close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

روزانه های جشنواره کن- دوازده

۷ خرداد ۱۳۹۶
محمد عبدی
خواندن در ۵ دقیقه
«صد و بیست ضربه در دقیقه» ساخته روبین کومپیلو
«صد و بیست ضربه در دقیقه» ساخته روبین کومپیلو
لرد ساخته محمد رسول اف
لرد ساخته محمد رسول اف
«هولناک» فیلم تازه میشل هازاناویسیوس
«هولناک» فیلم تازه میشل هازاناویسیوس

رسول اف  و افتخاری برای سینمای ایران

به نظر می رسد جشنواره هفتادم اگر در فیلم های بخش مسابقه چندان چنگی به دل نمی زد، حداقل برای سینمای ایران و سینماگران ایرانی، سال پرباری بود: محمد رسول اف با فیلم لرد، جایزه بهترین فیلم بخش نوعی نگاه را به دست آورد و به این ترتیب تاکنون دو جایزه (جایزه دوم سینه فونداسیون برای فیلم «حیوان» ساخته بهمن و بهرام ارک) برای سینمای ایران به ارمغان آمده و در مراسم اختتامیه امشب، هنوز امکان دارد که سینمای ایران در بخش فیلم کوتاه با فیلم «وقت ناهار» ساخته علیرضا قاسمی (یکی از نه فیلم این بخش) برنده نخل طلا باشد.

در مراسم اهدای جوایز بخش نوعی نگاه که شنبه شب در تالار دبوسی برگزار شد، ابتدا تیری فرمو، دبیر اجرایی کن با نام بردن از کشورهای مختلف شرکت کننده در این بخش، از وجود تنوع در نوعی نگاه کن گفت و بعد خطاب به حاضران از همه کسانی که با حوصله تمام تاخیرهای امسال بخاطر کنترل های امنیتی را تاب آوردند تشکر کرد.

سپس اوما تورمن، بازیگر آمریکایی که ریاست داوران این بخش را به عهده داشت با چهار همراهش در گروه داوری به روی صحنه آمدند و سرانجام، فیلم لرد ساخته محمد رسول اف را به عنوان بهترین فیلم این بخش اعلام کردند.

رسول اف که با بازیگران فیلم اش در سالن حاضر بود، به روی صحنه رفت و جایزه را از اوما تورمن گرفت. او تنها در چند جمله از جشنواره کن و پخش کنندگانش تشکر کرد، اما شب بزرگی را برای سینمای ایران رقم زد.

حایزه هیات داوران به فیلم «دختر آوریل» ساخته میشل فرانکو رسید و جایزه بهترین کارگردانی نصیب تیلور شریدان برای فیلم «ویند ریور» شد.  

بار دیگر یک نخل تقلبی؟

غالب گمانه زنی ها حاکی است که فیلم «صد و بیست ضربه در دقیقه» ساخته روبین کومپیلو احتمالاً برنده نخل طلا (یا حداقل یکی از جوایز اصلی) امسال خواهد بود.

اما برای ما که حاصل انقلاب کردن و آنارشی های دهه هفتاد را به چشم دیده ایم (و طعم باتوم های حاصل از آن را در زندان هاي برآمده از همان انقلاب با جسم و جان مان تجربه كرده ايم )، این نوع فیلم آنارشیستی و انقلابی درباره یک عده جوان همجنس گرای خام و بی سواد که از ابتدا در حال عربده زدن هستند و بعد با پاشیدن خون تقلبی به صورت مقامات می خواهند انتقام شان را از دنیا بگیرند، جذابیتی که ندارد هیچ، بسیار خسته کننده هم هست.

ـصد و بیست ضربه در دقیقه» تقلیل دادن سینما به یک گزارش تلویزیونی است درباره یک عده جوان مبتلا به ایدز که فقط حرف می زنند و شعار می دهند. از ابتدا دوربین روی دست و سرگردان فیلم برای مدت بسیار طولانی حرف زدن های ممتد آنها را ثبت می کند که همه چیزی جز مشتی شعار تصنعی نیست. شخصیت های فیلم نه تنها هیچ همذات پنداری ای در ما برنمی انگیزند، بلکه شخصیت هایی بسیار پس زننده هم هستند که ما نمی دانیم چرا باید دنبال شان کنیم.

