close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

آمریکاییِ فراموش شده ایران: میراث ویلیام مورگان شوستر

۴ شهریور ۱۳۹۵
رولاند اليوت براون
خواندن در ۱۰ دقیقه
شوستر به همراه خانواده اش پس از اشغال ایران توسط نیروهای روس از ایران خارج شدند.
شوستر به همراه خانواده اش پس از اشغال ایران توسط نیروهای روس از ایران خارج شدند.
سربازان روسی اعدام ‌های تبریز را انجام می دادند.
سربازان روسی اعدام ‌های تبریز را انجام می دادند.
پرچم روسیه برفراز ارگ تبریک به احتزاز درامد
پرچم روسیه برفراز ارگ تبریک به احتزاز درامد

سال ها پیش از آن که انقلابیون ایران در سال ۱۹۷۹ امریکا را «شیطان بزرگ» بنامند، حکومتِ انقلابی دیگری در ایران برای حفظ استقلال خود از امریکا تقاضای کمک کرد.
در سال ۱۹۱۱ دولت ایران، «ویلیام مورگان شوستر»، حقوق دان، کارشناس امور مالی و حسابدار امریکایی را به ایران دعوت می کند تا ریاست کل خزانه داری را به عهده بگیرد و امور مالی نابسامان کشور را سر و سامان دهد. شوستر در مقطع حساسی در تاریخ ایران قدم به خاک این کشور گذاشت؛ دورانی که دموکراسی نوپا و شکننده ای تلاش می کرد در آشوب زمانه، به حیات خود ادامه دهد.

تنها پنج سال پیش از ورود شوستر به ایران، «انقلاب مشروطه» پیروز شده بود و مردم ایران توانسته بودند مظفرالدین شاه را به پذیرش مجلس و حکومت پارلمانی وا دارند. هواداران این نوع از حکومت معتقد بودند که مجلس می توانست راه را بر فساد شاهانی ببندد که یکی پس از دیگری منابع کشور را به جیب می زدند و دست روسیه و بریتانیا را برای سلطه بر اقتصاد کشور باز می گذاشتند. با تمام این اوصاف، جنبش مشروطه دشمنان و مخالفان سرسخت و صاحب نفوذی نیز داشت.

در ژانویه سال ۱۹۰۷ (۱۲۸۵) مظفرالدین شاه از دنیا رفت و فرزندش «محمدعلی» که با روس ها روابط دوستانه ای داشت، بر تخت سلطنت نشست. روسیه مخالف جنبش مشروطه بود و سعی می کرد تا از نفوذ خود در شمال ایران محافظت کند. در سال ۱۹۰۸، محمدعلی شاه که از یک سوء قصد نافرجام جان سالم به در برده بود، با حمایت روس ها، مجلس را محاصره کرد و به توپ بست و سران جنبش مشروطه را دستگیر و اعدام کرد. سال بعد، مشروطه خواهان محمدعلی شاه را خلع و تبعید کردند.

در آن سال ها، ایران تقریباً از نظر اقتصادی برشکسته بود. اروپایی ها و سران و رجال کشور با تبانی یک‎دیگر، خزانه ملی را به ته رسانده بودند و روسیه برای تضعیف حکومت تلاش می کرد. بنابراین، حکومت ایران برای آن که بتواند کنترل اوضاع کشور را به دست گیرد، می بایست فساد را ریشه کن می کرد و نظام مالیاتی کشور را سر و سامان می بخشید. این رسالتِ شوستر بود.

«ایران‎وایر» سلسله مقالاتی را بر اساس خاطرات ویلیام مورگان شوستر به نام «اختناق در ایران» منتشر خواهد کرد که اولین بار در سال ۱۹۱۲ انتشار یافته است.

 

قسمت چهارم: میراث شوستر

امروزه کسی «ویلیام مورگان شوستر» را چندان به یاد نمی آورد؛ نه در ایران و نه در امریکا. او تنها هشت ماه در ایران بود و در رسالت خود برای مقتدرساختن اقتصاد ایران و ریشه کن کردنِ فساد و سوء استفاده های دولت های خارجی ناکام ماند. با این حال، امروزه به نظر این طور می رسد که کوشش و اقدامات شوستر در جهت منافع ایران، هرقدر هم عظیم و گران قدر، حتی از چشم کسانی دور مانده است که خود می توانند از آن کوشش ها سود برند؛ کسانی مثل دیپلمات های امریکایی و نیز آن هایی که متن سخنرانی های روسای جمهوری‌ امریکا را می نویسند و در تاریخ روابط ایران و ایالات متحده به دنبال سوابقی خوش می گردند.

دلیلِ این نکته شاید آن باشد که هنوز برای احیای دوباره شوستر خیلی زود است. آیا امریکا واقعاً می تواند برنامه ریزی کند که یاد و خاطره شوستر را با شامپاینی که روز بازگشایی سفارت خود در تهران باز خواهد کرد، زنده کند؟
البته شاید دلیل دیگر آن باشد که زیادی دیر شده است. صرفِ این که ایران برای حل مشکلات کشور متخصصان غربی را استخدام کند، هم ناقض غرور یک جمهوری مستقل است و هم نافیِ روحِ مظنون و درون گرای انقلاب اسلامیِ سال ۱۹۷۹.

دست کم در داخل ایران با توجه به زخم ها، آسیب ها و تحقیرهایی که کشور پس از سقوط حکومت مشروطه متحمل شد، چندان جای تعجب نیست که اقدامات و دلاوری های شوستر از حافظه ایرانِ مدرن پاک شده باشد. وقتی مورگان آماده می شد تا ایران را برای همیشه ترک کند، در کتاب خاطرات خود، «اختناق ایران»، تصویر تلخی از آینده کشور به دست می دهد. او پیش‏بینی کرد که خشونت، بی ثباتی، ناامنی و سلطه کشورهای بیگانه به کلی جای سیاست و تصمیم های سیاسی را خواهند گرفت.

حقیقت آن است که تصویر سیاهی که شوستر ترسیم کرده بود، تا حد زیادی تحقق یافت.
«عباس امانت»، استاد دانشگاه «ییل» می گوید: «۱۹۱۱ تا ۱۹۱۲ یکی از سیاه ترین دوره های تاریخ ایران است. در بین تمام نیروهای نیمه خودمختار در سراسر کشور انفجاری اتفاق افتاد. بعضی از این نیروها از میان اقوام و نژادهای مختلف ایرانی بودند و بعضی هم نیروهایی بودند که صرفاً می خواستند از ضعف حکومت مرکزی سوءاستفاده کنند. دوره پرآشوبی بود که با طغیان و راهزنی و قحطی همراه شده بود.»

بعد به فاصله کمی در سال ۱۹۱۴، جنگ جهانی اول آغاز شد. «علی انصاری»، استاد دانشگاه «سنت آندروز» می گوید: «با شروع جنگ جهانی اول با این که ایران در ابتدا اعلام بی طرفی کرده بود ولی به هر حال پای آن به میان آمد. امپراتوری عثمانی و روسیه به شمال کشور آمدند و بریتانیا هم برای دفاع از منافع نفتی خود وارد جنوب شد. درنهایت، در نتیجه انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ و سقوط امپراتوری عثمانی چند سال پس از آن، بریتانیا عملاً به قدرت مسلط در ایران تبدیل شد.»

این دورانِ آشوب و بی ثباتی تا سال ۱۹۲۱ ادامه یافت؛ یعنی درست تا سالی که یکی از فرماندهان سابق «بریگارد قزاق» یا «قوای قزاق» [نیروی نظامی ویژه‌ای که به درخواست ناصرالدین شاه در پی قراردادی بین ایران و روسیه تشکیل شد]، یعنی رضاخان، با تأیید بریتانیا خود را به عنوان نظامیِ خودکامه ایران به کرسی سلطنت نشاند. او در سال ۱۹۲۵ تاج بر سر گذاشت و بدین ترتیب، سلسله «پهلوی» را که تا سال ۱۹۷۹ به حیات خود ادامه داد، بنیان گذاشت.

