بهمن کشاورز، حقوقدان و وکیل سرشناس ایرانی روز سوم اردیبهشت ۱۳۹۸ در سن ۷۵ سالگی بر اثر ایست قلبی در بیمارستان «مهرداد» تهران درگذشت. او علاوه بر وکالت، یکی از پایهگذاران «اتحادیه سراسری کانونهای وکلای دادگستری ایران» بود و دو دوره به عنوان رییس کانون وکلای دادگستری مرکز انتخاب شد.
بهمن کشاورز نویسنده چندین جلد کتاب حقوقی نیز هست. او کارآموزی خود را در رشته وکالت دادگستری، زیر نظر «عبدالکریم لاهیجی»، حقوقدان سرشناسی که اکنون در فرانسه به سر میبرد، آغاز کرد.
پرونده جنجالی بهمن کشاورز که به قول خودش و همکارانش، با آن در جامعه شناخته شد، وکالت پرونده «غلامحسین کرباسچی»، شهردار وقت تهران در سال ۱۳۷۷ بود. دفاعیات او و «مسعود حائری»، وکیل دیگر کرباسچی در جلسات دادگاه که به صورت زنده از رادیو پخش میشدند، مخاطبان زیادی در آن روزها داشتند.
بهمن کشاورز خانواده بانفوذی داشت. پدربزرگش، «محمد وکیلالتجار یزدی»، نماینده رشت در دوره اول و دوم مجلس شورای ملی بود و پدرش،«کریم کشاورز»، فعال سیاسی و نویسنده بود که چندین بار به دلیل گرایشهای چپ سیاسی تبعیدش کرده بودند.
بهمن کشاورز دیپلم ادبی خود را از مدرسه «دارالفنون» گرفته بود. او در دانشکده حقوق «دانشگاه تهران» در سال ۱۳۴۷ فارغالتحصیل شده و پس از مدتی کارآموزی، کار خود را رسما به عنوان وکیل آغاز کرده بود.
برخی از وکلای دادگستری در تهران و وکلایی که به دلایل امنیتی و سیاسی مجبور به ترک ایران در سالهای پس از انقلاب شدهاند، درباره خاطراتشان از بهمن کشاورز و نقش او در جامعه وکالت بسیار گفتهاند. با این حال، برخی از وکلا تصمیم به سکوت گرفتهاند. آنها معتقدند کانون وکلا و اتحادیه سراسری کانونهای وکلای دادگستری ایران با حکومت ایران سازش داشته و حق بسیاری از همکارانش را از نظر دفاع حقوقی نادیده گرفته است.
تلاش در حفظ استقلال کانون وکلا
«محمد صالح نیکبخت»، وکیل سرشناسی که تاکنون وکالت متهمان سیاسی و عقیدتی زیادی را در ایران برعهده داشته است، درباره بهمن کشاورز به «ایرانوایر» میگوید: «به یاد میآورم آن زمانی را که من در تهران و در سرویس سیاسی روزنامهای کار میکردم و طبعا با وکلا در ارتباط بودم. آقای کشاورز در آن زمان نه در جمعیت حقوقدانان و نه در کانون وکلای دادگستری مسوولیت مشخصی نداشت ولی به عنوان یکی از وکلای جوان، بسیار فعال بود. یکی از مشخصات ویژه او در میان وکلای دادگستری این بود که مانند پدرش اهل مطالعه بود. هر چند ممکن است از نظر خط مشی فکری با دیگران و یا با من هم مخالف بود ولی در برخوردها معتقد به رعایت اخلاق وکالتی بود و در بحثی که با اختلاف نظر مواجه میشد، با این جمله معروفش که "تا همینجا کافی است فعلا"، بحث را خاتمه میداد.»
صالح نیکبخت معتقد است برخلاف برخی از نظرات، بهمن کشاورز همیشه خواستار حفظ استقلال وکلا بوده است: «بعد از این که نظام جمهوری اسلامی ایران تثبیت شد، اولین جایی که مقامات قضاییه به سراغ آن رفتند، انحلال کانون وکلا بود. آنها کانون وکلا را به عنوان نهادی مستقل قبول نداشتند. هر چند آیتالله "یوسف صانعی" که دادستان کل کشور بود، در تلویزیون عنوان کرد که او به همراه آقای "مقتدی"، قانون وکالت را خواندهاند و در آن چیزی خلاف شرع ندیدهاند. البته من در آن موقع در زندان بودم. این اولین عکسالعملی بود که از سوی مقامات نظام مطرح شد. بعد از آن، اکثریت وکلا، شاید بیش از ۹۸ درصد آنها خواهان حفظ استقلال کانون وکلا بودند و در راه تثبیت آن تلاش میکردند. من اینجا نمیخواهم از کسی تعریف و تمجید بکنم ولی باید بگویم برخلاف برخی از وکلایی که در آن زمان برای اداره امور تعیین میشدند، یکی از آنها که دکتر "گودرز افتخار جهرمی" بود هم با جمع کثیر وکلا همدل بود که استقلال وکلا را حفظ کنیم. در آن زمان آقای کشاورز هم از نظرات این جمع تبعیت میکرد و به تنهایی و مستقل و با همراهی افتخار جهرمی، برای جلوگیری از انحلال کانون وکلا و تبدیل شدن کانون به سازمانی زیر نظر قوه قضاییه فعالیت میکرد.»
