close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

همه مصائب زندگی مجردی دختران

۱۸ اسفند ۱۳۹۵
شیما شهرابی
خواندن در ۶ دقیقه
طبق آماری که سازمان ملی جوانان در سال 90 اعلام کرد ۳۰درصد دختران مجرد در شهرهای بزرگ مستقل از خانواده‌هایشان زندگی می‌کنند.
طبق آماری که سازمان ملی جوانان در سال 90 اعلام کرد ۳۰درصد دختران مجرد در شهرهای بزرگ مستقل از خانواده‌هایشان زندگی می‌کنند.

«مرجان» دو سالی می‌شود از خانه پدری خود در «شاهین شهر» استان اصفهان بیرون آمده؛ درست وقتی 36 ساله بوده: «وقتی دیدم کیس مناسبی برای ازدواج ندارم، تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم.»

او 10 سال بعد از گرفتن لیسانس در رشته حسابداری، در کنکور فوق لیسانس شرکت می‌کند و در رشته مدیریت پذیرفته می‌شود: «تهران قبول شدم و بار و بندیلم را بستم و آمدم.»

او همان ابتدا مشکل اجاره خانه داشته است: «به سختی خانه اجاره کردم. معمولا خیلی از صاحب‎خانه‌ها دوست ندارند به زن تنها خانه اجاره دهند. از طرف دیگر، وقتی به بنگاهی‌ها می‌گفتم تنها هستم، خیلی‌هایشان تبدیل به مزاحم می‌شدند؛ مسیج‌های بی مورد می‌زدند و پیشنهاد بی‎خود می‌دادند.»

مرجان زندگی مستقل خود را دوست دارد: «این جا کسی به کارم کاری ندارد؛ کی می‌روم، کی می‌آیم. شهر بزرگ است. با این که با پدر و مادرم رابطه خوبی دارم اما در خانه آن‌ها نمی‌توانستم به راحتی دوستانم را دعوت کنم یا دیروقت به خانه بروم. خودشان هم چیزی نمی‌گفتند اما دوست و آشنا هزار تا حرف می‌زدند.»

مرجان تاکید می‌کند که در سال‌های اخیر چند نفر از دوستان و آشنایان هم سن و سال‌ او، چه در اصفهان و چه در تهران، تشکیل زندگی مستقل داده‌اند و همین موضوع باعث شده است خانواده‌اش با این کار او هم مخالفت نکنند.

طبق آماری که سازمان ملی جوانان در سال 90 اعلام کرد، ۳۰درصد دختران مجرد در شهرهای بزرگ، مستقل از خانواده‌هایشان زندگی می‌کنند؛ آماری که به گفته یک مددکار اجتماعی، در حال افزایش است. «محمد زاهدی» می‌گوید: «بالا رفتن سن ازدواج و استقلال مالی با مستقل شدن مجردها رابطه مستقیم دارد. در سال‌های اخیر که سن ازدواج دخترها بالاتر رفته و تعداد دخترانی که کار می‌کنند هم افزایش یافته، طبیعتا زندگی مجردی هم در بین دختران بیش تر شده است.»

البته او معتقد است که هنوز برای بخشی از جامعه متوسط تهرانی و خانواده‌هایی که در شهرهای کوچک زندگی می‌کنند، این مساله تابو است و زنانی که زندگی مجردی دارند، با واکنش‌های متفاوتی رو به رو می‌شوند.

مرجان بارها این واکنش‌ها را تجربه کرده است: «در جلسات ساختمانی که زندگی می‌کنیم، چندباری حاضر شده بودم و اهالی ساختمان می‌دانستند که تنها زندگی می‌کنم. یک بار نصف شب احساس کردم از پشت در واحد صدایی می‌آید. می‌دانستم در را قفل کرده‌ام، با این حال بلند شدم که چک کنم که دیدم یک پاکت از زیر در خانه پیدا است. در را بازکردم. فیلم چهارشنبه سوری همراه یک یادداشت داخل پاکت بود. نوشته شده بود من مرتضی چهارشنبه سوری هستم! دوست دارم با تو باشم. قبولم کن.»

