این زن جوان با موهای فر و چشمهای زیبا را، کاربران شبکههای اجتماعی پیش از اعتراضات سراسری نیز میشناختند؛ «نیلوفر آقایی»٬ کارشناس ارشد مامایی.
نیلوفر حالا اما یکی از قربانیان شلیک هدفمند جمهوری اسلامی به چشمان معترضان است. «ایرانوایر»، پیشتر در گزارشی اعلام کرد که طی چندین ماه تحقیقاتی که همچنان ادامه دارد، میتوان اتهام «جنایت علیه بشریت» را برای جمهوری اسلامی، در خصوص شلیک هدفمند به چشمهای معترضان مطرح کرد.
***
نیلوفر آقایی در یکی از آخرین پستهای اینستاگرامش، نوشته است: «برام وسط اینهمه احساسات مختلفی که دارم هر روز تجربشون میکنم، پشیمونی هیچ جایی نداره...» او پنج ماه پیش، یکی از چشمان خود را از دست داد.
در این پست، مجموعهای عکس منتشر شده از چهرهای زخمی در روز ۴ آبان روی تخت بیمارستان، تا چهرهای آراسته در ۴ اسفند٬ با نوزادی تازه متولد شده در آغوشش و مینویسد: «…پنج ماهه آداپت شدم که علیرغم عادت قبلیم، وقتی از خواب پامیشم حواسم باشه چشم چپمو نمالم. آداپت شدم برای تخمین ارتفاع، از چیزی که فک میکنم یکم پامو جلوتر بزارم. پنج ماهه مصرف لوازم آرایشم کم شده، چون فقط یه طرف صورتمو آرایش میکنم…»
شلیک به جامعه پزشکی
۴آبان، همزمان با چهلمین روز کشته شدن «مهسا امینی»٬ شماری از پزشکان در تهران در برابر ساختمان پزشکی قانونی تجمعی برگزار کردند. شرکت کنندگان در این تجمع از معترضان حمایت کردند و شعارهای «آزادی، آزادی، آزادی» و «توپ، تانک، فشفشه، آخوند باید گم بشه» سر دادند؛ یکی از حاضران در آن تجمع، نیلوفر آقایی بود.
تجمع آن روز پزشکان با چنان خشونتی از سوی نیروهای امنیتی سرکوب شد که رییس و قائم مقام سازمان پزشکی استعفا دادند.
در ویدیوهایی که از آن روز منتشر شده٬ صدای شلیک نیز به گوش میرسد٬ شلیکی که امروز میدانیم از تفنگ ساچمهای بوده، و به هدف چشمان شرکتکنندگان در تجمع. چندین تن از پزشکان حاضر در آن تجمع آسیب دیدند، از جمله یک زن دندانپزشک و یک زن ماما. هویت یکی از مصدومین آن تجمع چند روز بعد آشکار شد؛ نیلوفر آقایی٬ ۳۲ ساله و کارشناس ارشد مامایی.
او ۴بهمن در یک استوری در رابطه با چشمش نوشت: «چشم قشنگم٬ امروز شد ۳ ماه که ندارمت.»

زن٬ زندگی و چشمی که در راه آزادی رفت
او با رتبه ۷ وارد مقطع کارشناسی ارشد مامایی با گرایش مشاوره دانشگاه علوم پزشکی تهران شده بود٬ مطبی داشت٬ وبینار برگزار میکرد و در فضای آنلاین، کلاسهای بارداری و بهداشت بانوان داشت. زمانی که کار را آغاز کرد انقدر جوان بود که عینک میزد تا شاید چشمهایش پشت شیشههای عینک، اندکی او را بزرگ سالتر و قابل اعتمادتر نشان دهد برای مادران باردار و نگران.

نیلوفر آقایی تا پیش از ۴آبان۱۴۰۱، تنها یک ماما بود٬ مامایی که برشهایی از روزمره کارش را در حساب کاربریاش در شبکه اجتماعی اینستاگرام منتشر میکرد؛ اگرچه که همراهی «زنان» برایش مسالهای مهم بود.
موضوع پایان نامه کارشناسی ارشد او، مرتبط با بارداری زنان جوان بود: «مقایسه نگرش و تطابق مادری زنان نخستباردار نوجوان و بزرگسال مراجعهکننده به مراکز منتخب جامع سلامت غرب تهران سال ۱۳۹۸-۱۳۹۷»

مرور پستها و استوریهای اینستاگرامش نیز نشان میدهد که «مساله زنان»، چه تاثیری بر زندگیاش داشته است.
زاویه نگاه «جبران خلیل جبران٬» شاعر جهان عرب٬ به زنان را دوست داشت، و پای بسیاری از عکسهایی که در اینستاگرام منتشر میکرد٬ شعری از این شاعر را نوشته است.

