close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

چشم‌هایش؛ سامان: چشمم را گرفتند، اما یک ابزار قوی به من دادند

۲۶ بهمن ۱۴۰۱
آیدا قجر
خواندن در ۶ دقیقه
هیچ‌وقت به این فکر نکردم که من دیگر کور شدم، نمی‌بینم، زشت شدم؛ نه. خوشحال شدم. جمهوری اسلامی یک ابزار قوی به من داد، تریبون من را بزرگ کرد. اینستاگرام من ۲۱ هزار نفر داشت و از خیابان مردم را به تظاهرات دعوت می‌کردم. امروز ۴۵ هزار نفر دارم؛ جمهوری اسلامی ۲۴ هزار یار  به من داد
هیچ‌وقت به این فکر نکردم که من دیگر کور شدم، نمی‌بینم، زشت شدم؛ نه. خوشحال شدم. جمهوری اسلامی یک ابزار قوی به من داد، تریبون من را بزرگ کرد. اینستاگرام من ۲۱ هزار نفر داشت و از خیابان مردم را به تظاهرات دعوت می‌کردم. امروز ۴۵ هزار نفر دارم؛ جمهوری اسلامی ۲۴ هزار یار به من داد
به آرامی جلوی دوربین ما نشسته است. بارها در تماس با «ایران‌وایر» تاکید کرده بود که هیچ مشکلی برای انجام مصاحبه مکتوب، صوتی یا تصویری ندارد
به آرامی جلوی دوربین ما نشسته است. بارها در تماس با «ایران‌وایر» تاکید کرده بود که هیچ مشکلی برای انجام مصاحبه مکتوب، صوتی یا تصویری ندارد
بارها گفته‌ام آن سرکوبگری که ما را سرکوب می‌کند قطعا مشکل مالی دارد. مرغ هورمونی می‌خورد و مازوت تنفس می‌کند. یعنی اولین حقوق انسانی‌اش، غذا و تنفس از او گرفته شده است
بارها گفته‌ام آن سرکوبگری که ما را سرکوب می‌کند قطعا مشکل مالی دارد. مرغ هورمونی می‌خورد و مازوت تنفس می‌کند. یعنی اولین حقوق انسانی‌اش، غذا و تنفس از او گرفته شده است

پنج ماه پس از اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، کم‌تر کسی است که «سامان» را نشناسد؛ پسری ۳۰ ساله‌ و نخستین کسی که پرده از شلیک مستقیم به چشم معترضان برداشت و به محض خارج شدن از ایران، به گفت‌وگو با رسانه‌ها پرداخت. برایش مهم نبود رسانه‌ فارسی‌زبان است یا غیرفارسی، می‌خواست حقیقت را بگوید تا جهان بفهمد جمهوری اسلامی معترضان را کور می‌کند. 

حالا در آستانه پنج‌ماهگی اعتراضاتی که در پی قتل «مهسا [ژینا] امینی» ایران را در برگرفت، مردمان ایران و جهان می‌دانند که تعداد آسیب‌دیدگان از ناحیه چشم، به صدها معترض می‌رسد. 

سامان از همان روزهای نخست افشاگری‌هایش، در تماس با «ایران‌وایر» ضمن انجام گفت‌وگو، برای اطلاع‌رسانی درباره آسیب‌دیدگان دیگر نیز فعال بود، تا بلکه بتواند دادرس و یاری‌رسی برای آن‌ها باشد.

***

«هیچ‌وقت به این فکر نکردم که من دیگر کور شدم، نمی‌بینم، زشت شدم؛ نه. خوشحال شدم. جمهوری اسلامی یک ابزار قوی به من داد، تریبون من را بزرگ کرد. اینستاگرام من ۲۱ هزار نفر داشت و از خیابان مردم را به تظاهرات دعوت می‌کردم. امروز ۴۵ هزار نفر دارم؛ جمهوری اسلامی ۲۴ هزار یار  به من داد.» 

به خودش قول داده است که تا زمان آزادی ایران لباس مشکی بپوشد. اما وقتی جلوی دوربین «ایران‌وایر» نشست، همان پیراهن سفیدی را بر تن کرد که هنگام شلیک به چشم‌اش پوشیده بود. ۹مهر۱۴۰۱، میدان ولیعصر تهران. 

در آغاز گفت‌وگو خودش را معرفی می‌کند: «من سامان هستم، سی ساله، بچه تهران. نصف عمرم را جنوب و نصفش را شمال بودم. این اواخر هم ساکن اندرزگو تهران شدم. از سال ۱۳۸۸ برانداز بودم، نه اصلاح‌طلب و نه اصول‌گرا. همیشه در اعتراضات چه به شکل میدانی و چه فعالیت در شبکه‌های اجتماعی حضور داشتم. در این اعتراضات هم از روز اول مردم را دعوت می‌کردم که در تظاهرات شرکت کنند.» 

