close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

عرفان رضایی جان‌باخته اعتراضات؛ مادرش ضجه می‌زد ماموران امنیتی مسخره‌اش می‌کردند

۱۶ مهر ۱۴۰۱
مریم دهکردی
خواندن در ۸ دقیقه
عرفان رضایی متولد ۱۳۸۰ یکی از جان‌باختگان در اعتراضات ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ شهر آمل است
عرفان رضایی متولد ۱۳۸۰ یکی از جان‌باختگان در اعتراضات ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ شهر آمل است
تصویری از نوجوانی عرفان رضایی
تصویری از نوجوانی عرفان رضایی
خانواده عرفان قرار است برای پرونده پزشکی قانونی او اقدام کنند. به آن‌ها گفته شده از فاصله ۵ متری دو تیر به عرفان شلیک شده است. یکی به شانه و یکی به شکم که موجب پارگی طحال شده بود
خانواده عرفان قرار است برای پرونده پزشکی قانونی او اقدام کنند. به آن‌ها گفته شده از فاصله ۵ متری دو تیر به عرفان شلیک شده است. یکی به شانه و یکی به شکم که موجب پارگی طحال شده بود

عرفان رضایی متولد ۱۳۸۰ یکی از جان‌باختگان در اعتراضات ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ شهر آمل است که ابتدا به مرگ مهسا امینی در زمان بازداشت در گشت ارشاد آغاز شد. ایران‌وایر با یکی از نزدیکان عرفان رضایی درباره آنچه بر این خانواده گذشته و آنچه ماموران امنیتی کردند، گفتگو کرده است.

***

صبح روز ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ پیکر مهسا امینی در زادگاهش سقز به خاک سپرده شد. دختر جوان ۲۲ ساله‌ای که چهار روز پیش از آن برای سفری خانوادگی به تهران رفته و به دست ماموران گشت ارشاد بازداشت شده بود. مهسا امینی دو ساعت بعد از بازداشت به کما رفته تحویل بیمارستان کسری شد و چهار روز بعد جان باخت.

به دنبال درگذشت مهسا احزاب کرد در کردستان فراخوان اعتصاب عمومی دادند و طولانی‌ترین اعتراضات ضد حکومتی پس از انقلاب ۵۷ از همان روز آغاز شد. شهروندان در شهرهای مختلف ایران یکی پس از دیگری در اعتراض به کشته‌شدن مهسا به خیابان آمدند و در روز ۳۰ شهریور گزارش‌هایی از کشته شدن شماری از معترضان در رسانه‌ها منتشر شد.

عرفان رضایی متولد ۱۳۸۰ یکی از جان‌باختگان در اعتراضات ۳۰ شهریور شهر آمل است. جوانی کتاب‌خوان، اهل اندیشه و مطالعه که به گفته یک منبع نزدیک به خانواده از ۱۵ سالگی کتاب‌های نیچه و صادق هدایت و داستایوفسکی می‌خواند اما بعد از کلاس دوم دبیرستان از نظام آموزشی ایدئولوژیک دلزده شد و گفت نمی‌خواهد در چنین سیستم «مغزشویی» ادامه تحصیل بدهد. یکی از نزدیکان عرفان رضایی درباره آنچه بر این خانواده گذشته با ایران وایر گفتگو کرده است.

***

«پدر عرفان از جانبازان جنگ ایران و عراق است. ۱۸ ساله بود که در راه دفاع از میهن دچار موج انفجار و شیمیایی شد. کودکی عرفان در خانه‌ای گذشت که فقط کسی که با یک جانباز اعصاب و روان زندگی کرده می‌داند چه شرایط طاقت‌فرسایی دارند. با این‌همه عرفان پسر روشن و آگاهی بار آمد. همیشه قدردان مادرش بود. رفیق برادرش بود. در ماجرای کشته شدن مهسا امینی هم واقعا خشمش از اندوهش بیشتر شده بود. توی خانه نماند.»

این بخشی از گفته‌های منبع نزدیک به خانواده عرفان رضایی است. یکی از صدها نفری که در جریان کشته شدن این پسر ۲۱ ساله ناظر آنچه بر خانواده او گذشته بوده است:

 «خانواده عرفان قرار است برای پرونده پزشکی قانونی او اقدام کنند. به آن‌ها گفته شده از فاصله ۵ متری دو تیر به عرفان شلیک شده است. یکی به شانه و یکی به شکم که موجب پارگی طحال شده بود. 