فیلمساز ظاهراً چیزی درباره ارزش سکوت در سینما نمی داند و مدیوم سینما را با رادیو اشتباه گرفته است؛ همان طور که کارگردان فیلم «کلاس»، لورن کانته ، هم با فیلمی به همین سبک و سیاق درباره یک موضوع روز فرانسه(آموزش)، یک فیلم شعاری به شدت متکی بر دیالوگ ساخت و در کمال تعجب در سال 2008 نخل طلا را هم برد.

به نظر می رسد منتقدان غالباً فرانسوی ای که از فیلم ستایش می کنند، بیشتر مدهوش موضوع سیاسی/اجتماعی آن هستند و البته ستایشگر هر نوع مبارزه با سیستم و حمایت از چپگرایی که در این فیلم به اوج می رسد؛ اما چیزی که فراموش می شود پرداخت سینمایی است. 

روایت مسائل سیاسی/اجتماعی در سینما طبیعتاً یکی از وجوه این هنر است، اما نحوه روایت و رویایی با یک موضوع سیاسی/اجتماعی است که می تواند یک فیلم را به یک اثر هنری بدل کند یا فیلمی که به زحمت بتوان یک بار تماشایش کرد. نمونه روشن اش را در دو فیلم از سینماگران ایرانی جشنواره امسال می توان دید: لرد و تهران تابو هر دو به مسائل سیاسی/اجتماعی ایران امروز می پردازند، اما پرداخت هنری و دید سینمایی لرد، آن را به یک اثر هنری بدل می کند و پرداخت شعار زده و سطحی تهران تابو، آن را به یک فیلم آزارنده.

ژان لوک گداری که گم شد

خیلی ها امسال مشتاق بودند که فیلم تازه میشل هازاناویسیوس، سازنده فیلم تحسین شده و دیدنی «هنرمند» را ببینند: «هولناک»، فیلمی جنجالی درباره ژان لوک گدار، فیلمساز معروف سینمای فرانسه؛ اما همه امیدها به باد رفت.

فیلم که بر اساس کتابی از همسر سابق گدار ساخته شده، در واقع فیلمی به شدت تند و تیز و انتقادی است درباره این فیلمساز تحسین شده فرانسوی.

شخصت گدار در این فیلم، مردی است بسیار بداخلاق، دمدمی مزاج، حسود، خشن و بی سواد و سطحی که ناگهان تحت تاثیر جریان های سیاسی ماه مه سال 1968، تمام باورهای خود به سینما و حتی تمام فیلم های قبلی اش را انکار می کند و سینما را تنها اسلحه ای برای بیان تئوری های سیاسی پوسیده امثال مائو می بیند.

ژان لوک گدار گفته است که به این فیلم واکنشی نشان نخواهد داد، اما به نظر نمی رسد او از دیدن تصویر خود به این شکل چندان راضی به نظر برسد.

هازاناویسیوس مغلوب جذابیت سوژه خود شده و در عمیق شدن در شخصیت ها و وقایع موفقیتی ندارد. همه چیز در سطح می گذرد و ما نمی دانیم که قصد و غرض فیلمساز چیست. او تنها از حواشی ای سود می جوید که می توانند به خودی خود جذاب باشند: حرف زدن درباره یکی از چهره های پر سرو صدای سینمای فرانسه و حواشی ای مثل متوقف کردن جشنواره کن به دلایل سیاسی و وقایع ماه مه سال 1968. اما در پایان این سوال جدی برای تماشاگر پیش می آید که هازاناویسیوس چه چیزی به هنر سینما افزوده و قصد و غرض اش از ساخت این فیلم چیست؟   

مطالب قبلی
روزانه های جشنواره کن- یازده​
روزانه های جشنواره کن- ده

روزانه های جشنواره کن- نه

روزانه های جشنواره کن- هشت

روزانه های جشنواره کن- هفت

روزانه های جشنواره کن- شش

روزانه های جشنواره کن- پنج

روزانه های جشنواره کن- چهار

روزانه های جشنواره کن- سه

روزانه های جشنواره کن- دو

روزانه های جشنواره کن- یک

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

ورزشگاه چهل هزار نفری بانوان، دست به دست از قرارگاه نظامی تا...

۷ خرداد ۱۳۹۶
شما در ایران وایر
خواندن در ۷ دقیقه
ورزشگاه چهل هزار نفری بانوان، دست به دست از قرارگاه نظامی تا چین