close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

«گفتند تو را برای کار در حرم به سوریه می‌بریم، اما مرا به جنگ فرستادند»

۳۰ دی ۱۳۹۷
شما در ایران وایر
خواندن در ۶ دقیقه
فردی که مسوول ثبت‌نام است، به علیرضا وعده‌های زیادی می‌دهد، می‌گوید به دلیل پایین بودن سن‌اش او را به  جنگ نمی‌فرستند، بلکه او را به عنوان کارگر داخل حرم «بی بی زینب» به سوریه می‌فرستند.
فردی که مسوول ثبت‌نام است، به علیرضا وعده‌های زیادی می‌دهد، می‌گوید به دلیل پایین بودن سن‌اش او را به  جنگ نمی‌فرستند، بلکه او را به عنوان کارگر داخل حرم «بی بی زینب» به سوریه می‌فرستند.
لشکر فاطمیون یک نیروی شبه نظامی وابسته به سپاه قدس متشکل از شیعیان افغانستان است که ماموریت اصلی‌اش را دفاع از مقدسات مسلمانان می‌دانند.
لشکر فاطمیون یک نیروی شبه نظامی وابسته به سپاه قدس متشکل از شیعیان افغانستان است که ماموریت اصلی‌اش را دفاع از مقدسات مسلمانان می‌دانند.

مرضیه رضوانی، شهروند خبرنگار، کابل 

پانزده ساله بوده که به بهانه کار در داخل حرم، به سوریه فرستاده می‌شود اما زمانی که به آنجا می‌رسد متوجه می‌شود از کار در حرم، خبری نیست و او باید در جنگ مقابل داعش شرکت کند.

علی رضا «نام مستعار» یکی از کودکانی افغانستانی است که در تهران بدنیا آمده و در آنجا بزرگ شده است. او  از نوجوانی به دلیل فقر اقتصادی همراه پدر خود مشغول کارهای ساختمانی می‌شود.

علی رضا پانزده ساله بوده که با تشویق دوستانش که از سوریه برگشته ‌اند،هوای پیوستن به لشکر فاطمیون به سرش میزند. به دست آوردن کارت اقامت و حقوق ثابت آنقدر او را وسوسه می‌کند که بدون اینکه که موضوع را با خانواده‌اش در میان بگذارد، به عضویت لشکر فاطمیون درمی‌آید.

لشکر فاطمیون یک نیروی شبه نظامی وابسته به سپاه قدس متشکل از شیعیان افغانستان است که ماموریت اصلی‌اش را دفاع از مقدسات مسلمانان می‌دانند. گفته می‌شود سپاه پاسداران با  وعده دادن کارت اقامت و حقوق ثابت، مهاجران افغانی مقیم ایران را برای پیوستن به فاطمیون تشویق می‌کند و آن‌ها را به جنگ سوریه می‌فرستد.

علی رضا سال ۱۳۹۴ به کمک دوستش در یکی از پارک‌های تهران  با مسئولان عضوگیری فاطمیون قرار می‌گذارد. او دو روز بعد با مراجعه به مرقد آیت‌الله خمینی برای عضویت در گروه فاطمیون و شرکت در جنگ سوریه ثبت‌نام می‌کند. او رضایت خانواده‌اش را نداشته وبه همین دلیل مسوول ثبت‌نام از او می‌خواهد که مشخصات کامل، آدرس و شماره تماس یکی از دوستانش را در فرم ثبت‌نام بنویسد.

فردی که مسوول ثبت‌نام است، به علیرضا وعده‌های زیادی می‌دهد، می‌گوید به دلیل پایین بودن سن‌اش او را به  جنگ نمی‌فرستند، بلکه او را به عنوان کارگر داخل حرم «بی بی زینب» به سوریه می‌فرستند. او همچنین توضیح می‌دهد که تنها دوماه  بعد از انجام وظیفه در سوریه، برای او و خانواده‌اش «کارت اقامت» شش ساله در ایران صادر می‌شود که این کارت امکان تمدید شدن هم دارد. با توجه به وضعیت بد مهاجرین افغانستانی در ایران، این امتیاز کمی برای او نبوده است: «برایم از وضعیت سوریه زیاد تعریف کردند برای من گفت چون خورد هستی تو را به جنگ نمی‌فرستیم تنها داخل حرم هستی بخاطر همکاری با کارگری و اینها.»