او فیلم را از قبلا دیده بوده. در این فیلم، مرتضی با زنی که در آپارتمان آن‌ها تنها زندگی می‌کند، دور از چشم همسرش رابطه دارد. مرجان آن قدر از دریافت این پاکت شوکه می‌شود که تصمیم می‌گیرد خانه‌اش را عوض کند: «هیچ وقت نفهمیدم کسی که این یادداشت را داده بود، کی بود اما واقعا ترسیدم.»

او در خانه جدید، در هیچ جلسه‌ای شرکت نمی‌کند و سعی می‌کند رفت و آمدش نامحسوس باشد.

زاهدی دختران زیادی را می‌شناسد که به خاطر نگاه بد جامعه، زندگی مستقل خود را پنهان می‌کنند: «در این سال‌ها پسرهایی که زندگی مجردی را انتخاب کرده‌اند هم افزایش یافته‌اند اما تفاوت این است که پسرها از این که جایی این موضوع را عنوان کنند، ابایی ندارند. اما دخترها هم برای جلوگیری از مزاحمت و هم برای این که بخش سنتی جامعه برداشت بدی نداشته باشد، سبک زندگی خود را پنهان می‌کنند.»

مثل «سارا» که 39 ساله است و چهار سالی می‌شود که تنها زندگی می‌کند. خانواده او در «لار» زندگی می‌کنند اما سارا شیراز را برای زندگی انتخاب کرده است. او هم از مستقل ‌شدن خود راضی است اما زیاد دوست ندارد درباره شرایط زندگی خود با دیگران حرف بزند: «توی شرکتی که کار می‌کنم، حلقه دست می کنم. در شرکت قبلی، رییس‌ام که پنجاه و چند سالی داشت و خبر داشتم زن و بچه و عروس و نوه دارد و می‌دانست مجرد هستم و مستقل، مدام مسیج می‌داد که خارج از شرکت هم‎دیگر را ببینیم. یک بار با او قرار گذاشتم. اصل حرفش این بود که تو که خانه داری، حتما نیاز جنسی هم داری و بیا صیغه کنیم!»

در همه این سال‌ها البته موضوع دیگری هم سارا را آزار داده است: «با این که سن ازدواج در ایران بالا رفته، در بسیاری از نقاط کشور هنوز هم دخترانی که بیش تر از 30 سال سن دارند و ازدواج نکرده‌اند، مورد تحقیر و یا آزار قرار می‌گیرند؛ مثلا وقتی می‌گویم مجرد هستم، می‌پرسند واقعا؟ بعضی می‌خواهند ببینند عیب و ایرادی داشته ام یانه. مثلا می‌گویند دختر به این خوشگلی و خانمی چرا ازدواج نکرده هنوز؟ طلاق گرفته‌ای؟ کسی به این گزینه بها نمی‌دهد که یک دختر خودش تصمیم گرفته است تنها زندگی کند. حتی گاهی نزدیک ترین افراد خانواده هم تحقیرت می‌کنند.»

او از روزی حرف می‌زند که با خواهرش بحثش شده است: «به خواهر بزرگم که شوهرش جلوی همه تحقیرش می‌کرد، می‌گفتم نترسد و طلاق بگیرد اما یک دفعه خواهر دیگرم که مخالف حرف هایم بود گفت به حرف این گوش نکن؛ چند سال دیگه یائسه می‌شه اما هنوز نتونسته یکی رو خر کنه. فکر می‌کنه باید شاهزاده بیاد سراغش.»

او می‌داند این حرف‌ها را خواهرش از روی عصبانیت زده است: «این حرف‌ها در ناخودآگاهش وجود دارد که به زبان آورده است. بسیاری از مردم از دختر فقط یک الگو در سرشان دارند؛ زنی که باید ازدواج کند و بچه بیاورد.»