«هیچکس وهیچ چیز بر زنی که با خواندن کتاب و شعر، گوش دادن به موسیقی و نوشیدن قهوه، حالش خوب میشود؛ پیروز نخواهد شد...»
او اول مهر۱۴۰۰ در اینستاگرام نوشته بود:
«بايد كرد آن كاری را كه بايد
بايد خواست تا بشود ...
هيچ چيز در اين زندگی
آنقدر سخت نيست كه هيچ وقت حل نشود ...
هيچ چيز آنقدر تلخ نيست كه رَد نشود
هيچ چيز آنقدر بد نيست كه خوب نشود…»
کمی بیش از یک سال بعد از انتشار این پست، یک چشمم را در راه «خواستن» از دست داد٬ او که تاکید داشت: «پرواز بال نمیخواد پرواز شجاعت میخواد٬ شجاعت رها شدن از تکیهگاهت…»
بازگشت زودهنگام به زندگی
نیلوفر آقایی در میان قربانیان شلیک مستقیم نیروهای امنیتی به چشم معترضان٬ جز اولین افرادی است که بر سرکار برگشت و زندگی جدیدش را آغاز کرد.

«یک ماه بعد از آن واقعه تلخ»، اولین تصویرش را با شیلدی بر چشم و نوزادی در آغوش منتشر کرد.
نیلوفر آقایی، کمتر از دیگر قربانیان شلیک مستقیم به چشم معترضان، از روند درمان چشمش مینویسد. اما در لابهلای پستها و استوریهای اینستاگرامش دیده میشود که چطور قدمهایش را محکمتر در راهی بر میدارد که اولین قربانیاش، چشمی بود که دیگر نمیبیند: «وقتی به آگاهی بسوزی، بیگمان جانت در یک حضور تازهتر، فرجام میگیرد...»

او به مناسبت سیودومین تولدش نیز آرزو کرد که «انشالله همانی بشود که همهمان میخواهیم.»
نیلوفر همچنان امید دارد: «و پس از اندوههایمان، همچو بهار زنده خواهیم شد.. گویی که انگار هرگز مزه تلخی را نچشیدهایم… .»
راوی بیپروای قساوت
یکی از روشهای مطلوب دیکتاتورهای دینی-مذهبی برای سرکوب کسانی که مجرم میخوانندشان٬ نشانهدار کردن آنهاست. قطع دست و پا٬ اجبار به پوشیدن لباس خاص٬ ایجاد زخمهای آشکار بر قسمتهای قابل رویت بدن، همچون صورت.
روشی که توسط خلفای صدر اسلام و کشیشهای کلیسای کاتولیک در دوران قرونوسطی بهکار بسته شد، و حتی در سالهای اخیر نیز توسط حکومت جمهوری اسلامی٬ طالبان و القاعده نیز، بهکار بسته میشود.
این «نشانهدار» شدهها عموما از سوی جامعه طرد میشدند یا ترجیح میدادند خود را از دید دیگران مخفی کنند؛ جمعی از قربانیان سرکوب خشونتبار جمهوری اسلامی در جنبش «زن٬ زندگی٬ آزادی» اما، روشی دیگر در پیش گرفتند.
یکدیگر را یافتند٬ گروههایی برای حمایت روانی و دادخواهی تشکیل دادند و از همه مهمتر، زخم خود بهرخ جهانیان کشاندند.

نیلوفر آقایی اگرچه مینویسد که هنوز به فرم جدید چشم آسیب دیدهاش عادت نکرده است و قصد ندارد تا زمانی که ظاهر چشمش بهتر نشده٬ شیلد یا پد را بردارد، اما در انتشار تصاویر جدیدش دست و دلباز است.
پستهای جدید اینستاگرام او نشان میدهد سرکار برگشته است٬ به تولد نوزادان کمک میکند و اجازه نداده زخم حاصل از خشونت عیان نیروهای سرکوب جمهوری اسلامی، موجب حذفش از جامعه شود؛ او راوی دائم قساوت جمهوری اسلامیست.
هرچند نمیشود غم را انکار کرد؛ نیلوفر ضمن انتشار یک مجموعه از عکس و فیلم٬ با چهرهای آراسته ولی همراه با پدی بر چشم، همراه ترانه «غم میون دوتا چشمات خونه کرده» در اینستاگرامش مینویسد:
«باید یکبار بهخاطر همهچیز گریه کرد
آنقدر که اشکها خشک شوند
باید این تن اندوهگین را چلاند
و بعد دفتر زندگی را ورق زد
به چیز دیگری فکر کرد
باید پاها را حرکت داد
و همهچیز را از نو شروع کرد...»

ثبت نظر
kheily az mardha do not dare to do the same
vaghean many shirdel ro hala fahmidam