواپیما را عمدی زدند و میخواستند که آتش جنگ را فرو بنشانند.»
رویای بازماندگان پیاس ۷۵۲
شما بارها گفتید عدالتی برای شما و سایر خانوادهها وجود ندارد، اما رویای شما در این دادخواهی چیست؟
حامد اسماعیلیون بدون لحظهای مکث سوال آخر را جواب میدهد. انگار این رویا را بارها دوره کرده است. این که روی صندلی دادگستری تهران در کسوت شاکی و دادخواه بنشیند و تمام مقامات جمهوری اسلامی، از علی خامنهای تا اوپراتوری که به هواپیما شلیک کرده، جلوی او قرار گیرند: «چیزی که رویای من و رویای بسیاری از ایرانیان است. یک دادگاه بی طرفانه در سالن دادگستری تهران است. ما داریم تلاش میکنیم این پرونده را به یک دادگاه بینالمللی ببریم. درست است، ما داریم تلاش میکنیم که مقامات ارشد جمهوری اسلامی را به دادگاه لاهه ببریم، درست است، اما آن چیزی که مردم ایران و خانوادههای جانباختگان پرواز میخواهند این است که از علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، تا آن اپراتوری که به هواپیما شلیک کرده، علی شمخانی، باقری، حاجی زاده ، سلامی، جواد ظریف روحانی و رئیسی، بهعلاوه تمام کسانی که در ۴۴ سال گذشته مردم ایران و بسیاری از شهروندان کشورهای دیگر را به خاک و خون کشیدهاند، به سالن دادگستری تهران بیایند بنشینند و حقیقت گفته شود؛ نه فقط درباره هواپیما، درباره هزاران نفری که در آبان، در دهه شصت، در جنبش سبز و بالای مدرسه رفاه اعدام و تیرباران کردند، حقایق را بگویند.
وقتی این جماعت حقایق جنایات را در یک دادگاه عادلانه بگویند، عدالت اجرا خواهد شد. اما باید آن روز را محقق کنیم، نه این که منتظر آن روز باشیم. فکر میکنم تلاش ما در سه سال گذشته در همین راستا بوده است.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر
فکر کنم تا حدودی مت.جه شدم. اما اگر الان نیائید و اقدام نکنید این جانیان و کسانی مثل من را هرگز نخواهید دید.
سلام. لطفا یک گزارش کامل بدون بحثهای سمبولیک و با جزئیات کامل در اختیار من قرار دهید. اینجانب تا آخر پیگیر ماجرا خواهم بود/ (مصطفا دلاوری پاریزی)