گذری در استوری‌های سامان هم گویای همین است. استوری‌هایی که به ۲۵۰ هفته پیش برمی‌گردد و او با انتشار تصاویری از «روح‌الله خمینی»، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی و «علی خامنه‌ای»، رهبر این نظام؛ مخالفت و حتی نفرت خود را از حاکمیت فعلی ایران بیان کرده بود. 

به قول خودش، سه روز پیش از شلیک به چشمش «شناسایی» شد و مورد ضرب‌و‌شتم نیروهای سرکوب قرار گرفت. تا آن‌که ساعاتی بعد از شروع اعتراضات ۹مهر در میدان ولیعصر وقتی روی موتور نشسته بود، در یک لحظه سرش را برگرداند و با ضارب چشم در چشم شد. نیروی سلاح به دست، شلیک کرد. سامان هم با چشم خونی، گاز موتور را گرفت و رفت. دو سه چهارراه که دور شد با صدای بلند شروع به خندیدن کرد. خنده‌ای عصبی. 

خودش می‌گوید با آگاهی به عواقب شرکت در اعتراضات قدم به خیابان گذاشت. احتمال هر اتفاق بدی را می‌داد، اما فکر نمی‌کرد چشمش را از او بگیرند. 

وقتی با صدای بلند روی موتورش می‌خندید با خودش گفته بود: «این همه سال این‌ها از نظر روانی به ما آسیب زدند. این هم رویش. تهش چه؟ اصلا من یا ۵۰ میلیون مردم ایران را بکشید،‌ تهش به چه می‌رسید؟ اگر بحث مال و منال است که همه‌شان به خیلی بیشتر هم رسیده‌اند. انتهای این حرص و دیکتاتوری کجاست؟»

بر اثر شلیکی که به چشم سامان شد، چشم‌اش از وسط شکافت. دندان‌های سمت چپ و جمجمه‌اش آسیب دید و رگ‌های مغزش ملتهب شد. خودش می‌گوید تا یک قدمی مرگ‌مغزی رفت. خون از گردن‌اش بالاتر نمی‌آمد و مشکل خون‌رسانی داشت. شدت ضربه به قدری شدید بود که در ابتدا خیال می‌کرد استخوان‌های صورت‌اش شکسته است. 

در بیمارستان «فارابی» تهران به او گفتند که پزشک ندارند و باید تا صبح برای انجام عمل جراحی صبر کند. یک شب را بدون پانسمان در بیمارستان خوابید. روز بعد، ساعت ۲ بعدازظهر بود که مورد عمل جراحی قرار گرفت. پزشکان به او گفته‌اند که احتمالا راهی برای بازگشت بینایی‌اش نیست، فقط ظاهر چشم‌اش حفظ شد تا تخلیه نشود: «من برای همیشه بینایی چشم‌ام را از دست داده‌ام.» 

چشم‌هایش؛ سامان: چشمم را گرفتند، اما یک ابزار قوی به من دادند

 

من انتخاب کردم، انتخاب دیگری ندارم 

به آرامی جلوی دوربین ما نشسته است. بارها در تماس با «ایران‌وایر» تاکید کرده بود که هیچ مشکلی برای انجام مصاحبه مکتوب، صوتی یا تصویری ندارد. انگار که با دو چشم‌اش به ما و هر بیننده‌ای خیره می‌شود و صحبت می‌کند: «من انتخاب کردم. انتخاب دیگری هم جز دفاع از زندگی و کشورم ندارم. قهرمان‌پروری از اساس اشتباه است. هیچ‌کس به دیگری دینی هم ندارد، فرقی بین من با دیگر شهروندان نیست، همه از یک حقوق برابر باید برخوردار باشیم.» 

در کلامش مصمم است و می‌‌گوید: «در من آرزو تعریف نشده،‌ به نظرم آرزو وجود ندارد، هرچه که هست، هدف است. باید اهدافمان را دنبال کنیم. باید تلاش کنیم به سطحی از آگاهی برسیم که دوباره به راحتی فریب نخوریم. جمهوری اسلامی سعی کرد بین ما تفرقه بیندازد و اقوام و مذاهب را علیه هم کند، اما ما همدیگر را پیدا کردیم. بزرگ‌ترین دستاورد ما همبستگی بین تمامی مذهب‌ها، اقوام و ایرانی‌های داخل و خارج از کشور است.» 

سامان در نخستین پستی که از خودش در اینستاگرام گذاشته، نوشته است: «دو روز مهم زندگی شما روزی است که به دنیا آمدید، و روزی که فهمیدید چرا…؟» 

شاید حالا برای او ادامه مبارزه و رسیدن به هدفش، پاسخی برای آن «چرا» باشد که آن را نجات و آزادی ایران می‌داند. 