محمد زاهدی می‌گوید: «متاسفانه در جامعه ما دخترانی که سن‌شان بالا رفته و هنوز تشکیل خانواده نداده‌اند، بیش تر از مردهای مجرد که تشکیل زندگی نداده‌اند، تحت آزارهای کلامی قرار می‌گیرند. یک دلیل آن، این است که خانواده‌ها از این که سن ازدواج دخترشان بگذرد و دختر شرایط باروری را از دست بدهد، خیلی هراس دارند ولی فکر می‌کنند پسرشان هر زمان می‌تواند ازدواج کند.» 

به گزارش خبرگزاری «مهر»، در حال‌حاضر ۱۱‌میلیون و ۲۴۰‌هزار نفر در سن متعارف ازدواج قرار دارند اما هرگز ازدواج نکرده‌اند و از بین آن ها، پنج‌میلیون و ۵۷۰‌هزار مرد و پنج‌میلیون و ۶۷۰‌هزار زن هستند. هم‏چنین یک‌میلیون و ۳۰۰‌هزار نفر در سن تجرد قطعی هستند که تعداد زنان هرگز ازدواج‌نکرده بالای سن متعارف و قبل از تجرد قطعی، سه برابر مردان است.

پیش تر «شهلا کاظمی‌پور»، معاون «مرکز مطالعات و پژوهش‌های جمعیتی آسیا و اقیانوسیه» نیز افزایش تعداد دختران مجرد را مشکل فعلی جامعه دانسته و درباره راه حل این مشکل گفته بود: «تنها راه حل مشکل تجرد قطعی دختران این است که هم‎سن گزینی همسری در کشور رخ دهد. چرا که اگر تعداد پسران در سن ازدواج را با دختران در آستانه ازدواج با فاصله سنی دو یا سه سال نیز در نظر بگیریم، تعداد دخترهایی که مجرد باقی می مانند، کم تر می شود.»

اما زاهدی می‌گوید: «با وجود افزایش ازدواجِ عروس‌های هم‎سن داماد یا بزرگ تر اما اغلب خانواده های پسرها راضی نیستند که عروس‌شان هم‏سن یا بزرگ‏تر از پسر باشد.»

 «سپیده» یکی از کسانی است که به تازگی به خاطر همین موضوع تحقیر شده است. او 33 ساله است، چند ماهی است مستقل شده، اهل سنندج است و در تهران دانشجوی فوق لیسانس گرافیک: «خانواده من سنتی هستند. وقتی برای لیسانس انتخاب رشته می‌کردم، اجازه ندادند تهران را انتخاب کنم اما حالا دیگر این قدر سن‌ من بالا رفته که دیگر حرفی نزدند.»

او چند وقتی است که با «سعید»، یکی از هم‎کلاسی‌هایش آشنا شده است. هر دو دل شان می‌خواهد ازدواج کنند اما خانواده پسر مخالف هستند. سپیده دو سال از سعید بزرگ‌تر است و مادر سعید  بزرگ ترین مخالف این ازدواج. چند روز پیش مادرش تماس گرفت و گفت: «از زندگی پسرم برو بیرون. تو اگر خانواده درست حسابی داشتی، نمی‌گذاشتند تنها زندگی کنی، خونه مجردی بگیری و بچه‌های مردم را از راه به درکنی.»

دو شب است سعید تا صبح پشت پنجره خانه‌ سپیده می‌ایستد و پیامک می‌فرستد اما سپیده جوابش را نمی‌دهد: «می‌ترسم آبروریزی شود. مادرش این حرف‌ها را به پدرم بزند و مجبورم شوم همه چیز را جمع کنم و برگردم سنندج.»

ثبت نظر

گزارش

پرسپولیس حیاط خلوت چکمه‌پوش‌ها

۱۸ اسفند ۱۳۹۵
شما در ایران وایر
خواندن در ۱۶ دقیقه
پرسپولیس حیاط خلوت چکمه‌پوش‌ها