close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

مادر شهرام امیری: از همه سازمان‌های حقوق بشری تقاضای کمک دارم

۲۵ مهر ۱۳۹۵
شیما شهرابی
خواندن در ۴ دقیقه
مادر شهرام امیری: از همه سازمان‌های حقوق بشری تقاضای کمک دارم


دو ماه از اعدام شهرام امیری گذشته، کسی که از سوی رسانه‌ها به عنوان کارشناس فیزیک هسته‌ای و پژوهشکر داشنگاه مالک اشتر معرفی می‌شد و از سوی خانواده‌اش کارشناس محیط زیست وزارت دفاع. 
او تیرماه سال 89 لقب قهرمان هسته‌ای را دریافت کرد و در فرودگاه با استقبال معاون وزیر امورخارجه و حلقه گل مواجه شد و  13 مردادماه 94 با عنوان جاسوس در مکانی نامعلوم به دارآویخته شد. 
حکایت شهرام امیری سناریویی است پر از گره‌های باز نشده، مرضیه امیری مادر شهرام امیری می‌گوید: «ما دست مان به هیچ‌جا بند نشده اما تو را به خدا از سازمان‌های حقوق بشری بخواهید دنبال کار بچه ما را بگیرند و بپرسند چرا این بلا را سر ما آوردند، چرا ما را بیچاره کردند.» 
شهرام امیری سال 88 برای انجام مراسم حج راهی عربستان سعودی شد اما یکباره ارتباط او با خانواده‌اش قطع می‌شود. او بعدها مدعی شد در مراسم حج از سوی نهادهای اطلاعاتی آمریکا ربوده شده و آن‌ها برای دریافت اطلاعات هسته‌ای ایران به او پیشنهاد 50 میلیون دلاری داده‌ بودند. قصه‌ای که ابتدا رسانه‌های رسمی ایران تعریف کردند فرار شهرام امیری از دست ماموران اطلاعات آمریکا و رساندن خودش به دفتر حافظ منافع ایران برای بازگشت به ایران بوده است موضوعی که از سوی آمریکایی‌ها رد شد. هیلاری کلینتون همان زمان  ربوده شدن او را تکذیب کرد و گفت: «شهرام امیری با پای خودش به آمریکا آمده و آزادانه می‌تواند از آمریکا برود» 
شبکه خبری ای‌بی‌سی آمریکا به نقل از منابع آگاه آمریکایی  اعلام کرد وزارت اطلاعات ایران تهدید کرده بود در صورتی که شهرام امیری با انتشار یک پیام ویدئویی از طریق اینترنت نگوید از سوی آمریکا ربوده شده، پسرش را آزار خواهند داد. 
امیرحسین پسر شهرام امیری حالا سیزده ساله است اما در مراسم خاکسپاری و ختم پدرش شرکت نکرده است. مرضیه امیری می‌گوید: «همسر شهرام با ما در تماس نیست. اول این که آن‌ها تهران هستند ما کرمانشاه هستیم، دوم این که زیاد با ما حرف نمی زند، بعد از رفتن و برگشتن پسرم، رابطه‌مان به هم خورد و دیگر با ما در تماس نیستند. با ما همکاری نکردند. برای مراسم هم نیامدند، زنگ زدیم و به خانواده‌اش هم گفتیم، گفتند ما خودمان در تهران عزاداری می‌کنیم.»
پیکر شهرام امیری بدون حضور زن و فرزندش در باغ فردوس کرمانشاه به خاک سپرده شده است. شنیده‌ها حاکی از فشارهای زیاد روی همسر و فرزند امیری برای بازگشت شهرام به ایران بوده است. موضوعی که پدر شهرام امیری هم در مصاحبه با بی بی سی فارسی عنوان کرده بود و بعد ازان به دلیل مصاحبه با رسانه‌های خارج از ایران  آن مصاحبه 45 روز را در بازداشت گذراند. 
حالا اما مادر شهرام می‌گوید: «ما نمی‌دانیم با زن و بچه‌اش چه کردند آن‌ها هم چیزی به ما نگفتند، اما هر چه بود آن‌ها خبر داشتند موضوع چیست. خودشان از ما دوری کردند، این که پیگیری کردند یا نه را هم نمی‌دانم.» 
در گزارش شبکه خبری ای بی سی آمده بود: « اوایل سال ۲۰۱۰ هنگامی که شهرام امیری برای بار دوم قصد تماس با همسر و پسرش را داشته، مأموران وزارت اطلاعات ایران، تلفن را برداشته و او را تهدید می‌کنند تا به خواسته آنها در زمینه «اعتراف به ربوده شدن توسط آمریکا» تن دهد.»
یک منبع آگاه اما به ایران وایر می‌گوید: «همسر شهرام امیری هنوز تحت فشار قرار دارد، اجازه مصاحبه و صحبت درباره آنچه بر او گذشته ندارد و مقامات امنیتی اجازه حضور او را در مراسم خاکسپاری و سوگواری در کرمانشاه نداده‌اند.»
پدر شهرام امیری هم از بعد از بازداشت چهل و پنج روزه‌اش دیگر با رسانه‌ها گفت‌و گو نمی‌کند و این مسئولیت را مرضیه امیری؛ مادر شهرام به عهده گرفته است: «از وقتی بچه ما را کشتند، هیچ‌کدام سراغ ما نیامدند که چه بر ما گذشته، به خدا هنوز ما آرام نشده‌ایم. داغ بچه خیلی سخت است.»
او غیر از شهرام دو پسر و یک دختر دیگر دارد اما اجازه نداده پسرها دنبال کار برادرشان را بگیرند، سوالی بپرسند: «برادرهایش اصلا از کارهای شهرام خبر نداشتند که بخواهند چیزی را پیگیری کنند.  اصلا نمی‌توانند پیگیری کنند، همه شان خانواده دارند اما ما پدر و مادریم فرق داریم. من و پدرش ...» 
حرفش را نیمه رها می‌کند و یاد هفت‌سالی که برای پسرش دویده می‌افتد: « آخر دیگر پیگیر ی ندارد، من هفت سال پیگیری کردم، آخرش به این جا رسیدم، هفت سال فقط رفتم و آمدم، بعد هم  بیچاره شدم، هیچی به هیچی. حالا وقتی همه چیز تمام شده، بدبخت شده‌ایم، بروم چه بگویم؟ من واگذار کردم به سازمان‌های حقوق بشری که پیگیری کنند و بپرسند چرا اینطور کردند، چرا یک شبه بچه من جاسوس شد، چرا یکدفعه و دزدکی اعدامش کردند اما هیچ کس هیچی نپرسید؟»
از او می‌پرسم بعد از اعدام پسرش که با سایت‌های مختلف خارج از ایران گفت وگو کرده، پیامی دریافت نکرده: «نه، من که حرف بدی نزدم. در همه مصاحبه‌ها، گفتم از نظام  راضی ام، از رهبرم هم راضیم، فقط تندروها بچه من را به کشتن دادند.» 
آن‌ها هنوز رخت عزا به تن دارند: «تا حالا که ما عزادار بودیم و جایی نرفتیم، بعدش هم نمی‌دانیم باید کجا برویم که حق بچه‌مان را بگیریم.»

 

ثبت نظر

گزارش

رویاهای یک بیلیاردباز برنزی؛ شاید روزی قهرمان جهان

۲۵ مهر ۱۳۹۵
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۵ دقیقه
رویاهای یک بیلیاردباز برنزی؛ شاید روزی قهرمان جهان