close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

محمد نوری زاد: رئيسی مهره سوخته و انتخابات مهندسی شده است

۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶
ماهرخ غلامحسین پور
خواندن در ۶ دقیقه
عده ای مثل آقای دکتر سروش معتقدند که انتخابات تنها گزینه و مفر برای رسیدن به دموکراسی است اما من به شدت این ایده را رد می کنم.
عده ای مثل آقای دکتر سروش معتقدند که انتخابات تنها گزینه و مفر برای رسیدن به دموکراسی است اما من به شدت این ایده را رد می کنم.

«محمد نوری‌زاد»، روزنامه نگار و فیلم‏سازی که تا قبل از برخورد حکومت با اعتراضات مردمی سال 1388 نسبت به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری از مبلغان جمهوری اسلامی محسوب می شد، از منتقدان سرسخت نظام ایران است. او بارها به دلیل اعتراض هایی که به وضعیت حقوق بشر در ایران و فضای سیاسی کشور داشته و نیز افشاگری هایش، بازداشت و روانه زندان شده است. «ایران‎وایر» از او درباره فضای این روزهای انتخابات ریاست در ایران و به ویژه دوگانه رئيسی - روحانی پرسیده است:

  • آقای محمدباقر قالیباف به نفع آقای ابراهیم رئیسی انصراف داد و اکنون او در جبهه اصول گرا بی رقیب مانده است؛ به باور شما، پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری تا چه حد برای ایشان محتمل است؟

انتخابات اخیر به باور من کاملا مدیریت و مهندسی شده است. وارد کردن فرد باطلی هم‏چون آقای رئیسی به چرخه انتخابات دقیقا برای همین احساس خطری است که مردم این روزها درگیرش شده اند. با ایجاد این نگرانی، کاری می کنند تا مردم به سمت صندوق ها هجوم ببرند. گمانم بر این است که آقای حسن روحانی به علت همین احساس ترس مهندسی شده و این نگرانی که به جان مردم انداخته اند، در همان دور نخست برنده خواهد شد.

  • منظورتان این است که مردم از ترس به آقای روحانی رای می دهند؟

به مردم پیام داده اند که اگر تکان نخورید، یک قاتل را می گذاریم در راس امور تا پوست از سرتان بکند. خروجی این انتخابات که پیروزی درخشان روحانی است، همانی است که اتفاقا حاکمیت می خواهد؛ منتها می خواهند مردم طعم لذت ظاهری انتخاب کردن را بچشند و بگویند این ما بودیم که سرنوشت خودمان را رقم زدیم. این ما بودیم که رئیسی را پس راندیم و روحانی را مشروعیت بخشیدیم. در حالی که این دقیقا تصمیم حاکمیت است و دارد طرح و مدیریتش را به نتیجه می رساند.

  •  چه طور آقای رئیسی پذیرفته است که این نقش را بازی کند؟

آقای خامنه ای نگران است که مردم اصلا در انتخابات مشارکت نکنند. شما آقای رئیسی را از این مجموعه حذف کنید، بقیه کاندیداها آدم های سرشناسی نیستند. آقایان مصطفی هاشمی طبا و مصطفی میرسلیم را چه کسی می شناسد؟ این که مردم نروند پای صندوق، یک آبروریزی بزرگ در مجامع جهانی برای حاکمیت تلقی می شود. برای این که این 30 درصد مشارکت کننده را تبدیل به 70 درصد کنند، یک کنتراست شدید ایجاد می کنند و نقش آقای رئیسی ایجاد این کنتراست و نگرانی و وحشت است؛ این که برویم رای بدهیم تا او نیاید و این مجرای مختصر بسته نشود. این ها همه بازی و نقشه اند. همه این ها طراحی و مهندسی شده اند.

  • شما فکر نمی کنید آقای رئیسی یکی از گزینه های آینده رهبری است؟  

اولش این گمان بود که رئیسی برای ایجاد زمینه رهبری مورد توجه قرار گرفته است تا روزی که فایل آقای حسینعلی منتظری منتشر شد و ابراهیم رئیسی و مصطفی پورمحمدی و بقیه مفتضح شدند. من گمان دیگری دارم؛ آن هم این است که رهبر، رئیسی را به عرصه انتخابات کشانده است تا او را به اتمام برساند. توجه کنید به ماجرای آقای سعید جلیلی که اصلا مُرد یا دقت کنید به وضعیت آقای محمدتقی مصباح یزدی. او اگر در انتخابات قم کاندید می شد، حتما نفر اول می شد و با عزت و قوت می رفت مجلس خبرگان رهبری. اما تشویقش کردند که در تهران کاندیدا شود و مرگ سیاسی خودش را رقم بزند. بعد از آن افتضاح بزرگ و رای نیاوردن، در یک سکوت و انزوای عجیب فرو رفته است. آقای مصباح این اواخر خودش را گزینه رهبری می دانست اما او را مفتضح کردند.

