close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

«احمد شاملو، عاشق فیلم‌های وسترن بود»

۴ مرداد ۱۳۹۴
محمد تنگستانی
خواندن در ۶ دقیقه
«احمد شاملو، عاشق فیلم‌های وسترن بود»

دوم مرداد ۱۳۷۹ احمد شاملو، یکی از نامدارترین شاعران معاصر ایران درگذشت. با مرگ او، دوره‌ای از شعر ایران که به نام «شعر سپید» شناخته می‌شود به سر آمد و با این حال شعر شاملو ماند و ماندگار شد.

سال گذشته ویژه‌نامه‌ای درباره شعر شاملو و اهمیت او در ادبیات معاصر ایران انتشار دادیم. این بار، در پانزدهمین سالگرد درگذشت این شاعر اثرگذار ایرانی، درگفت‌وگویی با بهمن مقصودلو نگاهی داشته‌ام به فیلمنامه‌هایی که احمد شاملو نوشته و از او به یادگار مانده است.

 

احمد شاملو در مجموع چند فیلم‌نامه نوشت و اصلاً چرا به فیلم‌نامه‌نویسی روی آورد؟

 

ـ شاید بیش از بیست سناریو نوشته باشد. اغلب ویرایش فیلم‌نامه‌ها را به شاملو واگذار می‌کردند که برای مثال دیالوگ‌ها را درست کند و یا اینکه دیالوگ‌نویسی کند. گاهی هم تهیه‌کنندگانی سفارش می‌دادند که در قالب داستان سناریو بنویسد که معمولا اسم خودش را هم  روی این‌ها نمی‌گذاشت. به این معنا که از او می‌خواستند در قالب فیلم‌فارسی داستان و سناریو بنویسد. می‌نوشت و تحویل می‌داد بدون اسم خودش و مزدش را می‌گرفت. گاهی هم داستان فیلم را برای او تعریف می‌کردند و می‌گفتند سناریویش را بنویس. برای مثال رضا فاضلی همچنین سفارشی به او داده بود و شاملو ‌هم برایش نوشته‌ بود.  در واقع  یک شغل بود . به هر حال در ایران برای داشتن درآمد هر فردی ناچار به انجام فعالیت‌هایی بود و هست و از آنجا که احمد شاملو هم فرد ثروتمندی نبود، برای کسب درآمد در مقطعی از آن دوران این فیلم‌نامه‌ها را نوشت.

 

با این حال همچنان این پرسش پیش می‌آید که چرا احمد شاملویی که در فرهنگ و هنر و ادبیات ایران تأثیر به‌سزایی داشت، تن به نوشتن سناریو برای فیلم‌فارسی می‌داد؟

 

نباید اینگونه به مسأله نگاه کرد. این نوع بیان شبیه به این است که فکر کنیم فیلم‌فارسی بیماری طاعون است. این برداشت صحیح نیست. ما باید به واقعیات نگاه کنیم. سینمای ما از کجا می‌آید؟ اینجا لازم به ذکر است که بگویم این فعالیت‌ها مربوط به اواخر عمر شاملو نبوده بلکه مربوط به اوایل زندگی او بود. کار عجیبی هم انجام نمی‌داد، بلکه برای گذران زندگی‌اش تلاش می‌کرد. ما نباید هرگز به سینمای تجاری شبیه به بیماری طاعون نگاه کنیم. سینمای ما بر مبنای چه چیزی درست شده؟ باید به این نگاه کنیم. ما نه نمایش داشتیم به مفهوم غرب و نه اپرا. در اصل فرهنگ و ادبیات ما تا دوران مشروطه در شعر خلاصه می‌شده.  وقتی سینما آمد، عده‌ای توانستند خیلی ساده تکنیکش را یاد بگیرند و بر مبنای آن داستان‌سرایی کنند و این داستان‌سرایی می‌بایست مبنایی پیدا می‌کرد . در غرب این پایه وجود داشت. اما در ایران نبود. به هر حال حقیقت این است که سینمایی به‌وجود  آمد. کار آسانی هم نبود. ما نمی توانیم توقع داشته باشیم که سینمایی در حد سینمای غرب می‌داشتیم. در اصل آن سینما باید به وجود می‌آمد تا در کنارش یک سینمای مستقل هنری هم خلق شود. این دو با هم لازم و ملزوم هستند.  

عامل دوم این بود که نویسندگان ما بطور کلی، یعنی رمان‌نویس‌ها و داستان‌نویس‌ها و حتی شاعرانمان که به قصه‌نویسی روی آوردند و شروع کردند به سناریو نوشتن،  سینما را خوب نمی‌شناختند که اگر می‌شناختند سینمای ایران بسیار زودتر پیشرفت می‌کرد. به عنوان مثال احمد محمود اواسط دهه چهل سناریویی نوشته بود، از جنوب آمده بود و در روابط عمومی ‌سازمان زنان کار می‌کرد. آن زمان من دانشجوی رشته پزشکی بودم. در سال اول یا دوم بود که با ایشان آشنا شدم. حدودا سال ۴۴ بود که تازه به تهران آمده بود و «همسایه‌ها» را نوشته بود.  من روزهای جمعه به دیدن او می‌رفتم و او دست‌نویس «همسایه‌ها» را در خانه‌اش در امیریه برای من می‌خواند.  