تا پیش از اعتراضات سراسری، اگرچه سامان در استوری‌های خود علیه جمهوری اسلامی می‌نوشت، اما پست‌های اینستاگرامش بیشتر حول مسایل شخصی و کارش بود. نخستین پست او در ارتباط با اعتراضات سراسری، ترانه «برای» اثر «شروین حاجی‌پور» با هشتگ «مهسا امینی» است و پست بعدی، چشمی است که به خون نشسته است. از آن پس زندگی و جغرافیای زندگی‌اش هم تغییر کرد. 

حالا پس از چهار ماه از شب واقعه، تنها یک طلب دارد که آن‌ را هم برای بعد از آزادی ایران گذاشته است. طلبی از ضارب چشم‌اش برای پرداخت دیه: «شخصی که شلیک کرد باید دیه‌ را بپردازد،‌ نه برای من، آن‌چه به من برمی‌گردد رضایت می‌دهم. اما باید مجازات جنبه عمومی جرمش را بدهد، باید در یک محکمه پاسخگو باشد. برای دیه هم حق مسلم همه بچه‌هاست تا بلکه کمی به درمان آسیب‌های جسمی و روحی‌شان کمک شود.» 

 

همه را باید نجات دهیم؛ آزادی برای همه حتی سرکوب‌گر

«اگر یک نفر به من بگوید قهرمان، می‌گویم من قهرمان نیستم. اما یک مدال افتخار این‌جا دارم.» و به چشم خود اشاره می‌کند. دست‌اش را بالا می‌آورد، همان دستی را که با تتو بر سه رنگ پرچم ایران نوشته است «برای آزادی»، و چشمی را طرح زده است که از آن خون می‌چکد. 

چشم‌هایش؛ سامان: چشمم را گرفتند، اما یک ابزار قوی به من دادند

صحبتش را با گفتن از «نجات ایران» ادامه می‌دهد: «بارها گفته‌ام آن سرکوبگری که ما را سرکوب می‌کند قطعا مشکل مالی دارد. مرغ هورمونی می‌خورد و مازوت تنفس می‌کند. یعنی اولین حقوق انسانی‌اش، غذا و تنفس از او گرفته شده است. او هم زن و بچه دارد. همه را باید نجات دهیم. قرار نیست دیگر از این اتفاق‌ها بیفتد،‌ حتی برای بچه‌های سرکوبگران. آن بچه‌ها گناهی ندارند. پس آن‌ها که هنوز راه برگشت دارند، به مردم بپیوندند.» 

هرچند که به باور سامان هیچ قدرتی نمی‌تواند به سرکوبگرانی که فرزند از مادران گرفته‌اند، مصونیت بدهد: «آن‌ها که جنایت‌های جبران‌ ناپذیر کردند، مادران داغدار به دنبال‌شان هستند. مادری که بچه‌اش را زیر خاک گذاشته است، نه می‌بخشد و نه فراموش می‌کند.» 

لبخندی می‌زند و رو به دوربین ما ادامه می‌دهد: «من که یک چشمم را از دست داده‌ام در رفراندوم ایران آزاد دو رای ندارم، یک رای دارم. هر فردی یک رای دارد. حتی کسی که فکر مزدورانه‌ای دارد، او هم یک رای دارد. مسیر آبادی از آزادی می‌گذرد.» 

چند شب پیش از انتشار این گزارش، سامان در کلاب‌هاوس و در اتاقی که برای اطلاع‌رسانی درباره آسیب‌دیدگان از ناحیه چشم برگزار شده بود، از ایرانی‌ها برای قربانیان جنایت شلیک به چشم، کمک خواست؛ کمک‌هایی مثل کمک مالی برای ادامه درمان آن‌ها، تلاش برای انتقال آن‌ها که خارج شده‌اند به کشوری امن، و تداوم اطلاع‌رسانی و مستندسازی این جنایت. 

«ایران‌وایر»‌ طی سه ماه تحقیق روی آسیب‌دیدگان شلیک سرکوبگران به چشم معترضان که همچنان ادامه دارد، در مشورت با حقوقدان‌های ایرانی و غیرایرانی، و همچنین چشم‌پزشکان داخل و خارج از ایران،‌ با انتشار گزارشی عنوان کرد که نیروهای سرکوب نظام‌مند و هدفمند به چشم‌های معترضان شلیک کرده‌اند. مساله‌ای که می‌تواند جمهوری اسلامی را در مجامع بین‌المللی به «جنایت علیه بشریت» متهم کند. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

اخبار

مسعود کُردپور، روزنامه‌نگار از زندان آزاد شد

۲۵ بهمن ۱۴۰۱
خواندن در ۱ دقیقه
مسعود کُردپور، روزنامه‌نگار از زندان آزاد شد