صالح نیکبخت میافزاید:«از سال ۱۳۷۶، به خواست وکلا و حمایت چند قاضی خوب دادگستری که تبدیل به مشاوران حقوقی رییس قوه قضاییه وقت شده بودند، اقداماتی برای این که کانون وکلا بتواند دوباره انتخابات خود را برگزار کند آغاز شد. آقای کشاورز هم یکی از کسانی بود که در انتخابات شرکت کرد و چند دوره در هیات مدیره انتخاب شد. دو سه دوره هم رییس کانون وکلا بود. در تمام این مدت، آقای کشاورز صرفنظر از اختلافات فکری و عقیدتی که با وکلا داشت، در تثبیت استقلال کانون وکلا فعالیت کرد. باز به همت و پیشنهاد ایشان، اتحادیه کانون وکلای دادگستری ایران ثبت شد و از آن به بعد برای چند دوره رییس اتحادیه شد. در این دورهها، اتحادیه کانونهای وکلا را به "اتحادیه بینالمللی کانون وکلا" یا کرد و ارتباط مجددا برقرار شد.»
نیکبخت با اشاره به نقش بهمن کشاورز در مبارزات انحلال دادگاهها میگوید: «در زمان شیخ "محمد یزدی"، رییس وقت دادگستری که "قانون تشکیل دادگاههای عام" را مطرح کرد و به دلیل مخالفتها با نام آن، "دادگاههای عمومی" نامگذاری شد، عملا دادسراها منحل و دادگاهها به جای اینکه دیگر دادگاه واقعی باشند، تبدیل به دادسرا شدند. یکی از کسانی که به شدت با این کار مخالفت کرد، خود آقای کشاورز بود. ممکن است هم از نظر صنفی و هم از نظر فکری و درباره برخی از کارهایش مخالفانی داشته باشد و آنها برخی از عملکردهایش را نادرست بدانند اما از انصاف نباید گذشت که او به عنوان یک وکیل، در پایبندی به شعور وکالت و منشهای صحیح شغلی، یکی از سرآمدها بود و هست.»
این وکیل دادگستری با اشاره به وکالت پرونده غلامحسین کرباسچی، شهردار سابق تهران گفت: «در پرونده کرباسچی که علنی هم برگزار شد، مردم با دفاعیات ایشان و صحبتهای خود کرباسچی به نقض قانون پی بردند. آقای کشاورز در آن جلسات دادگاه بسیار با وقار و منطقی و درست از موکلش دفاع کرد که از همانجا شناخته شد.»
صالح نیکبخت درباره تجربههای مشترکش با بهمن کشاورز میگوید: «من شخصا دو پرونده با ایشان داشتم و در برابر هم قرار گرفتیم. مطلقا عبارت و کلماتی که از میدان به در کردن وکیل طرف مقابل شود یا خود را با هیاهو و جنجال مطرح کند، از ایشان ندیدم. من بسیار از این رویه ایشان لذت بردم و برای ما که جوان بودیم، درسی بود.»
دفاعیات قشنگ و آگاهانه بهمن کشاورز در دادگاه کرباسچی
«فریده غیرت»، وکیل دادگستری نیز میگوید: «آقای کشاورز برای اتحادیه سراسری کانونهای وکلا بسیار زحمت کشیدند. تمام تلاش او این بود که بین کانونهای وکلا وحدت ایجاد کند. بسیاری از مردم اصل وکالت را با دفاعیات قشنگ و آگاهانه ایشان در دادگاه کرباسچی شناختند. آقای کشاورز وکیل بسیاری از مردم مظلوم و فعالان حقوق بشر هم بود. من همیشه ایشان را یک آدم فوقالعاده از نظر شغلی و حفظ ادب شغلی در هر شرایطی میدانستم. روحششان شاد.»