اقدامات رضاشاه بر خلاف شوستر، با موفقیت همراه شد. به این معنا که توانست برای اقتداربخشیدن و یکپارچه ساختنِ حکومت کشور، تاکتیک هایی سخت گیرانه را با موفقیت به کار بندد.
علی انصاری می گوید: «تراژدی شوستر در این بود که از زمانه خود جلوتر بود. بعد از جنگ جهانی اول، روشن‎فکران ایرانی به همان نتیجه ای رسیدند که پیش از آن شوستر و دیگران به آن دست یافته بودند و آن این بود که تا اوضاع این کشور سر و سامان پیدا نکند، به هیچ جا نخواهیم رسید. به همین دلیل، ایرانی ها به این نتیجه رسیدند که پیش از هر چیز، به یک رهبر مقتدر و قوی نیازمند هستند.»

به گفته انصاری، رضاشاه حکومتی مستبد سر کار آورد که اوضاع را اداره می کرد و امور را به پیش می برد؛ اما بیش تر از راه زور. انصاری تفاوت این دوره با دوران شوستر را این گونه توضیح می دهد: «در زمان شوستر تقریباً حکومتی در کار نبود. بنابراین، شوستر بازوی قدرتمندی نداشت که بتواند در اموری که لازم داشت، از آن کمک بگیرد.»

 

ارزش های امریکایی در ایران

خوانندگان کتاب اختناق ایران که اولین بار در سال ۱۹۱۲ به چاپ رسید، از روایت شوستر از شور و هیجان و آرمان های آزادی خواهانه زنان ایران در دوران مشروطیت و نیز از تصویری که او از اقلیت های مذهبی به دست می دهد، شگفت زده می شوند. این دو موضوع امروزه هم‏چنان در غرب هم به نگرانی هایی دامن می زند و هم توجه بسیاری را بر می انگیزد.

شوستر زنان ایران را همراه و هم‏دل با «جنبش مشروطه» توصیف می کند و در خاطرات خود می نویسد: «از سال ۱۹۰۷، زنان ایرانی یکباره با جهشی، پیشروترین- اگر نگوییم رادیکال ترین- زنان جهان شده بودند. ما در اروپا و امریکا به مشاهده نقش روزافزون زنان غربی در اقتصاد و علم و ادب و سیاست خو کرده ایم اما اگر زنان محجبه ای را در خاورمیانه ببینیم که یک شبه معلم و روزنامه نگار می شوند و باشگاه برای زنان دایر می کنند و سخنران در امور سیاسی می شوند، چه می گوییم؟» (نقل از ترجمه فارسیِ اختناق ایران، ترجمه حسن افشار، نشر ماهی، ۱۳۸۹، صص. ۸ـ۱۵۷؛ با اندکی تغییر)

به وضوح می شود دید که شوستر، هم از تلاش زنان ایرانی شگفت زده شده و هم از استقبال آن ها از نهادهای غربی. می نویسد: «از آن جا که [زنان ایرانی] تحت ظلم مضاعف سیاسی و اجتماعی بودند، اشتیاق بیش تری به تقویت نهضت ملی مشروطه خواهی و نشر معیارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی غربی داشتند.» (ترجمه فارسی، ص. ۱۵۷)

شوستر در کتاب خود داستان زنی را تعریف می کند که نسخه ای از وصیت «شعاع السلطنه» را که لیست کاملی از همه املاک و اموال شاهزاده را در برداشت، با آن که جان و مال خود و فرزندانش را به خطر می انداخت، به دست شوستر رساند. او در خاطرات خود می نویسد: «با این سند من توانستم ثابت کنم ادعایی که روس ها بر اساس آن قصد توجیه اعمال خصمانه و غیرقانونی مأموران کنسولی خود را در این ماجرا داشتند، دروغ محض است.» (ترجمه فارسی، ص. ۱۶۰)

شوستر در کتاب خاطرات خود ثبت می کند «در روزهای تاریکی» که مجلس در آستانه نابودی قرار داشت و شایع شده بود تصمیم گرفته است به مطالبات روس ها گردن نهد، گروهی از زنان به مجلس رفتند: «قسم خوردند که اگر مجلس از وظیفه حفظ آزادی و شرف و ملک و ملت ایران کوتاه بیاید، با دست خود شوهران و پسرانشان را می کشند.» (ترجمه فارسی، ص. ۱۶۱)