فاصله شلیک گلوله به عرفان آنقدر کم بود که تیر از پشت کمرش خارج شده بود. ولی مشخص نیست در روند انتقال او به بیمارستان چه اتفاقی چه تاخیری رخ داده که عرفان بر اثر خونریزی کشته شده در حالی که آن شب ساعت‌ها ما گمان می‌کردیم عرفان در اتاق عمل است.»

 

۳۰ شهریور در آمل چه گذشت؟

راوی شامگاه ۳۰ شهریور در آمل می‌گوید: «شهر خیلی شلوغ بود. نیروهای امنیتی همه آماده‌باش بودند. از همه جا صدای شعار و تیراندازی می‌آمد. عرفان به مادرش زنگ زد و گفت نگران نباشد چون می‌خواهد اطراف خانه‌شان کمی قدم بزند. می‌گفت مادرش نگران او و برادر  ۱۸ ساله‌اش است. عرفان می‌گفت مادرش بیرون از خانه بوده و صداها را شنیده. حالا دیگر خیالش راحت است که به او گفته قصد دارم قدم بزنم. رابطه عرفان و مادرش فراتر از مادر و فرزندی بود خیلی با هم دوست بودند. »

بر اساس ویدیوهای منتشر شده از آمل، درگیری شدیدی بین مردم و نیروهای یگان ویژه و امنیتی روبروی فرمانداری آمل در گرفته بود؛ نیروهای امنیتی به سمت مردم تیراندازی می‌کردند و معترضان هم در ادامه بخش‌های از فرمانداری را آتش زدند. 

در این شهر شدت اعتراضات و حضور مردم به حدی بوده که در برخی ویدیوهای منتشر شده، یگان ویژه و ماموران در حال فرار از دست مردم معترض بوده‌اند. با این حال ویدیوهایی هم از شلیک مستقیم نیروهای امنیتی به مردم در آمل منتشر شده است.

ساعت ۷:۳۰ بعد از ظهر مادر عرفان یک‌بار دیگر با او و برادرش تماس می‌گیرد: « ارمیا تلفن مادرش را جواب داد و به او گفت روبروی ساختمان شهرداری هستیم. خیلی سر و صدا زیاد بود. گاز اشک‌آور زده بودند. چشم‌های همه می‌سوخت. بعد از این دیگر عرفان را ندیدیم و تلفنش را هم جواب نداد.»

این منبع مطلع می‌گوید خانواده عرفان رضایی تا حوالی ۸:۳۰ شب به دنبال او گشتند. تلفنش جواب نمی‌داد و کسی هم خبر نداشت چه اتفاقی افتاده است: «یکی از نزدیکانشان که نظامی بود به خانواده‌اش خبر داد که عرفان در بازداشتگاه اداره اطلاعات است. مادر عرفان خیلی مضطرب و نگران بود. همان وقت رفته بودند مقابل بازداشتگاه اطلاعات. به آن‌ها گفته شده بود یک بازجویی ساده از او می‌شود و رهایش می‌کنند. در همین حین شخص دیگری به خانواده عرفان تماس می‌گیرد که شاهد تیرخوردن عرفان و خونریزی از بدنش بوده است.»

به گفته این فرد آگاه همه دوستان و خانواده عرفان بعد از این تماس به بیمارستان شهر مراجعه کردند: « مادرش نام عرفان را در فهرست پذیرش دید. مستقیم دوید به سمت اتاق عمل اما پرستارها جلویش را گرفتند و ادعا کردند افرادی که آنجا هستند بی‌هویت هستند و مشخص نیست پسرت اینجاست یا نه.»

این در حالی است که به گفته نزدیکان عرفان او مدارک شناسایی و به ویژه کارت بانکی خود را به همراه داشته است: « وقتی مشخصات عرفان را گفتیم چندنفر از حاضران گفتند او را وقتی به هوش بوده دیده‌اند.  یکی از پرستارها هم نام پزشکی که عرفان را عمل کرده بود گفت اما آن پزشک به مادر عرفان گفته بود فردی این نام در میان بیماران او نبوده است. در نهایت هم تا ساعت ۹:۳۰ شب مشخص نشد عرفان در اتاق عمل بوده یا نبوده است.»

در همین بین چشم مادر عرفان خورد به پیراهن سیاهی که مشخص بود بر تن هرکس بوده گلوله خورده و آن را شناخت:‌« مادر عرفان لباس را که دید حالش خیلی بد شد. ده‌ها بار فریاد زد این لباس بچه من است چرا کسی از او خبری به من نمی‌دهد. یک مامور امنیتی که آنجا بود با پوزخند و تمسخر به مادر عرفان گفت خب لباس بچه توست بردار ببر این همه داد و قال ندارد. مادر عرفان که سر و صدا کرد مامورها داشت تعدادشان زیاد می‌شد که سرکوب کنند.»

