close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

روایت مهربانی مردم پادنا و سی سخت در ماجرای سقوط هواپیما

۵ اسفند ۱۳۹۶
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۶ دقیقه
لحظه‌ای که خلبانی به نام سلطانی از بالگردش پیاده شد و شروع به گریستن کرد، ما فهمیدیم هواپیما پیدا شده.
لحظه‌ای که خلبانی به نام سلطانی از بالگردش پیاده شد و شروع به گریستن کرد، ما فهمیدیم هواپیما پیدا شده.
روایت مهربانی مردم پادنا و سی سخت در ماجرای سقوط هواپیما
سی سختی ها سنگ تمام گذاشتند. زن هایشان که با مهربانی نان تازه وغذا پختند برای تیم امداد و تیم کوهنورد مردانشان هم از بقیه جلوتر بودند.
سی سختی ها سنگ تمام گذاشتند. زن هایشان که با مهربانی نان تازه وغذا پختند برای تیم امداد و تیم کوهنورد مردانشان هم از بقیه جلوتر بودند.

صدایش غم دارد. می گوید جسدها را با کوله پایین آوردیم: «نه همه‎شان را، هر تعداد که می شد.»
حتی جرات نمی کند بگوید چه طور یک آدم توی کوله جا می شود. من هم نمی پرسم: «آن پایین که بودم، پدر یکی‎شان دو روز بود نشسته بود رو به کوه و هیچ نمی گفت. فقط خیره شده بود به کوه. همان موقع گفتم من هم می روم.»

«وحید» یکی از کوه‎نوردان محلی منطقه است که اولین شب بعد از کشف تکه پاره های هواپیمای شرکت «آسمان» که در مسیر تهران به یاسوج سقوط کرد، با گروه 24 نفره تکاورها، نیروهای امدادرسان هلال احمر و یکی دو نفر دیگر از محلی ها، در محل کشف هواپیما ماند و شبش را صبح کرد.
هر کدام از آن ها چندین بار نزدیک بوده از شدت بادی که می آمده، پرت شوند پایین؛ از ارتفاع چهارهزارمتری: «همه سالم برگشتند. شاید خدا نخواست شرمساری درست کند برای آن هایی که حالا خودشان هم عزادارند. شب در منهای صفر درجه، کنار تکه پاره های هواپیما و اجساد پراکنده مسافرها خوابیدن کار آسانی نیست.»

روز گذشته آن ها اجساد باقی مانده را درون یک یخچال طبیعی جاسازی کردند و به دامنه کوه برگشتند. برف و بوران سختی که امکان استفاده از بالگردها را غیرممکن کرده بود، ناهموار بودن دامنه کوه «پازن پیر» با چهار هزار و ۲۵۰ متر ارتفاع که یکی از صعب العبورترین قله های حوالی «دنا» است و برفی که گاه ارتفاع آن به دو متر هم می رسید، راهی برای انتقال اجساد باقی نگذاشته بود: «اگر شیب 80 درجه دامنه و دره زیر پایتان را می دیدید، متوجه می شدید مردم ما برای کاهش آلام همشهری هایشان چه طور از جانشان مایه گذاشتند.»

به گفته امدادگرانی که در ارتفاعات حضور داشتند، درست 10 یا 15 متر پایین تر از بزرگ ترین تکه قابل دید هواپیما که از بارش برف مصون مانده بود، یک فرورفتگی بزرگ رو به دره دیده می شود که می تواند هر چیزی را ببلعد. 

قرار است عملیات انتقال اجساد از اواخر هفته آینده که بارش برف و باران محدودتر خواهد شد، دوباره از سر گرفته شود: «نمی توانید میزان رنج مردم منطقه را درک کنید؛ دربه‎دری و آشفتگی و اشک هایشان را. با این که زندگی عادی از شهر سی سخت و روستای "پادنا" رخت بربسته اما هم‏دلی مردم و حمایتی که از هم‎دیگر و از داغ‎داران می کنند، بسیار باشکوه است. هماهنگی بین مردم به مراتب بیش‎تر از هماهنگی بین این چند دستگاهی است که برای امدادرسانی در منطقه جمع شده اند.»

او از آن لحظه ای می گوید که خلبانی به نام «سلطانی» از بالگردش پیاده شد و شروع به گریستن کرد: «ما فهمیدیم هواپیما پیدا شده. بعدها گفتند کاپیتان "علی فراهانی" از سپاه لاشه را دیده اما آن چه من دیدم، همین آقای سلطانی بود که گریان از بالگرد پیاده شد. ولی واقعا چه اهمیتی دارد خلبان سلطانی دیده باشد یا خلبان فراهانی ویا خلبان دیگری؟ نگاه مردم به ماجرا، نگاه تقسیم افتخارات و غنائم نیست. نمی دانم چرا این دستگاه های دولتی بر سر این ماجرا می جنگند؟ یکی از دوستانم که مربی اسکی است، تب دار و مریض بود. پدر یکی از مسافرها دست گذاشت روی شانه اش و با گریه گفت پسرم را برگردان خانه. مربی اسکی که برنامه همراهی با تیم را نداشت، بابت همان یک جمله شروع کرد به اصرار کردن برای همراهی با تیم امداد.»

