close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

سعید رضوی فقیه: سپاه در بحث جانشینی رهبر مقابل روحانیت و مردم نمی ایستد

۲۳ مرداد ۱۳۹۶
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۹ دقیقه
سعید رضوی فقیه: سپاه در بحث جانشینی رهبر مقابل روحانیت و مردم نمی ایستد

حکم تنفیذ ریاست جمهوری «حسن روحانی» روز دوازدهم مردادماه سال جاری توسط رهبر جمهوری اسلامی در حالی اجرا خواهد شد که این دو بعد از جریان انتخابات، به عنوان نمایندگان دو جناح سیاسی، درگیر منازعات مکرر کلامی بوده اند. این روند خلاف انتظار است یا پیامدهای طبیعی انتخابات به شمار می رود؟ «ایران‎وایر» با دکتر «سعید رضوی فقیه»، روزنامه نگار و از چهره های نزدیک به اصلاحات درباره این تنش ها و پیامدهای آن پرسیده است:

برداشت شما از منازعات دو ماه گذشته بین علی خامنه ای و حسن روحانی چیست؟

  • باید بگویم در انتخابات 78، 80 و 92 هیچ وقت چنین اتفاقی نیفتاد. هر چند در آن موارد هم ظاهرا نتیجه انتخابات مطلوب رهبری نبود اما همه آن چه که رخ داد، حکایت از آن دارند که آیت الله خامنه ای با توجه به شکست اصول‏گرایان در اقدامات انتخاباتی خود برای مهار کردن روحانی، خودش تصمیم گرفته است به میدان بیاید. مقایسه شرایط امروز با سال 59هم به همین معنا است که دیگر تقابل موجود، رویارویی مابین چپ و راست دهه 60 یا اصول گرا و اصلاح طلب نیست بلکه تقابل میان رهبر و رییس جمهوری است. در تمام دوره هشت ساله ریاست جمهوری آقای محمد خاتمی، نه رهبری چنین مواضعی اتخاذ کرده بود و نه رییس جمهوری وقت تمایل داشت چنین ذهنیتی ایجاد شود. بلکه برعکس، هر دو طرف سعی می کردند دست کم در برابر افکار عمومی این شبهه را مرتفع کنند. حتی یک بار آیت الله خامنه ای به شدت نظریه «گورباچف» بودن آقای خاتمی را نقد و رد کرد. اما امروز مرکز فرماندهی دولت را دچار اختلال اعلام کرده و فرمان «آتش به اختیار» می دهد یا روحانی را تلویحا با «ابوالحسن بنی صدر» مقایسه کرده و راه را برای هجوم به وی باز می کند.

به باور شما، چرا رهبر جمهوری اسلامی چنین موضعی اتخاذ کرده است؟

  • بخشی از این ماجرا به موقعیت فعلی جامعه ایران و معادلات سیاست و قدرت باز می گردد و بخش دیگر به رفتار سیاسی آقای روحانی. درباره موقعیت کنونی باید عرض کنم آقای خامنه ای در حال پشت سر گذاشتن هشتمین دهه زندگانی خود است. بنابراین، چهار سال آینده می تواند برای همه بلوک های قدرت در ایران سرنوشت ساز باشد. حساسیت ویژه همه نیروهای سیاسی حاضر در قدرت نسبت به انتخابات اخیر از همین جا ناشی می شود که چهار سال آینده ممکن است ابعادی فراتر از چهار سال داشته باشد.

با این حساب، می توان گفت منازعه الزما بر سراختیارات و عملکرد قوه مجریه نیست.

  • منازعه بر سر قدرت اصلی در جمهوری اسلامی، یعنی مقام رهبری است. البته از نظر حقوقی و قانونی و سنت های رایج در جمهوری اسلامی، اعضای مجلس خبرگان رهبری نسبت به تعیین جانشین آقای خامنه ای تصمیم خواهند گرفت اما بی تردید تصمیم آن ها تابعی از متغیرهای دیگر در معادلات سیاست و قدرت خواهد بود. آن چه مساله جانشینی را بسیار حساس و در واقع بحرانی می کند، این است که برخی بلوک های قدرت، مرگ و حیاتشان را وابسته به نتیجه انتخاب آینده مجلس خبرگان رهبری می دانند. هم‏چنان که امروز برخی جریانات نزدیک به آیت الله خمینی خانه نشین شده اند، ممکن است برخی اصحاب قدرت بی حد و حصر در دو سه دهه گذشته به همین بلا مبتلا شوند و حتی پایشان به دادگاه هم کشیده شود. با این تفاصیل، کشمکش پنهان بر سر تاثیرگذاری بر تصمیم آتی خبرگان کاملا طبیعی و آشکار شدن قریب الوقوع این کشمکش ها به سبب گسترش دامنه رقابت ها و مجادلات هم طبیعی است. آقای روحانی به عنوان رییس جمهوری بالفعل که عضو مجلس خبرگان رهبری هم هست و طی چهار دهه گذشته همیشه نزدیک به کانون حلقه قدرت بوده و ساز و کارهای قدرت از نوع نظام جمهوری اسلامی را خوب می شناسد،  قطعا بازی خود را بر اساس مساحی دقیق از زمین بازی و سنجش شرایط و موقعیت، طراحی و اجرا خواهد کرد. فراموش نکنیم آیت الله خامنه ای هم در سال 68 و در آستانه 50 سالگی، رییس جمهوری بود و مناسباتش با روحانیت و مرجعیت چندان قوی تر از مناسبات فعلی آقای روحانی نبود. شرایط امروز و آن روز کاملا مشابه نیست اما به هر حال، تصمیم خبرگان ماجرا را پیش بینی ناپذیر می کند.

