close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

مرگ مشکوک یک جوان در بیمارستان بوعلی ورامین

۲۹ مهر ۱۳۹۴
ماهرخ غلامحسین پور
خواندن در ۵ دقیقه
مرگ مشکوک یک جوان در بیمارستان بوعلی ورامین
مرگ مشکوک یک جوان در بیمارستان بوعلی ورامین

 

جمعه شب گذشته، «محمد قره­خان»، دانش آموز دوره پیش دانشگاهی مدرسه نمونه دکتر «حسابی ورامین» کمی احساس کسالت می کند. به مادرش می گوید کمی بی حالم و احساس سرماخوردگی می­کنم. به پیشنهاد مادرش، تا درمانگاه نزدیک خانه خود می روند تا دکتر عمومی او را ویزیت کند. دکتر می گوید مشکلی خاصی وجود ندارد ولی چون به نظر می رسد که بیمار کم بنیه شده، بهتر است یک آمپول ب.کمپلکس به او تزریق کنند. شش ساعت بعد جسد محمد به سردخانه «بیمارستان مفتح» ورامین منتقل می شود. علت این ماجرا مبهم است و تا زمان اعلام نتایج پزشکی قانونی، روشن نخواهد شد.

«الهام قره­خان»، خواهر محمد به «ایران‌وایر» می گوید: «برادرم 17 ساله بود و هیچ وقت مشکل خاصی نداشت. حداکثر کسالتی که این سال ها ممکن بود درگیرش بشود، سرماخوردگی بود. او دانش آموز درس‌خوان و بسیار مستعد مدرسه نمونه دکتر حسابی شهرستان ورامین بود.»

ماجرا کجا رخ داد؟

  • درمانگاه بوعلی ورامین که نزدیک خانه‎مان است. دکتر فشار خونش را گرفت که همه شرایطش نرمال بود و فقط کمی آبریزش بینی داشت. برادرم گفت کمی بی حالم. دکتر گفت یک سِرُم و آمپول ب. کمپلکس برایت می نویسم. مادرم می گفت چهار پنج دقیقه سِرُم به او وصل بود و محمد حالش عادی بود. ولی همین که مایع آمپول ب.کمپلکس را داخل سرم واریز کردند، کل مایع سرم زرد رنگ شد.

یعنی آمپول ب. کمپلکس نبوده؟

  • مادرم می گوید شکل آمپول ب.کمپلکس نبود و دو خط زرد بالای شیشه مایع ب.کمپلکس تزریقی دیده می شد. همان لحظه مادرم فکر کرده بوده شاید شرکت سازنده اش متفاوت باشد. تزریقات­چی درمانگاه آمپول و داروها را به دکتر نشان می دهد و حتی می پرسد این آمپول وریدی است یا داخل سرم بریزم؟ چند دقیقه بعد هنوز چند قطره از مواد سرم وارد بدن محمد نشده بود که محمد سمت راست بدنش را چسبیده و شروع می کند به سرفه کردن. گفته نمی توانم درست نفس بکشم. دکتر را صدا می زنند، به سرعت سرم را از او جدا می کنند و دستگاه اکسیژن می آورند اما دستگاه اکسیژن، گاز اکسیژن نداشته. جای سوال است برای ما که چرا یک درمانگاه در یک منطقه پرجمعیت نباید دستگاه اکسیژن فعال داشته باشد. دستگاه اکسیژن بعدی را هم که می آورند، پیچ آن شل بوده و کار نمی کرده.

او را به جای مجهزتری منتقل نمی کنند؟

  • بعد به آمبولانس زنگ می زنند. داخل آمبولانس به او اکسیژن وصل می کنند ولی کماکان برادرم حالت متعادلی نداشته، نفس تنگی داشته و بی تابی می کرده است. تا او را به بیمارستان مفتح برسانند، سه چهار سرم متفاوت به او وصل می کنند. آن موقع تنگی نفس عجیبی داشته و به راحتی نمی توانسته نفس بکشد. از ریه اش عکس می گیرند و می گویند ریه اش آب آورده. برادرم تا دو سه ساعت قبل از آن نه سرفه می کرد و نه احساس کسالت جدی و یا تب داشت، فقط مختصری سرما خورده بود. بلافاصله بعد از تزریق داروی ب. کمپلکس، برادرم که با پای خودش به درمانگاه رفته بود، شروع می کند به خونابه بالا آوردن. تمام آزمایش هایی که در بیمارستان از او انجام می شود، نشانه سلامت او بوده. از سرخرگ کشاله رانش خون می گیرند و تایید می کنند که هیچ مشکلی ندارد. او را به اتاق آی سی یو منتقل می کنند . ضربان قلب برادرم به 170 رسیده بوده.

برادرت هوشیاری داشته؟

  • بله؛ او راحت حرف می زده. حتی من تلفنی با محمد حرف زدم و گفت حالم خوب است اما به سختی نفس می کشید. دکتر گفته بود شاید استرس دارد. برادرم گفته بود استرس ندارم، فقط نمی توانم به درستی نفس بکشم. اما او چند ساعت بعد خود به خود و بی دلیل درگذشت.

کل این پروسه چه قدر طول کشید؟

  • ساعت 11 شب به درمانگاه رفت و ساعت پنج صبح بود که مادرم تلفنی به ما خبر داد که محمد را از دست دادیم. شوکه شده بودیم. این که برادرم به خاطر آب ریزش بینی به درمانگاه برود و دیگر برنگردد، همه خانواده ما را شوکه کرده است.

قصد پی گیری جریان را  دارید؟

  • بله؛ پدرم وکیل گرفته است. اولین جلسه دادگاه برگزار شده. کالبد شکافی کردند و فعلا بر اساس آزمایش های موجودی که همان شب در بیمارستان گرفته شده، می گویند برادرم کاملا سالم بوده و هیچ نوع بیماری کشنده ای نداشته است. اما نتیجه نهایی دادگاه به اعلام نتیجه پزشکی قانونی موکول شده است.

شما خودتان در این باره چه فکر می کنید؟

  • ما فکر می کنیم هر چه بوده، بر اثر همین آمپول ب.کمپلکس بوده. مادرم تمام مدت کنار برادرم نشسته بوده و به خوبی تغییرات جسمی او را بعد از تزریق آمپول دیده. مادرم می گوید وقتی از اتاق آی.سی. یو بیرون می آمدم، صدای پچ پچ دو پرستار را شنیدم که می گفتند ببینید این چندمین فاجعه است که آمپول ب.کمپلکس این جا درست کرده. مادرم می پرسد ماجرا چیست؟ ولی آن ها می گویند ما در مورد مساله دیگری حرف می زدیم. پدر و مادرم می گویند فرزند ما که بر اثر یک اشتباه رفت اما ما به هر قیمتی که شده، این شکایت را پی گیری می کنیم تا جان جوانان دیگری به مخاطره نیفتد. اگر ایراد از سیستم پزشکی، داروهای وارداتی یا کمبود امکانات است، باید ابعاد تاریک ماجرا روشن شود. ما وکیل گرفته ایم تا حرف‎مان را به جایی برسانیم. ما نه دیه می خواهیم و نه هم‎دلی، فقط می خواهیم بدانیم واقعیت این ماجرا چیست.

مسوولان پزشکی ورامین با شما تماسی نگرفته اند؟

  • خانم دکتری از شبکه بهداشت ورامین با ما تماس گرفت و کم و کیف ماجرا را پرسید اما حین سوالات‎شان مدام می خواستند وانمود کنند که برادرم بیمار بوده. مدام می پرسیدند که از بیماری خاصی رنج نمی برده، میهمان از خارج یا حاجی از مکه برگشته نداشته اید؟ چون ما احتمال می دهیم او به بیماری «کرونا» مبتلا بوده باشد. اما ما مابین آشناهایمان نه مسافر از مکه برگشته داشتیم نه بیماری خاصی. آن خانم می گفتند شاید چون برادرت مدرسه می رفته، مابین بچه های مدرسه کسی بوده که مسافر از حج برگشته داشته و حامل بیماری کرونا بوده است. اما به هر حال، همان فرد حامل نباید الان بیمار باشد؟ مابین دوستان برادرم هیچ کس مریض نیست. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

گفت و گو با دختر بدلکار ایرانی؛ ماجرای من و جیمز باند

۲۹ مهر ۱۳۹۴
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۶ دقیقه
گفت و گو با دختر بدلکار ایرانی؛ ماجرای من و جیمز باند