احمد محمود، نویسنده فوق‌العاده خوبی بود در ژانر اجتماعی. سناریویی در خانه داشت و یک روز که پیش ایشان بودم برای من خواند و گفت این سناریو را وزارت فرهنگ و هنر ایران رد کرده است. سناریو را به من داد. نشستم روی این  سناریو کار کردم و مقدار زیادی المان‌های سینمایی در آن وارد کردم به همراه احمد محمود دوباره‌نویسی کردیم، بردم آنجا تصویب کردم و آوردم تا بسازیم. آن زمان اوایل هفتاد میلادی بود که من تصمیم به ساخت آن گرفته بودم و آن زمان به عنوان منتقد معروف شده بودم و تهیه‌کننده و سردبیر بودم و می خواستم یک نوع سینمای جدید توسط جوان‌ها ساخته شود. حتی می‌توانم چند نفر را نام ببرم که به پشتیبانی من آمدند و گفتند فیلم اول‌ات را بساز! و من هم تصمیم داشتم این سناریو را شروع کنم و بسازم در همان زمان آقایی به نام حبیب کاوش که الان هم هستند، پیش احمد محمود آمدند. احمد محمود به من گفت که آقایی با این نام آمده و مبلغ بالایی هم بابت این سناریو به من پیشنهاد کرده، گفتم  که کنار می‌روم و به ایشان بفروش و شما دوست من هستی و ایشان هم این فیلم را ساخت و اسمش را تغییر داد به «آب» و با سعید راد کار کردند. آقای محمود هم رفته بودند و گفته بودند که اسم من را از روی این فیلم بردارید و کاش به مقصودلو داده بودم و مقاله مفصلی نوشت که چاپ شده‌اش همچنان موجود است.

غرض از گفتن این‌ها این بود که نویسندگانی نظیر محمود آشنا نبودند با سینما و شاملو هم با سینما آشنا نبود. البته فیلم‌های بسیاری می دید، نه آنکه نبیند و دنبال نکند، اما هر هنر جدیدی قواعد خاص خودش را دارد. سناریونویسی قواعد خودش را دارد. ما در ایران سناریونویس نداشتیم.  مساله را نباید خام نگاه کرد. درست است که کارها ضعیف بود و تجاری بود ولی اگر در آن زمان همان کارها نمی‌شد باید در سینما را می‌بستند.  

 

احمد شاملو به چه فیلم‌هایی علاقه داشت؟

 

ـ بسیار فیلم می‌دید و به سینمای وسترن علاقه زیادی داشت. خود من تعداد بسیاری برای ایشان فیلم‌های وسترن فرستاده بودم و سینما را  اواخر دهه پنجاه کم کم بهتر می‌شناخت. البته کارهای سینمایی‌اش بیشتر در دهه چهل بود و یک فیلم سینمایی هم بازی و کارگردانی کرد که متأسفانه فیلم خوبی نشد . شاملو سینما را می‌شناخت اما نه به عنوان یک کارشناس یا منتقد درجه یک. برای شناخت سینما باید فیلم دید و وقت گذاشت. کار ایشان ادبیات و تحقیق و شعر بود، روزنامه‌نگار هم بود، اما فیلم‌نامه‌نویس ضعیفی بود ولی فیلم‌نامه را می‌شناخت. و البته لازم نیست هر کس که فیلم‌نامه را می‌شناسد فیلم‌نامه‌نویس خوبی هم باشد.

 

این ادعا که فیلم‌نامه «گنچ قارون» نوشته احمد شاملوست چقدر واقعیت دارد؟

 

من دقیقاً مطلع نیستم، اما می‌دانم که در آن سناریو نظر داده ولی تا جایی که من اطلاع دارم سناریو را به‌طور کامل شاملو ننوشته است. سیامک یاسمی این فیلم را ساخت و این‌ها پیش ایشان می‌رفتند برای دیالوگ‌نویسی.اصولاً تم‌های آدم پولدار و بچه فقیر و عشق و گمراهی زنان متعلق به سینمای مصر بود. اما می‌دانم که شاملو در فیلم «گنج قارون» دست داشته.

 

نحوه آشنایی شما با احمد شاملو چگونه بود؟

 

من از سن بسیار پایین شروع به نوشتن نقد کردم و از هجده‌سالگی مطالب چاپ‌شده بسیاری در مطبوعات ایران دارم. ابتدا با نقد فیلم شروع کردم در مجلات مختلف و با شاملو هم آشنا شده بودم. اما آشنایی اصلی ما مربوط به سال چهل و هشت است که من شب شعر بزرگی در ۱۹۶۴ یعنی ۱۳۴۸ برگزار کردم با حضور سی شاعر بزرگ ایران که آقایان یدالله رویایی، اسماعیل خویی، منوچهر آتشی و بسیاری دیگر حضور داشتند. شبی رفتم به منزل شاملو که از ایشان تقاضا کنم در این شب شعر حاضر شوند و اسم ایشان روی پوستر آمد. آشنایی ما از همان‌جا شروع شد و ایشان در تمام آن سال‌ها لطف بسیاری به من داشتند و در کار سینما بسیار مرا قبول داشتند. چه در آمریکا همدیگر را می‌دیدیم و چه در ایران و هر زمان که می‌آمدم بارها به منزل ایشان می‌رفتم. راجع به فیلمی که از ایشان تهیه شد من کتاب نوشتم و نامه ای که ایشان پیش از مرگ نوشته است به من و فیلم را در اختیار من گذاشته الان در دفتر کار من هست.بسیار مرا دوست داشت.

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

فاضلاب تهران؛ پیشرفت 56 درصدی در چهل و چهار سال

۴ مرداد ۱۳۹۴
شما در ایران وایر
خواندن در ۴ دقیقه
فاضلاب تهران؛ پیشرفت 56 درصدی در چهل و چهار سال