در نهایت این بازی مابین دو حریفی که موقعیت سنجی خوبی دارند، به نفع کدام جریان پیش خواهد رفت؟

  • در این ماجرا، هر جریانی می کوشد تصمیم احتمالی را به نفع خود رقم بزند یا دست کم امنیت سیاسی خود را برای آینده تضمین کند. در چنین شرایطی، آرایش نیروها می تواند متغیر و حتی غیر منتظره باشد. حتما فراموش نکرده ایم چه تعداد از شاگردان، دوستان و ارادتمندان آیت الله «حسینعلی منتظری» پس از عزل ایشان از قائم مقامی، در برابرشان ایستادند. یک نمونه عینی، همین آیت الله «احمد خاتمی»، امام جمعه موقت تهران است که شاگرد آقای منتظری بود و تا قبل از عزل آقای منتظری از قائم مقامی رهبری، عموما در صف اول اقتدا به ایشان می ایستاد. نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت، این است که تاثیرگذاری تصمیم و دیدگاه آیت الله خامنه ای تا زمانی است که خود ایشان حضور دارند ولی در شرایط دیگری، قطعا اعضای خبرگان و جریانات سیاسی و حوزوی بر اساس منافع و مصالح خود تصمیم گیری و قطب نمای سیاسی خود را رو به قطب قدرت احتمالی تنظیم خواهند کرد. در چنین شرایطی است که رفتار آقای روحانی را چه قبل و چه بعد از انتخابات می توان تاویل کرد. ایشان طی دو ماه گذشته هیچ ابایی از طرح دیدگاه های انتقادی خود نسبت به برخی سیاست های حاکمیتی موجود، از جمله در حوزه فعالیت های دستگاه قضایی نداشته است. گاهی نیز به تلویح، پاسخ هایی به آقای خامنه ای داده است. در ماه رمضان او در باب نقش و جایگاه رای مردم در انتخاب ولی و رهبر سخن گفت و به گمانم عمدا از این دو واژه به جای معادله های دیگر نظیر «مدیر» و «زمامدار» استفاده کرد. پس می توان نتیجه گرفت که موقعیت فعلی اولا خودش حساس است و ثانیا موجب بروز رفتار خاصی هم در روحانی و هم در ساختار قدرت مستقر شده است. رفتار آقای روحانی نیز تابعی است از شخصیت عمل‎گرای ایشان و موقعیت حساس فعلی.

به نظر شما، با توجه به این که آقای روحانی و سپاه گاهی گفت وگوهای چندان همدلانه ای ندارند، نقش سپاه پاسداران در مناقشات بین رهبر و رییس جمهوری چیست؟ آیا در نهایت سپاه به عنوان مهم ترین بازوی نظام و نیز نهادی که توانمندی های اقتصادی قابل توجه هم دارد، قادر است حرف آخر را در منازعات سیاسی و کشمکش ها بر سر جانشینی بزند؟