چند روز بعد او و حدود ۲۰۰ جوان افغانستانی دیگر توسط سپاه پاسدران از حرم آیت‌الله خمینی به یکی از مراکز آموزش نظامی در «ورامین» تهران منتقل می‌شوند تا در آنجا کار با سلاح و تاکتیک‌های نظامی را آموزش ببیند. بیش از بیست روز در این مرکز نظامی توسط فرماندهان ایرانی آموزش داده می‌شوند: «در برخی مواقع نیمه‌های شب فرماندهان سپاه، وضعیت جنگی را صحنه سازی میکرده و توسط سلاح‌های پلاستیکی با شلیک‌ گلولهما را از خواب بیدار می‌کردند تا در میدان‌های نبرد آمادگی چنین وضعیت را داشته باشیم که از آن به عنوان «رزمایش شب» یاد می‌‌کردند.»

فردی که مسوول ثبت‌نام است، به علیرضا وعده‌های زیادی می‌دهد، می‌گوید به دلیل پایین بودن سن‌اش او را به  جنگ نمی‌فرستند، بلکه او را به عنوان کارگر داخل حرم «بی بی زینب» به سوریه می‌فرستند.

روز فرستاده شدنش به سوریه، از فرودگاه امام خمینی با خانواده‌اش تماس گرفته و به آنان اطلاع می‌دهد که او عازم سوریه است می‌گوید نگران من نباشید، به من گفته‌اند که من را برای کار داخل حرم می‌برند و نه جنگ. با این حال مادرش با گریه و التماس از او می‌خواهد که از رفتن منصرف شود اما امکان انصراف از رفتن برای علیرضا در آخرین لحظه‌های سفر وجود نداشته است.

پس از دو روز ماندن در دمشق اما علیرضا بر خلاف وعده‌های سپاه با دیگر همراهانش به جنگ در مناطق تحت تسلط نیروهای مخالف بشار اسد اعزام می‌شوند که در نخستین علمیات شان بیش از ۲۰ تن از همرزمانش در آن جنگ کشته می‌شوند.

پاکسازی منطقه «ملیحه» هدف بعدی آنها بوده است که بیش از صد عضو لشکر فاطمیون برای عملیات به این منطقه فرستاده می‌شوند، منطقه‌ای که به گفته خودش مدت‌ها تحت تصرف نیروهای مخالف بشار اسد بوده است و نیروهای دولتی سوریه با تلاش‌های چندین ماهه در پس گیری آن موفق نبوده اما زمانی که آنان برای پاکسازی این منطقه وارد عمل می‌شوند در کمتر از یک هفته موفق می‌شوند آنجا را  پاک‌سازی کنند، البته  این موفقیت به قیمت زخمی شدن او و کشته شدن چندین همرزمش تمام می‌شود.

در روز سوم این عملیات گلوله به پای راستش اصابت می‌کند. به دلیل جراحت و شدت زخم سپاه پاسداران، علی رضا را از سوریه به تهران انتقال می‌دهد تا در آنجا مورد مداوا قرار گیرد. پس از یک ماه که جراحت پایش بهتر شده بوده برای گرفتن کارت اقامت ایرانی، مراجعه می‌کند به خیال اینکه چون یک دور اعزام در جنگ سوریه را تجربه و تا مرز کشته شدن پیش رفته است، می‌تواند کارت اقامت بگیرد، اما مسئولان سپاه می‌گویند باید یک دور دیگر هم به سوریه اعزام شود تا  پس از بازگشت به او کارت اقامت اهدا شود.