  • شما می گویید اگر آقای رئیسی در موقعیت قبلی خود می ماند، معتبرتر بود؟

گمان من این است که اگر شخص اول دستگاه قضایی بود، با این که یک فرد صاحب نامی مثل شیخ صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه است، بعد از او همین آقای رئیسی نفر اول بود و تمام مناسبات داخلی دستگاه قضایی زیر نظر رئیسی تر و خشک می شد. او برای خودش آن جا قدرت داشت؛ به‎خصوص که برای آرمانش خون هم ریخته بود و به پرونده بسیاری از افراد دسترسی داشت. شاید آن ها فکر کرده اند همین رئیسی برای بیت رهبری می تواند خطرآفرین باشد. من تصور می کنم او را دعوت کردند برای انتخابات تا مثل آقای مصباح، دورانش فروکش کند و برود یک گوشه ای منزوی شود. بعد از انتشار فایل صوتی آقای منتظری، به نظرم او یک مهره سوخته است و او را آورده اند تا خاکی بر سرش بیافکنند و برود خاموشی بگزیند.

  • شما در انتخابات مشارکت می کنید؟

من در انتخابات شرکت نمی کنم. عده ای مثل آقای دکتر عبدالکریم سروش معتقدند که انتخابات تنها گزینه و مفر برای رسیدن به دموکراسی است اما من به شدت این ایده را رد می کنم.

  • دلیل تان چیست؟

دو دلیل دارم؛ نخست این که انتخابات یک مسیر دو راهی است و الزاما منجر به انتخاب نمی شود. شما می توانید انتخاب نکنید. دموکراسی وقتی محدود به رای دادن شود، به ضد خودش تبدیل می شود. در نقطه مقابل آن هم می شود رای نداد و با رای ندادن با حاکمیت دیالوگ برقرار کرد. من به دوستانم پیشنهاد کردم با رای ندادن، به یک رفراندوم معکوس دست بزنیم و به حاکمیت یک «نه» بزرگ بگوییم. انتخابات و صندوق رای که تمام حسرت های مردم به آن منتهی می شود، در جهان فهم بایستی گام پایانی باشد نه گام نخست. در ایران می گویند شما بروید هر آرزویی دارید از همین صندوق رای مطالبه کنید. اما در دنیای فهم و عقلانیت، صندوق رای نقطه پایانی است. مقدمات صندوق، احزاب و تشکل ها هستند؛ سازمان های غیردولتی و آزادی ها و اعتراض های مدنی هستند؛ نخبگان هستند. نقطه پایانی به صندوق رای می رسد. این جا تمام آن مقدمات و فرصت هایی که می توانستند منجر به خردمندی مردم شوند، نادیده گرفته شده است. همین الان که من و شما صحبت می کنیم، آقای اسماعیل عبدی، عضو کانون صنفی معلمان در زندان به سر می برد و حال جسمی خوبی ندارد. او اعتصاب کرده است. چند مدت پیش رفتم دیدن آقای بهنام ابراهیم زاده، کارگری که به تازگی از زندان آزاد شده و تنها مطالبه اش، مسایل صنفی و معیشتی بوده است. در یک نظام اسلامی که کارگر را به خاطر اعتراض شلاق می زنند و معلم را زندانی می کنند، نمی توانی انتظار داشته باشی که معجزه رخ بدهد و از صندوق رای، آزادی سر در بیاورد.

  • اما پذیرش ایده تحریم توسط عامه مردم به شکل گسترده تقریبا غیرممکن به نظر می آید.

بله، قبول دارم مردم در این مورد ممارست و تمرین ندارند و این کار بسیار دشواری است. نتیجه انتخابات دم دست است. شما امروز رای می دهید و 24 ساعت بعد جواب می گیرید. اما نتیجه رای ندادن به آسودگی قابل لمس نیست و فصل های بعد قابل درو کردن است. هضم این ماجرا توسط مردم دشوار است.

  •  مناظره ها را هم دنبال می کردید؟

وقت دیدن مناظره ها دچار یک افسوس بزرگ شدم. از خودم می پرسیدم خروجی خرد و نخبگی، تخصص، مدیریت و کاردانی در کشور پرآوازه ای مثل ایران این رفتارها است؟ بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، اولین قربانی شاخصی که شاهد مرگش بودیم، «نخبگی» بود. آزادی محدود شد، آبروی مردم را بردند و زدند و کشتند اما یک قربانی بزرگ تری وجود داشت به اسم نخبگی و تخصص تا اداره یک وزارت‎خانه یا مجموعه تخصصی را بر عهده بگیرند. آدم های پخمه در راس مدیریت قرار گرفتند و متخصصان را ذلیل کردند. در دانشگاه ها سطح علمی را پایین آوردند و با سرازیر کردن بسیجی ها و دادن مدرک دکترا به تیپ هایی مثل قالیباف، زاکانی یا همین آقای رئیسی که خودش را دکتر می نامد، علم و تخصص را تحقیر کردند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو

حکومت نظامی خودسر، نتیجه ریاست جمهوری رئیسی است

۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶
ایران وایر
خواندن در ۱ دقیقه
حکومت نظامی خودسر، نتیجه ریاست جمهوری رئیسی است