  • سال ها است در مورد قدرت گرفتن سپاه در ایران بحث می شود اما من معتقدم سپاه سالاری در ایران به دلایل متعدد هم‎چنان ممتنع است. اگر چه سپاه و فرماندهان آن گاه در منازعات سیاسی وارد می شوند اما در ایران هنوز یک الیت نظامی سپاهی که بخواهد یا بتواند مثل پاکستان یا ترکیه قبل از «اردوغان»، حوزه سیاست و رقابت های سیاسی را محدود و مهار و کنترل کند، شکل نگرفته است. در نظام جمهوری اسلامی و پس از تاسیس سپاه، ارتش هم‎چنان به فعالیت خود ادامه داده و هیچ گاه کوچک نشده است. در اواخر دهه 60 کمیته های انقلاب با شهربانی و ژاندارمری ادغام و نیروی واحد انتظامی را شکل دادند اما ارتش و سپاه هم‎چنان مستقل از هم باقی ماندند و هیچ یک به نفع دیگری حذف نشدند. رهبران موسس و روحانیون حاکم بر نظام جمهوری اسلامی حتما حفظ قوای دوگانه نظامی را نوعی موازنه برای پیش‎گیری از کودتا یا تحرکات خارج از عرف تلقی کرده اند که ارتش و سپاه را کاملا مستقل از هم توسعه داده اند. این دو قوه نظامی که در همه عرصه های زمینی و دریایی و هوایی رشد کرده و از هم مستقل هستند، تنها در ستاد مشترک فرماندهی کل قوا و زیر نظر رهبری با هم مرتبط و هماهنگ می شوند. پس شاید بتوان گفت سپاه مثل قزلباش های پس از شاه طهماسب، قصد یا توان مداخله در رقابت های سیاسی و خلاصه عزل و نصب رهبران را ندارد. اگر هم بخواهد خارج از اراده حاکم بر نظام که در تصمیم نهادهای قانونی نظیر خبرگان، قوای سه گانه حکومتی و شورای امنیت ملی یا نظر روحانیون و مراجع شناخته شده عمل کند، معلوم نیست بدون هماهنگی با ارتش کامیاب باشد. دوم این که در بین فرماندهان سپاه هم وحدت نظر سیاسی وجود ندارد و بالطبع بدون وحدت فرماندهی، هر اقدامی برای به هم زدن موازنه قوا در حوزه سیاست ناکام خواهد ماند. سومین مساله، گرایش سیاسی بدنه سپاه است که به احتمال زیاد، موافق چنین مداخلاتی نیست و شاید با آن مقابله هم بکند. در انتخابات 76 و 90 و دو آرای شهرک های سازمانی سپاه به نحو معناداری به نفع اصلاح طلبان بوده است. بنابراین، با چنین گرایشی در بدنه یا حتی در راس سپاه، بعید است که این نهاد نظامی تسلیم اقداماتی شود که می تواند برای تمامیت و حیثیت این تشکیلات، مخاطره آمیز باشد. در نهایت باید در نظر داشته باشیم که در شرایط فعلی، حتی اگر منازعات سیاسی درون پادگان ها مانع مداخله سپاه در سیاست نشود و ارتش هم هماهنگ یا بی طرف بماند و بدنه سپاه هم نخواهد از رای مردم و کیان نظام سیاسی دفاع کند، این مردم هستند که نظامی گری را ناکام خواهند گذاشت. تجربه کودتای ترکیه نشان از آن دارد که اگر عصر کودتا به پایان نرسیده باشد اما کامیابی آن به غایت دشوار شده است. بنابراین، من نگرانی بابت سپاه سالاری و قدرت گرفتن فرماندهان سپاه در عرصه سیاست ندارم و معتقدم سپاه در برابر روحانیت و مردم نخواهد ایستاد.

آیا فکر نمی کنید که ارتش پس از انقلاب کاملا سیاست زدایی شده و عملا با از دست دادن اعتماد به نفس، در شرایط حساس و بحرانی ممکن است کاملا منفعل باشد؟

  • از قضا من معتقدم که ارتش مطابق با استانداردهای متعارف عمل کرده و کوشیده است فاصله خود را از مجادلات و مناقشات سیاسی حفظ کند و به معنای واقعی، نیروی نظامی حافظ امنیت کشور باشد و خود را متولی آرمان های سیاسی نداند. اما این بدان معنا نیست که ارتش ذلیل یا منفعل است. ارتشی ها در شرایطی که لازم باشد، برای حفظ امنیت مردم و کشور، دین خود را به هر دو ادا خواهند کرد. اما این جا به نکته ای باید اشاره کنم و آن این که آقای روحانی طی چهار دهه گذشته با ارتش مرتبط بوده و شناخت کافی از آن دارد و چه بسا با اتکا به همین موازنه میان ارتش و سپاه است که سعی دارد سپاه را قانع کند از محدوده پادگان ها بیرون نیاید و در عرصه های سیاسی و اقتصادی ورود ناروا نکند.

آقای روحانی تلویحا سپاه را متهم کرد که با رونمایی از شهرک های زیرزمینی موشکی و نیز آزمایش موشک هایی با نوشته های تحریک آمیز علیه اسراییل، «برجام» را ناکام گذاشته است. با این اوصاف، آیا این احتمال هم وجود دارد که سپاه برای ایجاد مشکلات لاینحل بر سر راه دولت جدید، بخواهد با ایجاد مناقشات نظامی، کشتی دولت را به گل بنشاند؟

  • گمان می کنم در زمینه سیاست های دفاعی هم‎چنان در جمهوری اسلامی میان نهادهای نظامی و امنیتی و رهبران تراز اول امکان گفت‎وگو برقرار است و بعید می دانم صرفا برای زمین‎گیر کردن قوه مجریه بخواهند شرایط جنگی را به کشور تحمیل کنند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

هاشمی شاهرودی، رئیس جدید مجمع تشخیص نظام؛ رئیسی و قالیباف در میان...

۲۳ مرداد ۱۳۹۶
ایران وایر
خواندن در ۳ دقیقه
هاشمی شاهرودی، رئیس جدید مجمع تشخیص نظام؛ رئیسی و قالیباف در میان اعضای جدید