تا دو دقیقه دیگر از اینجا نروید، جاتان میکنیم
«نعمت احمدی»، حقوقدان در مورد این وکیل پرسابقه ایران میگوید: «بهمن کشاورز تا جایی که میشد، برای دفاع از وکلا و کانونهای وکلا تلاش کرد. او یک وکیل نمونه بود؛ هم از نظر نوع رفتار و هم به دلیل میزان سوادی که داشت. برعکس امروز که هر کسی خودش را یک دکتر میداند و صاحبنظر، در گذشته تحصیلات وکلا عمدتا در حد لیسانس بود ولی بهمن کشاورز هم لیسانس داشت و هم دو فوق لیسانس جزا و حقوق خصوصی. او در تمام طول زندگی خود به جز کار وکالت، هیچ کار دیگری نکرد. این امتیاز را هم داشت که در خانوادهای که جزو فرهیختگان جامعه بود، بزرگ شود. پدرش، کریم کشاورز، از بزرگان و مترجمان توانا بود. من پدرش را از نزدیک دیده بودم. انضباط خاصی داشت که به بهمن هم منتقل شده بود. بهمن وکالت را از هفت سال قبل از انقلاب شروع کرده بود. او نقش بزرگی در ۴۰ شبی که خانوادههای زندانیان سیاسی سابق در کانون وکلا تجمع کردند، داشت که سرانجام باعث آزادی اکثر زندانیان شد. بعد از انقلاب، کانون وکلا برای ۱۶ سالی منزوی شد. در آن دوره کسی به نام گودرز افتخار جهرمی سرپرست کانون منصوب شد که کاملا آن را به انزوا کشید. ولی در همان دوره هم آقای کشاورز و بقیه وکلا که اندک جایگاهی داشتند، تلاش کردند تا از بار تالم وکلا کاسته شود. در سال ۱۳۷۶، کانون نیمه استقلالی پیدا کرد و آقای کشاورز با رای اکثریت به عضویت هیات مدیره آن درآمد. دورهای هم نایب رییس و رییس آن بود و سعی کرد در حد توان خودش کانون را از انزوا در بیاورد. بعد هم با تشکیل اتحادیه سراسری کانونهای وکلا، میان کانونهای وکلا در شهرهای مختلف همراهی ایجاد کرد. این اواخر شرایطی پیش آمد که دیگر دست از عضویت هیات مدیره کشید و به همکاران و شاگردان دیگرش داد.»
نعمت احمدی میگوید دو خاطره جالب از بهمن کشاورز دارد: «دو خاطره جالب دارم از نخستین دیدارمان در سال ۱۳۵۱. کتاب "اسلام در ایران"، ترجمه کریم کشاورز منتشر شده بود. من هم دانشجو بودم آن زمان و ذوق خواندن کتاب را داشتم. روزی که به انتشارات "پیام" رفتم، آقای موجهی با لبخند ملیح پشت پیشخوان نشسته بود. او کریم کشاورز بود که کتابها را امضا میکرد. نوبت به من که رسید، پرسید که آیا دانشجوی ادبیات هستم؟ آخر اکثر دانشجویان ادبیات این کتاب را میخریدند. گفتم نه، دانشجوی حقوق هستم. بعد اشاره کرد به پسر جوانی که کنارش بود و گفت بهمن یکی دو سال پیش وکیل شده است. آن روز برای اولین بار هم بهمن را دیدم و هم پدرش را.»
نعمت احمدی تعریف میکند: «بعد از انقلاب، بهمن یک روزی با من تماس گرفت و گفت وکیل یکی از متهمان دادگاه انقلاب در رفسنجان شده است. در آن زمان، شیخ "محمد هاشمیان"، پسر عموی "اکبر هاشمی رفسنجانی" همه کاره دادگاه رفسنجان بود. بازپرس، بازجو، قاضی و رییس دادگاه بود. خیلی هم ضد وکیل بود. از آن جایی که من کرمانی هستم و در آن زمان کرمان بودم، آقای کشاورز میخواست که با هم پیش او برویم. آن روز را یادم نمیرود. او کراوات زده و خیلی مرتب آمده بود. بهمن گفت اگر از من ایراد گرفت، اسم تو را هم میگذارم تا تو به عنوان وکیل بتوانی پیگیری کنی. بعد چند ساعتی که منتظر نشستیم، بالاخره آقای هاشمیان آمد و گفت شما کی هستید؟ گفتیم وکیل. گفت همین الان اینجا را ترک کنید وگرنه جاتان میکنیم. در زبان کرمانی، جا کردن به معنای زندانی کردن میشود. آقای کشاورز گفت آقا بنده... هاشیمان گفت دو دقیقه دیگر اینجا بمانید، جاتان میکنیم. ما هم به ناچار آنجا را ترک کردیم. از آن موقع، هر بار بهمن من را میدید، میگفت نعمت جان جات میکنیم. آخرین باری که بهمن را دیدم، مراسم فوت مادرم در مسجد "نور" بود. بهمن ۴۸ سال وکالت کرد و من ۴۲ سال سابقه دارم. همیشه برای یکدیگر احترام قائل بودیم. روحش شاد.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر