close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
زنان

زنان سرپرست خانوار در ایران؛ سکانس‌های پر رنج یک زندگی

۱۷ مرداد ۱۳۹۴
نعیمه دوستدار
خواندن در ۶ دقیقه
زنان سرپرست خانوار در ایران؛ سکانس‌های پر رنج یک زندگی

۱۵سال قبل «ملیحه» در کنکور برای رشته علوم آزمایشگاهی پذیرفته شد و به تهران آمد. چهار سال دوره لیسانس او طول کشید و دو سال فوق لیسانس و چون خوش‌شانس بود، همان سال کار پیدا کرد و ماندنی شد. ۹ سال است کار می‌کند و تقریبا از فکر ازدواج بیرون آمده است: «نه این که مخالف ازدواج باشم اما فرصت خوبی هم پیدا نکرده‌ام. روابطی داشتم که همه شکست خوردند و به ازدواج نکشیدند.» 

ملیحه از دوران دانشجویی خانه و زندگی مستقل داشته است: «یک ترم رفتم خوابگاه و نتوانستم بمانم. مدتی با دوستم هم‎خانه بودم و بعد خودم خانه گرفتم.» 

سال‌های اول اجاره خانه را خانواده‌اش می‌دادند اما وقتی رفت سر کار، مستقل شد.

 زندگی در تهران برای ملیحه آسان نبوده است. صاحب‎خانه‌ها به زن تنها خانه اجاره نمی‌دادند، هرچند می‌گوید الان خیلی اوضاع بهتر شده است:«یا شاید چون سنم رفته بالا، با من راحت تر هستند.» 

اما مشکل‌تر از پیدا کردن خانه، اجاره‌ زیاد است که ملیحه از همان اول با آن مشکل داشته؛ چه آن زمان که تازه کارش را شروع کرده بود و درآمدش کم بود، چه حالا که سرپرست یک آزمایشگاه بزرگ است: «اسمش این است که سرپرستم اما حقوقم مگر چه قدر است؟ از حقوق همکار مرد من کم تر است. با کلی اضافه کاری، یک میلیون و خرده‌ای می‌گیرم اما اجاره خانه‌ام ۸۰۰ هزار تومان است؛ یک خانه یک خوابه در مرکز تهران. با بقیه این پول زندگی‌ من به راحتی نمی گذرد.»

در سال های اخیر، زنان سرپرست خانواری که در ایران با چنین مشکلی رو به رو هستند، رو به افزایش بوده است.

«شهیندخت مولاوردی»، معاون رییس جمهور ایران در امور زنان و خانواده گفته است: «اکنون ۱۲درصد خانوارها زن سرپرست و 7درصد خودسرپرست هستند که بالا رفتن سن ازدواج از دلایل مورد اخیر است.» 

بر اساس آمارهای سال ۱۳۹۰، در آن زمان حدود دو میلیون و ۵۰۰ زن سرپرست خانوار در ایران وجود داشت که نسبت به سال ۱۳۸۵، از ۹/۵ درصد به ۱۲/۱ درصد افزایش یافته‌ بودند.

درباره تعریف زنان سرپرست خانوار در ایران نگاه یکسانی وجود ندارد اما زنان مطلقه‌، بیوه، زنانی که ازدواج موقت می‌کنند، آن ها که شوهر معتاد‌ دارند، همسران کشته‌شدگان جنگ ایران و عراق‌، زنان مهاجر بی‌‌سرپرست‌، زنان دارای شوهران زندانی‌، زنان دارای شوهران بی‎کار یا بیمار، همه جزو  زنان سرپرست خانوار محسوب می‌شوند.

ملیحه می‌گوید تا به حال به خودش عنوان زن سرپرست خانوار نداده و حتی به آن فکر نکرده است: «اما من هم در واقع یک خانواده تک نفره‌ام؛ خانواده‌ای که باید همه نیازهایش را تنهایی تامین کند.»

معاون امور زنان دولت ایران می‌گوید الگوی واحدی برای خانواده‌های زن سرپرست و خودسرپرست وجود ندارد اما توانمندسازی اقتصادی و پایین بودن نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران را از نگرانی‌ها برای زنان سرپرست خانوار می‌داند.

تعريف نادرست از سرپرستی خانوار در آمارگيری‌های رسمی،  نبود دقت لازم در شناسايی جنسيت در سرپرستی خانواده و اين كه بسياری از زنان به دلايل مختلف سرپرستی خانواده را به عهده دارند ولی خود را سرپرست خانوار نمی‌دانند، باعث ابهام در تخصیص امکانات و بروز مشکلات بیش تر می‌شود. به بیانی دیگر، مسایل فرهنگی و سنن اجتماعی سبب می‌شوند زنان با وجود اداره خانواده، خود را سرپرست خانوار ندانند.

علاوه بر زنان سرپرست خانواری چون ملیحه، تغییرات اجتماعی باعث شده زنان مجرد هم به این گروه اضافه شوند. شماری از زنان هم‌جنس‌گرا هم می‌توانند جزو این آمار قرار بگیرند. 

در کنار آن ها، زنان خودسرپرست دیگری هم هستند مثل زنان سالمند تنها، همسران مردان از کار‌ افتاده و زنانی که شوهران‌ آن ها مجهول‌‌المکان هستند.

