«مهوش شهریاری»(ثابت)، یکی از مدیران جامعه بهاییان و با سابقهترین زندانی بند زنان «اوین»، پس از 10 سال تحمل زندان، با پایان محکومیتش، آزاد شد. او هنگامیکه حکم 20 سال زندان را از قاضی «مقیسه» دریافت کرده، با لبخند به چشمان او خیره شده و گفته بود: «آقای قاضی! اگر حکم اعدام میدادید، با کلاستر بودها.»
حالا او آزاد شده است اما هنوز شش تن دیگر از مدیران بهایی در زندان محبوس هستند.
مهوش ثابت در سال ۱۳۴۱، زمانی که ۱۰ ساله بود، به همراه خانوادهاش از اردستان استان فارس به تهران آمد. لیسانس روانشناسی خود را از دانشگاه تهران گرفت و پس از آن به معلمی مشغول شد. او تا انقلاب ۵۷ به معلمی و مدیری مدرسه مشغول بود و با کمیته ملی سوادآموزی ایران همکاری داشت. اما وقتی انقلاب اتفاق افتاد، او هم مثل بسیاری دیگر از بهاییان، از کار اخراج و از هرگونه فعالیت دولتی محروم شد. مهوش به همراه شماری از دیگر بهاییان، در دهه ۷۰ موسسه آموزش عالی مجازی «BIHE» را دایر کرد تا بهاییانی که از تحصیل در مدارج عالی منع می شدند، بتوانند به تحصیلات خود ادامه دهند.
او ۱۵ سال مدیریت این موسسه را برعهده داشت اما اسفند ماه ۱۳۸۶ ماموران امنیتی در مشهد او را بازداشت و به سلول انفرادی در بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل کردند.
اردیبهشت ماه ۱۳۸۷، شش تن دیگر از مدیران بهایی مثل او بازداشت شدند و همگی حکم ۲۰ سال زندان دریافت کردند.
ثابت در ۲۰ ماه اولیه بازداشت، تفهیم اتهام نشد و حتی اجازه نداشت که با وکیل خود تماس داشته باشد. هشت سال و نیم پس از صدور این حکم، محکومیت او به 10 سال کاهش پیدا کرد. البته ثابت به همراه دیگر مدیران بهایی، در آخرین جلسه دادگاه خود حاضر نشده بود. او حالا با گذشت دوران محکومیتش، از زندان آزاد شده است.
«شیرین عبادی»، وکیل این هفت مدیر بهاییدر آن زمان، در حالیکه تنها یکساعت زمان داشت تا با موکلان خود ملاقات داشته باشد، گفته بود که پرونده اتهامات آنها را مطالعه کرده است اما هیچ مدرکی برای اثبات اتهامات وجود ندارد: «من سرپرست تیم وکالت این هفت بهایی هستم. پروندههای آنها را به دقت مطالعه کردهام؛ کوچکترین مدرکی دال بر اتهامات وارده بر آنها وجود ندارد.»
مهوش ثابت در مدت زندان خود با بسیاری از زنان زندانی همبند بود؛ مثل «ژیلا بنییعقوب»، روزنامهنگاری که درباره او نوشته بود: «دو سه هفتهای که به آزادیام از زندان مانده بود، تعدادی از دوستان روی ستونی که نزدیک تختم بود، برایم روزشمار آزادی زدند و دو سه نفرشان هر روز شعری رویش مینوشتند. یکی از روزها دیدم مهوش خانم شهریاری که از پنج سال پیش بدون یک روز مرخصی در زندان است، شعری را که خودش سروده بود، بر کاغذ کوچکی، بر همین ستون چسباند. چه قدر دردناک بود این شعر برایم. به او گفتم خیلی زیبا اما خیلی غم انگیز است. نگاهم کرد. نگاهش پر از غم بود؛ پر از درد و رنجی عمیق. مهوش خانم که شصت و چند سال دارد، به خاطر مذهبش در زندان است.»
مهوش ثابت که شعر هم میسراید، روی آن دیوار با دست خط خود نوشته بود: «غصه میخورند که میآیند، خو میگیرند، میمانند، شادمانه میروند... و تو، هم چنان نشستهای، با قلمی در دست، و شعری، شاید برای هیچکس.»
«رکسانا صابری»، روزنامهنگار ایرانیـامریکایی هم مدتی با مهوش ثابت همبند بوده است. او در مقالهای در روزنامه «واشنگتن پست» که خاطرات خود را از دوران زندان نوشته بود، به مهوش ثابت هم اشارههایی کرده بود: «مهوش و فریبا هرکدام بین هشت ماه تا یک سال ممنوعالملاقات بودند. هر یک از این دو نیمی از دوران حبس خود را در سلولهای انفرادی گذرانده بودند و با خانواده و جهان خارج هیچ ارتباطی نداشتند. تنها چیزی که در اختیار آنها بود، نسخهای از قرآن بود. پس از این مدت، زندان بانها به هریک از این دو یک مداد دادند. این مداد برای آنها بسیار ارزشمند بود اما تنها کاری که میتوانستند با این مداد انجام دهند، حل جدول و معماهای روزنامههای دولتی بود.»
