close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

پرواز از غار تنهایی به پارالمپیک ریو

۲۲ شهریور ۱۳۹۵
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۵ دقیقه
هادی رضایی سرمربی تیم ملی والیبال نشسته ایران
هادی رضایی سرمربی تیم ملی والیبال نشسته ایران
مرتضی مهرزاد اولین حضور خود در پارالمپیک را مقابل چین تجربه کرد.
مرتضی مهرزاد اولین حضور خود در پارالمپیک را مقابل چین تجربه کرد.
مرتضی هفت سال خودش را در خانه محبوس کرده بود.
مرتضی هفت سال خودش را در خانه محبوس کرده بود.

کتاب زندگی این 111 نفر پارالمپیکی را که ورق بزنیم، هر کدام داستانی منحصر به فرد دارند؛ یکی پایش را روی مین جا گذاشته، آن یکی از جنگ با عراق می آید، چند نفری در جاده ها تصادف کرده اند، بعضی هم از روز تولد متفاوت بوده اند. اما یک نفر شناخته شده تر است؛ «مرتضی مهرزاد».

به جز اهالی رودسر و چالوس، بقیه ایران او را از سال 89 شناختند؛ وقتی از غار تنهایی خود بعد از هفت سال بیرون کشیده شد و آمد جلوی دوربین برنامه «ماه عسل». پیش تر ناگهان غیب شده بود.

شهریور سال 66 در رودسر متولد شد. 19 سالش بود که پدرش برای همیشه رفت؛ بدون طلاق، بدون دادگاه، بدون این که حتی سراغ «صفورا» برود و مهر طلاق در شناسنامه اش بزند.

مادرش دعا می کرد مرد رشید شهر شود. وقتی اول دبستان بود، روزی سه لیتر شیر می خورد فقط برای این که قد بلند شود. اما سال چهارم دبستان از این که مورد تمسخر هم کلاسی ها قرار می گرفت، عذاب می کشید.

مرتضی را مردودی و رفوزه می دانستند چون همان سال های آخر دبستان از هم‏کلاس هایش 20 سانت بلندتر بود. اما این رشد ناگهانی فقط یک دلیل داشت و آن هم بیماری «آدنوم هیپوفیز» بود.

زندگی غریبانه مرتضی از 14 سالگی آغاز شد؛ وقتی هنوز نوجوان بود و طول قامتش از دو متر و 10 سانت گذشت. دو سال بعد به عدد 244 سانتی متری رسید.

در برنامه ماه عسل از چرایی هفت سال خانه نشینی خود این گونه گفت: «فقط از نگاه مردم عذاب نمی کشیدم، حتی مساله اصلی، لباس هایم نبود. نه شلواری اندازه من می شد، نه کفشی. اما یک بار که بیرون رفتم، عصایم شکست و زمین خوردم. مردم به من خندیدند. وقتی برگشتم، دیگر از خانه بیرون نرفتم.»

اما این تمام عریانی حقیقت تلخ زندگی یک نوجوان در چالوس نبود.او ترک تحصیل کرد و در نانوایی محله، جور پدرش را برای امرار معاش کشید. بعد از مدتی اما به خاطر افتادن از روی دوچرخه و شکستن لگن، قدرت حرکتش را از دست داد. مرتضی بخش هایی از زندگی خود را همیشه محو و تاریک نگه می داشت.

سال 89، بعد از هفت سال خانه نشینی و بیرون نیامدن از غار تنهایی، به «احسان علیخانی»، مجری برنامه ماه عسل گفت که سه آرزو دارد؛ آرزوهایی که تبدیل به مشهورترین رویاهای ایران در آخرین سال دهه 80 شد؛ اول، برگشتن سلامتی او، دوم، داشتن یک خانه، سوم، دیدن علی کریمی.

احسان علیخانی همان شب وعده ملاقات با «علی کریمی» را به او داد اما قبل از این که مرتضی از ساختمان سیما خارج شود، علی کریمی با احسان تماس گرفته بود. ملاقات سه ساعته آن ها، یک هدیه کوچک هم برای مرتضی از سوی کریمی همراه داشت؛ خبر «لپ تاپ» را احسان علیخانی رسانه ای کرد.