اطرافیان مادر عرفان رضایی تلاش می‌کنند او را آرام کنند تا خطر بازداشت او به دست ماموران برطرف شود: «مادر عرفان ولی بعد از دیدن لباس دیگر مطمئن بود عرفان آنجاست. رفت دوباره پیش پرستار و مشخصات تتوهای روی دست عرفان را داد. پرستار خیلی ترسیده بود. گفته بود داخل پر از مامور است و من از اتاق عمل خبر ندارم اما دوتا جنازه این‌جاست اگر می‌خواهی بیا خودت ببین بچه‌ات بینشان هست یا نه. مادر عرفان طاقت نداشت و به کس دیگری هم اجازه ندادند برود پیکرها را ببیند.»

وقتی خبری از عرفان نمی‌شود دوستان و نزدیکان او که همراه مادرش بودند را از پذیرش بیرون می‌کنند: « همه سردرگم بودند مادر عرفان دیگر نای ایستادن نداشت. آمبولانس هم چندتا از کشته‌شده‌ها را جلوی چشم آن‌ها خارج کرد. در نهایت هم به آن‌ها گفته شد اگر عرفان کشته شده باشد ممکن است به جای نامعلومی منتقل شده باشد یا برده باشند به سردخانه امام‌زاده عبدالله که آرامستان شهر است. مادر عرفان با شنیدن این حرف‌ها بیهوش شد و مجبور شدند بستری‌اش کنند.»

حدود ۱۲ شب همه به خانه برگشتند و صبح زود یکی از عموهای عرفان با کارت جانبازی پدر او به سردخانه مراجعه می‌‌کند:‌« عرفان را آنجا شناسایی کردند و بعد چون پدر عرفان به خاطر عوارض جراحت‌های شیمیایی ناشی از جنگ در بیمارستان بستری است رفتند ابتدا او را ترخیص کنند تا امکان تحویل پیکر به خانواده‌اش وجود داشته باشد. بعد از دو روز شنبه ۲ مهر بالاخره توانستند پیکر را تحویل بگیرند.»

 

دوم مهر ۱۴۰۱ ؛ سردخانه آرامستان آمل

منبع نزدیک به خانواده عرفان رضایی پیشتر به رابطه بسیار نزدیک عرفان و مادرش اشاره کرده بود. می‌گوید: « هفت و نیم صبح مادرش را برده بودند که عرفان را ببیند: «مادرش می‌گفت تا به حال هیچ مرده‌ای را ندیده ولی آن‌جا رفت توی سردخانه و صورت سرد عرفان را بوسید و با او خداحافظی کرد. بعد متوجه شکاف عمیق روی سر عرفان شده بود. عرفان را کالبدشکافی کرده بودند و دیدن این صحنه خیلی برای مادر عرفان سخت بود. می‌گفت از کنار پنبه‌ای‌ که روی زخم سر گذاشته بودند حتی بعد از شست و شوی پیکر هنوز خون می‌آمد.»

به گفته این منبع نزدیک به خانواده عرفان رضایی پیکر عرفان تنها به شرط برگزاری مراسم در سکوت مطلق و صرفا عزاداری به خانواده‌اش تحویل شده است آن‌هم چون پدرش «کارت جانبازی» داشت. تا روزها بعد از خاکسپاری هم ماموران دور و بر خانه آن‌ها بودند و اعضای خانواده را زیر نظر داشتند.

این فرد آگاه می‌گوید ۱۸ روز از کشته‌شدن این جوان ۲۱ ساله گذشته و هنوز هم کسی به درستی نمی‌داند چه اتفاقی برای او افتاده است: « خانواده‌اش قصد پیگیری دارند اما گویا به خاطر اینکه پدرش در قید حیات است پرونده پزشکی را به مادرش نمی‌دهند. پدرش هم به خاطر اینکه باید عمل جراحی شود دوباره به بیمارستان منتقل شده. هنوز کسی  نمی‌داند دقیقا چه بر سر عرفان آمده. آیا بلافاصله کشته شده؟ آیا به خاطر خونریزی شدید در اتاق عمل درگذشته؟ آیا با حجم ترافیک آن شب در انتقالش به بیمارستان اهمال شده و دیر رسیده؟ هزار سوال بی‌جواب در ذهن خانواده بی‌پاسخ مانده است.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

اخبار

اختصاصی؛ دو فعال صنفی معلمان در مریوان بازداشت شدند

۱۶ مهر ۱۴۰۱
خواندن در ۲ دقیقه
اختصاصی؛ دو فعال صنفی معلمان در مریوان بازداشت شدند