«آتوسا» تا پیش از آن که گرایش جنسی خود را کشف کند، در یکی از شهرهای جنوبی ایران زندگی می‌کرد. آن جا کنار خانواده‌اش بود که به او فشار می‌آوردند، ازدواج کند. اما او اینترنتی با «پارتنر» خود آشنا شد و به تهران آمد: «۳۲ سالم بود که به تهران آمدم. مجبور شدم کار پیدا کنم و شدم منشی یک شرکت. پارتنرم ۲۷ ساله است و این جا خانواده دارد اما بیش تر روزهای هفته با هم هستیم. کل خرج هم با من است و زندگی‌ام خیلی سخت می‌گذرد اما راضی‌ام. چون اگر در شهرمان می‌ماندم، مجبورم می‌کردند ازدواج کنم و نمی‌خواستم. این هزینه استقلال من است.»

مشکل اصلی آتوسا به گفته خودش این است: «پول برای رهن خانه مناسب ندارم و خانواده‌ام هم پولی به من نمی‌دهند. کار خاصی هم بلد نیستم و راستش زیاد هم درس نخوانده‌ام.»

در ایران، بهزیستی و کمیته امداد و در سال‌های اخیر شهرداری، طرح‌هایی برای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار مطرح کرده‌اند. بهزیستی به زنان سرپرست خانوار کمک هزینه آموزش فنی و حرفه‌ای و ‌تحصیلی می‌دهد که شامل دانش آموزان، ‌دانشجویان و سوادآموزان می‌شود، برای آن ها اشتغال ایجاد می‌کند و اگر بی کار باشند، برایشان کاریابی می‌کند و به آن ها سرمایه کار می‌دهد. کمیته امداد هم برنامه‌هایی برای تأمين سرمايه يا ابزار كار، اعطای وام‌های كسب و اشتغال (خودكفايی)، پرداخت وام‌های ضروری (قرض الحسنه)، ارایه آموزش‌های فنی و حرفه‌ای و كاريابی دارد. اما تعداد زنان سرپرست خانوار زیاد است و امکانات برای همه کافی نیست؛ چنان که کسانی مثل ملیحه یا آتوسا از این خدمات بهره ای نمی برند.

كم‌توجهی دولت‌ها، نبود سیستم تامين اجتمــاعی جامع و مستمر و نبود سيستم جبران كننده كسری درآمدها از سوی نهاد‌های دولتی يا ناچيز بودن آثار خدمات اين سيستم‌ها، اين زنان را به خط فقر كشانده است. بودجه این نهادها در مقابل تعداد رو به افزایش زنان سرپرست خانوار بسیار ناچیز است و خدمات بيمه‌ای برای تمام زنان سرپرست خانوار نیز وجود ندارد.

نداشتن شغل مهمترين دغدغه زنان سرپرست خانوار است زیرا ۸۶.۸درصد زنان سرپرست خانوار تحت پوشش نهادهای حمايتی با هيچ حرفه‌ای كه امكان دست‎يابی به شغلی با حداقل درآمد را برای آنان فراهم كند، آشنا نيستند. 

سال گذشته مولاوردی گفته بود که ۸۲ درصد زنان سرپرست خانوار بی‏کار هستند. «رضا نوروزی»، مدیرکل امور حمایت‌های اجتماعی کمیته امداد نیز اعلام کرده بود که ۱۶ درصد زنان سرپرست خانوار کم تر از ۴۰ سال سن دارند.

آتوسا می‌گوید: «کسی ما هم‌جنس‌گراها را به رسمیت نمی‌شناسد. خانواده‌ام می‌گویند ازدواج کن یا بیا پیش خودمان. می‌گویند مجبور نیستی کار کنی. نمی‌توانم به آن ها بگویم هم‎جنس‎گرا هستم.»

داستان «فریبا» اما از جهاتی با داستان ملیحه و آتوسا متفاوت است. او که ۴۵ سال  دارد، تازه پنج سال است تنها زندگی می‌کند. فریبا عضو یک خانواده پرجمعیت تهرانی بوده و چون ازدواج نکرده، مجبور بوده با آن ها زندگی کند. اما پنج سال قبل شرایط عوض شده است: «من نه کار داشتم، نه پول. قبلش با برادرهایم هم مشکل داشتم. پدرم سال‌ها قبل فوت کرده‌اند و من با مادرم زندگی می‌کردم. برادرهایم نگذاشتند بروم سر کار. بعد از فوت مادرم، بالاخره تنها شدم. حقوق پدرم به من می‌رسد اما خانه ندارم. خانه را برای ارث و میراث فروختند و من با همان ارث، پول رهن دادم.»

فریبا می‌گوید تنهایی بیش از همه چیز اذیتش می‌کند: «کسی را ندارم. این واقعیت زندگی من است اما به خاطرش ناراحتم. احساس می‌کنم زندگی‌ام ثمری نداشته. کسی یک لیوان آب هم دستم نمی‌دهد. برادرهایم دنبال زندگی خودشان هستند اما سال‌ها کاری کردند که من ارتباط اجتماعی نداشته باشم.»

منزوی شدن زنان سرپرست خانوار، یکی از شناخته‌شده‌ترین مسایل زندگی آن ها است. پيامدهای فرهنگی  ناشی از طلاق یا ازدواج نکردن و به دنبال آن، شرمساری از نوع شغل که اغلب به دلیل تبعیض‌های جنسیتی، پست‌تر و کم درآمدتر است، سبب می‌شود اين زنان از روابط اجتماعی و ارتباط با ديگران پرهيز كنند. 

برخی آمارها نشان می‌دهند بيش از نيمی از زنان سرپرست خانوار احساس ضعف و ناتوانی می‌كنند. اين مشكل در جامعه شهری به ۵۹.۸ درصد می‌رسد. آن ها اغلب از آينده مبهم و نامعلوم خود نگرانند؛ نگرانی مداوم و پایدار.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

تصویری

روز خبرنگار‎

۱۷ مرداد ۱۳۹۴
روز خبرنگار‎