خیل زود رویاهای مرتضی مهرزاد به واقعیت نزدیک شد؛ پسری که جرات بیرون رفتن از خانه را نداشت و زندگی اش با کارگری مادر در بیمارستان و پرستاری سالمندان می گذشت، چند روز بعد یک میهمان ویژه را در خانه اش دید؛ «محمد گلچین»، رییس اداره بهزیستی چالوس هفته بعد به ملاقاتش آمد.

دلیل ملاقات را سال ها بعد «هادی رضایی» به خبرگزاری «مهر» گفت. هادی از جانبازان و مجروحان جنگ ایران و عراق است. ابتدا برای خدمت سربازی به جنگ رفت اما بعد از پایان دوره وظیفه، باز هم در جبهه ماند. بر اثر انفجار از هر دو پا مجروح شد. در قفسه سینه و بازوی چپش هنوز ترکش های جنگ باقی مانده است. آثار انفجارهای شیمیایی هم هنوز در ریه و رگ هایش هست. بعد از جنگ سراغ پست و سمت های سیاسی و نظامی نرفت، وارد ورزش شد و به تیم ملی والیبال نشسته ایران پیوست. سال ها بهترین بازیکن ایران و جهان بود و البته کاپیتان ایران هم محسوب می شد. حالا هشت سال است که سرمربی تیم ملی والیبال نشسته ایران شده است.

هادی بعد از دیدن مرتضی در برنامه ماه عسل، از محمد گلچین که آن روزها کاپیتان تیم والیبال نشسته چالوس بود، خواست او را وارد والیبال کند. مرتضی مهرزاد به روزنامه 90 گفته بود: «همیشه از دردهایم می نالیدم تا وقتی با آقای گلچین آشنا شدم. تازه حالا می فهمم که توانایی هایی هم دارم.»

هادی رضایی، سرمربی تیم ملی والیبال نشسته هم به مهر گفته بود که بیش از سه سال او را از دور زیر نظر داشته و منتظر بوده از نظر تکنیک های فردی به درجه ای برسد که توان بازی در تیم ملی را داشته باشد.

روزی روزگاری نه چندان دور، مرتضی را در بیمارستان «شهدا» تجریش دیده بود؛ جوانی که باید نشسته می خوابید چون بلندای قامتش از طول تخت بیمارستان بیش تر بود. پرسنل بیمارستان تجریش گفته بودند در بیمارستان تخت اضافه نداریم وگرنه می توانستند یک تخت دیگر را در انتهای تخت مرتضی قرار دهند که او لااقل برای یک ساعت دراز بکشد. از تامین هزینه های اولیه اش در بیمارستان دولتی عاجز ماند و بعد از دو هفته، به چالوس برگشت.

مادرش گفته بود: «دل‎خوشی ما همین است که او می تواند سقف خانه را خوب تمیز کند.» 
ولی این دل‏خوشی ها حالا رنگ بیش‎تری گرفته اند. امروز بلندقامت ترین ورزشکار حاضر در پارالمپیک ریو، مرتضی مهرزاد از ایران است؛ عضو تیم ملی والیبال نشسته. تصاویرش حیرت دنیا را به همراه داشت. حالا می توان به یک اتفاق دل‎خوش بود؛ اگر تیم والیبال نشسته ایران باز هم قهرمان پارالمپیک شود، او هم مثل سایر بازیکنان تیم، مبلغ 10هزار دلار پاداش خواهد گرفت؛ چیزی نزدیک به 35 میلیون تومان. یعنی همان مبلغی که تمام ورزشکاران المپیکی ایران پیش از حضور در بازی های المپیک از وزیر ورزش و جوانان هدیه گرفتند.

پسری که هفت سال خودش را به خاطر شکسته شدن عصا در خانه محبوس کرده بود و بزرگ ترین آرزویش دیدن علی کریمی شد، حالا ملی پوش کاروان ایران است. فاصله زیادی بین یک قهرمان ملی و یک تارک دنیا نیست.

ثبت نظر

استان خراسان جنوبی

حریق تانکر سوخت در جاده بیرجند یک مجروح برجاگذاشت

۲۲ شهریور ۱۳۹۵
خواندن در ۱ دقیقه
حریق تانکر سوخت در جاده بیرجند یک مجروح برجاگذاشت