او برای بار دوم به این امید که بعد از بازگشت در جمهوری اسلامی، با اخذ کارت اقامت برای خود و خانواده‌اش ب‌تواند در این کشور آزادتر زندگی کنند، به سوریه می‌رود و  پس از دو ماه نبرد برای مرخصی به تهران باز می‌گردد.

او طبق وعده‌های قبلی دوباره برای گرفتن کارت اقامت نزد مسئولان سپاه پاسداران می‌رود اما تلاش‌هایش بی نتیجه است.. او  را با وعده و وعید  برای بار سوم به جنگ سوریه می‌فرستند و این سناریو ادامه می‌یابد و علیرضا چهار بار به سوریه اعزام می‌شود.

او در چهار دور، هشت ماه در لشکر فاطمیون در برابر گروه تروریستی داعش و مخالفان بشار اسد جنگیده است. وقتی متوجه می‌شود که اعطای کارت اقامت برای جنگجویان لشکر فاطمیون وعده‌ای بیش نیست با استفاده از فرصت مرخصی پس از چهارمین دور اعزامش ایران را به مقصد افغانستان ترک می‌کند تا اینگونه بتواند از لشکر فاطمیون جدا شود. بیش از شش ماه را در افغانستان زندگی می‌کند اما  به دلیل نبودن کار و به خاطر اینکه خانواده‌اش در ایران بسر می‌برند، دوباره قاچاقی راهی ایران می‌شود .

مسئولان سپاه پاسداران چندین بار در تهران به خانه‌ای شان مراجعه می‌کنند و سراغ علیرضا را می‌گیرند ولی خانواده‌اش به آن‌ها می‌گویند که هیچ خبری از پسرشان ندارند و نمیدانند که در کجا بسر می‌برد. در حال حاضرخانواده او در تهران زندگی می‌کنند ولی علیرضا در شهر دیگری در ایران مشغول کارگری است و تنها از طریق تلفن با خانواده‌اش تماس دارد. او نگران است و می‌گوید اگر به خانه‌اش در تهران  برگردد، ممکن است سپاه از این موضوع اطلاع یابد و برای او و خانواده‌اش دردسر درست شود.

***

شما هم می‌توانید خاطرات، مشاهدات و تجربیات خود از قاچاق انسان، پناهندگی و مهاجرت به اشتراک بگذارید. اگر از مسئولان دولتی یا افراد حقیقی و حقوقی که حق شما را ضایع کرده‌اند و یا مرتکب خلاف شده‌اند شکایت دارید، لطفاً شکایت‌های خود را با بخش حقوقی ایران وایر با این ایمیل به اشتراک بگذارید: [email protected]

مطالب مرتبط:

زندگی پر فراز و نشیب یک جنگ‌جوی لشکر فاطمیون

آموزش آمریکا در خدمت لشکر فاطمیون ایران

خون‌بهای شبه‌نظامیان فاطمیون

پول جنگ برکت ندارد؛ گام به گام با تربیت یک شبه‌نظامی لشکر فاطمیون

پادگان یزد، مرکز سری آموزش سربازان افغانستانی

دو پسرم را در راه دفاع از حرم حضرت زینب قربانی کردم

از جنگ مقابل داعش تا اسارت نزد طالبان

بنیاد شهید تماس گرفت و گفت بیاید پیکر پسرتان را شناسایی کنید

«گفتند بیایید مشهد زیارت اما جنازه پسرم را برای تشییع آوردند»

مادر یک عضو کشته شده فاطمیون: پسرم نتوانست فرزندش را ببیند

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

آتش‌سوزی در کمپ پناه‌جویی موریا، جزیره لس‌بوس در یونان

۳۰ دی ۱۳۹۷
پناهندگی و مهاجرت
خواندن در ۴ دقیقه
آتش‌سوزی در کمپ پناه‌جویی موریا، جزیره لس‌بوس در یونان