اما ایثار به محدوده امدادرسانی منتهی نمی شد؛ «طیبه سبوزاده»، از ساکنان روستای پادنا می گوید مردم این روستا 50 خانه را برای اسکان امدادگرها با میل و رغبت خالی کردند: «کسی زور و اجبار نیاورد. مساله مالی هم در کار نبود. ما می خواستیم هر جور شده، کمک کنیم. این جمعیت که از چهار طرف کشور این جا جمع شده بودند، نیاز به اسکان و غذا داشتند. مردم محلی مهربانی زیادی به خرج دادند و با وجود محرومیت هایشان، هیچ کم نگذاشتند. من یک روستایی را می شناسم که تنها گوسفند توی آغلش را برای غذای امدادگرها هدیه کرد.»

وحید در مورد شایعات و اظهارات متناقضی که پیرامون زنده بودن سرنشینان هواپیما در ساعت های اولیه سقوط وجود دارد، می گوید: «برخی از اجساد قابل شناسایی نبودند اما یکی دو تا از مسافرها که با فاصله زیادی از تکه هواپیما روی برف ها افتاده بودند، در ظاهر جراحت جدی نداشتند. مساله انتشار خبر تماس تلفنی یا کپسول استفاده شده که خبرگزاری "میزان" اولین بار فیلم آن را منتشر کرد و به فاصله کمی آن را برداشت و نیز حساسیت مسوولانی که در منطقه حضور دارند بر سر این مساله، خود به خود به شایعات و شبه ها دامن می زند. به نظرم بهتر است کار کارشناسی انجام بدهند و تمام شواهد برای تکرار نشدن دوباره این فجایع مورد بررسی دقیق قرار بگیرد. شاید به این شیوه و با صراحت در اطلاع رسانی، از شایعات هم جلوگیری شود. اما در مجموع، این حدسیات هیچ کدام‎شان قطعیت ندارند. تا زمانی که کالبد مسافران مورد بررسی قرار نگیرد و جعبه سیاه پیدا نشود، نمی شود به درستی حدس زد که ماجرا چه بوده است.»

آن ها شب اول‎ را با دلهره و در سرمای شدید غیرقابل وصف گذراندند با این که با تجهیزات کامل در ارتفاعات حضور داشتند:«تا تاریک شدن هوا تمام سعی مان را کردیم. بعد هم تصمیم گرفته شد همان جا بمانیم تا فردا صبح فرصت آماده شدن و از روستا به آن جا رسیدن را از دست نداده باشیم. چند نفر از تکاورها، چند کوه‏نوردی که مدال آور بودند، تعدادی نیروی کارکشته از هلال احمر و دو سه نفر از محلی ها بودند. شرایط جوی به شدت ناپایدار بود. به هر حال، این منطقه نزدیک به 45 قله کوچک و بزرگ با دره های عمیق دارد که بعضی از آن ها تمام فصول سال پر از یخ و برف هستند.»

اما اهالی سی سخت هم در کنار اهالی پادنا در تمام مراحل امدادرسانی همت بالایی از خودشان نشان داده اند. طیبه می گوید سی سختی ها سنگ تمام گذاشتند: «زن هایشان که با مهربانی، نان تازه وغذا می پختند برای تیم امداد و تیم کوه‏نورد. مردانشان هم از بقیه جلوتر بودند. پسرخاله ام که جزو امدادگرها بود، می گوید اصلا نمی شد باور کرد آن آهن پاره ها زمانی هواپیما بوده است. اجساد هم زیر تلی از برف پنهان بوده و آن ها با دست برف ها را کنار زده اند تا به اجساد آسیب نرسد. تا قبل از این اتفاق، این همه به هم محلی هایم افتخار نمی کردم. آن ها خیلی شرافتمندانه در این ماجرا حضور داشتند.»

«ایمان اشکوه»، یکی دیگر از فعالان محلی که نخستین خبرهای مربوط به امدادرسانی این روزها را در صفحه توییترش منتشر می کرد، از همت بالای زنان سی سخت و مردم پادنا می گوید: «آن ها با بسته های خشکبار و آجیلی که برای فروش و درآمدزایی بسته بندی کرده بودند، بی ریا از میهمانان خود پذیرایی کردند. مردم منطقه حادثه دیده و خصوصا اهالی پادنا خانه هایشان را خالی کردند و در اختیار امدادگرها گذاشتند.»

او از نظم و هماهنگی بی نظیر مردم در جریان این اتفاق ناخوشایند می گوید: «هیچ کس نگفت جانم در خطر است یا خانواده خودم در اولویت قرار دارد. شب دوم بعد از پیدا شدن لاشه هواپیما، دو تیم امدادی که رفته بودند آن بالا، بین برف وکولاک گیر افتاده بودند. آن ها را واقعا خدا به زمین برگرداند. همه آن ها و کوه‏نوردان محلی انصافا در کنار تکاورها و امدادرسانان هلال احمر و کوه‎نوردان متخصصی که اورست را فتح کرده بودند، کم نیاوردند و خیلی ایثار کردند. باید بگویم اولین کسانی که به منطقه سقوط رسیدند، همین کوه‎نوردان سی سختی بودند.»

 

مطالب مرتبط:

دلایل احتمالی سقوط هواپیمای شرکت آسمان

 

ثبت نظر

استان‌وایر

مشهد مرکز ترک اعتیاد کودکان ندارد

۵ اسفند ۱۳۹۶
خواندن در ۳ دقیقه
مشهد مرکز ترک اعتیاد کودکان ندارد