قرار مجرمیت مهوش ثابت روز ۲۳ بهمن ۱۳۸۷ در دادسرای امنیت تهران به همراه شش تن دیگر از مدیران بهایی، «جاسوسی برای اسراییل»، «توهین به مقدسات» و «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» تشخیص داده شد. او در خرداد ۱۳۸۹ به اتهام های جاسوسی، توهین به مقدسات، تبلیغ علیه نظام و «رواج فساد فی الارض» به ۲۰ سال زندان محکوم شد. دادگاه تجدید نظر در شهریور ماه ۱۳۸۹ پس از حذف اتهاماتی چون جاسوسی و همکاری با دولت اسراییل، حکم او را به ۱۰ سال کاهش داد. اما دادستان کل کشور آن را خلاف شرع تشخیص داد و حکم جدید مجددا به ۲۰ سال افزایش پیدا کرد. اما در سال ۲۰۱۳ با اجرای یک تبصره قانون جزایی، محکومیت او به 10 سال زندان کاهش یافت.
مرداد ماه سال ۱۳۸۹ بود که مهوش ثابت و شش تن دیگر از مدیران جامعه بهاییان به زندان رجاییشهر منتقل شدند. پس از آن، او را به همراه «فریبا کمالآبادی» به بند ۲۰۰ زندان «گوهردشت» کرج فرستادند. سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ اما بند زنان زندان رجاییشهر منحل شد و او را به همراه فریبا کمالآبادی به زندان «قرچک» ورامین منتقل کردند. پس از دو هفته، آنها دوباره به اوین برده شدند.
«ایرج کمالآبادی»، برادر فریبا در سال ۱۳۹۲ وضعیت خواهرش و مهوش ثابت را چنین شرح داده بود: «بین ۳۰ تا ۳۵ نفراز زندانیان سیاسی و عقیدتی زن در زندان اوین در یک سالن نگه داری میشوند که فریبا و مهوش هم با آن ها هستند. بعد از پنج سال زندان، بدون مرخصی و با توجه به شرایط مختلفی که برای آنها به وجود آوردند، از جمله انتقال به زندان رجاییشهر و سپس قرچک که واقعا وحشتناک بود، جان و تنشان فرسوده شده است. در این پنج سال خیلی ناراحتیها را تحمل کردند و از لحاظ جسمی در وضعیت سلامتی به سر نمیبرند. هر دو پوکی استخوان و مشکلات دیگری دارند که اگر امکان استفاده از مرخصی داشتند، کمی میتوانستند به مداوا بپردازند. اما علیرغم پیگیریهای فراوان، اجازه مرخصی به آنها نمیدهند.»
قوه قضاییه هیچوقت پاسخی در مورد ممنوعیت مرخصی برای بهاییان نداده است. مسوولان همیشه در مقابل پی گیریهای خانوادهها میگویند که مرخصی شامل حال آنها نمیشود.
لگن مهوش ثابت در پاییز سال ۱۳۹۱ در زندان شکست اما باز هم نتوانست برای درمان مرخصی بگیرد. گفته میشود تحمل زندان طولانی و تغذیه نامناسب باعث شده است که او به پوکی استخوان مبتلا شود و همین مساله باعث شکستگی لگن او شده بود.
«فائره هاشمی» هم از جمله همبندیهای مهوش ثابت بوده است که این بار، مدیر جامعه بهایی برای او نوشته بود. فائزه را که پیش از آزادی، اصرار داشت تحویل سال ۱۳۹۲ را در زندان، همراه با همبندیهایش بگذراند، در ۲۰ اسفند ماه ۱۳۹۱ آزاد کردند. مهوش ثابت در یادداشتهای روزانهاش در اینباره نوشته است: «فائزه عزیز، ساعت ۶:۳۰ صبح روز ۲۹ اسفند، در ساعتی نامنتظر از تو خواستند زندان را ترک کنی و در قبال پافشاریات برای ماندن تا ساعت تحویل سال، بی توجهی نشان دادند. تو را در نیمه های شب به زندان آوردند و در ساعتی که همه خواب بودند نیز از زندان بیرون بردند در حالی که تو اعلان کرده بودی مایلی لحظه تحویل سال را در زندان باشی. این ارزش بزرگی است که تو به عنوان زندانی سیاسی در اوین محبوس بودی. تلاش تو برای مبارزه با شرایط ناعادلانه زندانیان، هزینههایی از جمله انتقال به انفرادی را به تو تحمیل کرد که با صبر و بردباری تحمل کردی. بر این باوریم که در لحظه تحویل سال به یادمان هستی.»