شوستر با این که خود مسیحی بود ولی نگاه او به دین و مذهب مشخصاً ریشه در اصول سکولار امریکایی داشت. او بر این اعتقاد بود که قدرت های بزرگ مسیحیِ اروپا باید با مسلمانان ایران با عدالت و برابری رفتار کنند، درست همان طور که مسلمانان ایران باید چنین رفتار و منشی را نسبت به اقلیت های مذهبی کشور در پیش بگیرند. در همان اوایلِ ورودِ شوستر به ایران، شایع شده بود که خدمت‎کارانِ ایرانی او بهایی هستند و بر همین اساس می گفتند او و تیم امریکایی وی نیز باید بهایی باشند. در آن دوران، بهاییان به شدت منفور بودند و مورد آزار قرار می گرفتند.

دست آخر، وزیر مالیه ایران از شوستر می خواهد قضیه را جدی بگیرد و توصیه می کند خدمت‎کارها را اخراج کند. شوستر خود می نویسد: «هرگز فکرش را هم نکرده بودم که از خدمت‎کاران شخصی خود امتحان بگیرم برای این که پی ببرم تا چه اندازه به اصول دین خود پایبند هستند؛ به ویژه چون در امریکا هم ]این کار[غیرقانونی است. به وزیر مالیه گفتم ما بهایی نیستیم ولی به دولت و ملت ایران هم توصیه می کنم دست از کنجکاوی در مورد دین ما یا خدمت‎کاران ما یا رنگ کراوات ما بردارند و اگر مساله مهم تری ندارند که درباره اش فکر کنند، بگردند چیز دیگری پیدا کنند.» (ترجمه فارسی، صص. ۱-۶۰)

 

طرح دوباره پرسش مالی

امروز که امریکا و ایران پس از امضای توافق هسته ایِ سال گذشته در جهت تنش زدایی در روابط خود هستند، پرسش های مالی و اقتصادی دوباره مطرح می شوند. ایران امیدوار است که طبق مفاد توافق هسته ای، بیش ترین سودِ ممکن را از برداشته شدنِ تحریم ها ببرد؛ توافقی که تجارت و سرمایه گذاری ایران را در اروپا و دیگر نقاط جهان آسان تر کرده است. ولی مقامات ایرانی از این مسأله گلایه می کنند که تحریم هایی که امریکا اعمال کرده و هم چنان به قوت خود باقی مانده اند، به ویژه تحریم های مربوط به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که نقش زیادی در اقتصاد ایران دارد، باعث بیم و هراس سرمایه گذارانِ بالقوه خارجی و نیز مانع از رشد اقتصادی کشور شده است.

از آن سو، «دفتر کنترل سرمایه های خارجی امریکا» زیر نظر وزارت خزانه داری این کشور، در پاسخ اعلام کرده است که ایران باید مکانیسم های تجارتیِ خود را به روز و اقتصاد خود را شفاف تر کند.

«ایوان سیگل»، مترجم «تاریخ انقلاب مشروطه ایران»، به قلم «احمد کسروی» نوشته است شباهت هایی با دوران قاجار می بیند: «در جمهوری اسلامی، اقتصاد ایران بسیار غیرشفاف است. بخش اعظمی از مسایل اقتصادی از دید عموم پنهان می ماند. نهادهایی هستند که زیر نظر بیت رهبری هستند که پاسخ گو نیستند. در عین حال، کسی نمی داند که مسوولیت ها و وظایف سپاه پاسداران چیست. سپاه هر کاری که دلش می خواهد، می کند. هشت سال دولت محمود احمدی نژاد به خوبی این ادعا را ثابت کرد. البته شکی نیست که اقتصاد ایران فاقد بسیاری از مشخصه های فئودالیسمِ از مدافتاده دوران قاجار است. اقتصادِ امروز مدرن تر است. با این حال، یک ویژگیِ مشترک در هر دو دوره دیده می شود و آن هم این است که حکومت مرکزی به هیچ وجه پاسخ گو نیست.»

 

ثبت نظر

محیط زیست

پاکسازی علم کوه توسط کوهنوردان کلاردشت

۴ شهریور ۱۳۹۵
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۱ دقیقه
پاکسازی علم کوه توسط کوهنوردان کلاردشت