حکم قضایی و شرایطی که مدیران بهایی طی این سالها متحمل شدند، مورد اعتراض بسیاری واقع شده بود. در مرداد ماه ۱۳۸۹، مجموعه فعالان حقوق بشر ایران با انتشار بیانیهای، به صدور حکم ۲۰ سال زندان برای آنها اعتراض کردند و نوشتند این حکم، مغرضانه و فاقد حداقل وجاهت قانونی و انسانی است و نمونهای است عینی از نقض کرامت و حرمت انسانی.
پس از روی کار آمدن حسن روحانی در سال ۱۳۹۲، مهوش ثابت به همراه دیگر مدیران محبوس جامعه بهایی در نامهای خطاب به رییسجمهوری نوشتند: «دعوت اخیر جنابعالی برای شرکت در گفتمانی همگانی درباره حقوق و وظایف شهروندی، بارقه امیدی در قلوب روشن نموده که شاید چنین لحظهای اکنون برای مردم شریف ایران و سرنوشت این سرزمین مقدس فرا رسیده است. ما نیز ضمن گرامی داشت این اقدام مبارک، بر آن شدیم که در پاسخ به مسوولیت اخلاقی عمیق که نسبت به وطن خود، علیالخصوص نسبت به جوانان این مرز و بوم احساس میکنیم، منویات قلبی خود را بیان نموده، در این گفتمان مهم شرکت کنیم. ما این اقدام را از درون سلول زندان و علیرغم محدودیتهای ناشی از آن و به عنوان جمعی از شهروندان قانونمند این مملکت انجام میدهیم؛ شهروندانی که بیش از پنج سال پیش صرفا به دلیل خدمات خود جهت تمشیت امور داخلی جامعۀ بهایی ایران دستگیر و روانه زندان شدند.»
اما هیچ چیز تغییر نکرد. «احمد شهید» گزارش گر ویژه سازمان ملل متحد درباره وضعیت حقوق بشر ایران، «الحاجی مالک سو» رییس کارگروه بازداشت خودسرانه سازمان ملل، «مهاینر بیلفلد» گزارش گر ویژه سازمان ملل درباره آزادی دین و عقیده و هم چنین «ریتا ایساک»، کارشناس مستقل سازمان ملل متحد درباره مسایل اقلیتها بیانیهای امضا کردند که در آن نسبت به بازداشت این هفت مدیر بهایی اعتراض داشتند. آن ها ادامه زندان برای آنها را «ناعادلانه» و «غیرقانونی» خوانده بودند.
سناتور «باب کار»، وزیر امور خارجه استرالیا هم در سال ۱۳۹۲ خواستار آزادی این هفت نفر شده بود.
آبان ماه ۱۳۹۳، «روز نویسنده زندانی» نیز بهانه دیگری بود برای یاد کردن از مهوش ثابت. «انجمن جهانی قلم» از او به عنوان یک شاعر و نویسنده زندانی تقدیر کرد و «آلبر مانگوئل»، نویسنده آرژانتینی نامهای سرگشاده به وی نوشت. «ناوی پیلای»، کمیسیونر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد هم از وضعیت بهایی ها ابراز نگرانی کرده و «بانکیمون»، دبیر کل سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۴ خواستار آزادی بدون قید و شرط آنها شده بود.
اما تمام این خواستهها، بیانیهها، اعتراضها و فعالیتها بیپاسخ ماندند تا آنکه مهوش ثابت با اتمام دوران محکومیت خود آزاد شد. حالا ماندهاند شش مدیر دیگر بهایی که انگار آنها هم باید تا پایان دوران محکومیت، برای آزادی صبر کنند.
این در حالی است که جامعه جهانی بهایی در گزارشهای مختلف بارها اعلام کرده است که در سالهای اخیر و حتی پس از روی کار آمدن حسن روحانی، فشار و آزار بهاییان افزایش یافته و صدها مغازه و محل کسب آنها پلمپ شده اند. جامعه جهانی بهایی از این امر به عنوان «آپارتاید اقتصادی علیه بخشی از جمعیت ایران» یاد کرده است.
«بانی دوگال»، نماینده ارشد این جامعه در خصوص آزادی مهوش ثابت گفته است: «اگرچه خبر آزادی خانم ثابت پس از گذراندن دوران محکومیتش تغییر مثبتی است اما به معنای پایان آزار و اذیت بهاییان ایران نیست. واقعیت این است که خانم ثابت پس از 10 سال به جامعۀ بهایی باز میگردد که به طرق مختلف تحت فشار فزاینده است. به علاوه، خانم ثابت طبعاً منتظر آزادی شش همکار خود خواهد بود که هم چنان به طور ناعادلانه زندانی هستند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر