close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

من فقط قوادم، قاچاقچی نیستم!

۲۵ تیر ۱۳۹۸
آرش عزیزی
خواندن در ۷ دقیقه
گزارش‌های سازمان‌های حقوق بشری و نهادهای دولتی مسوول خبر از این می‌دهند که قاچاق انسان، مشخصا برای کارگری جنسی، در این کشور گستره وسیعی دارد.
گزارش‌های سازمان‌های حقوق بشری و نهادهای دولتی مسوول خبر از این می‌دهند که قاچاق انسان، مشخصا برای کارگری جنسی، در این کشور گستره وسیعی دارد.

میدان «آزادی» شهر «تفلیس» پر است از تظاهرکنندگانی که برای چندمین روز پیاپی به خیابان می‌آیند. پرچم‌های گرجستان را بلند کرده‌اند و علیه دخالت روسیه هشدار می‌دهند. با آن‌ها که صحبت می‌کنی، پر از امید و آرزو برای کشورشان هستند. بعضی از حضار از سایر کشورهای شوروی سابق، برای هم‎بستگی آمده‌اند؛ از اوکراین و لیتوانی.

چند صد متر آن‌طرف‎تر، با سه نفر صحبت می‌کنم که هیچ علاقه‌ای به این تظاهرات ندارند؛ «رحیم» یک قواد آذربایجانی است و دو زن جوان تن‌فروشی که برای او کار می‎کنند. «زینت» اهل قرقیزستان و «لیا» گرجستانی است. رحیم پنجاه و چند سال دارد و بین مسکو و تفلیس و باکو زندگی می‌کند. او اصرار دارد بگوید که فقط «دلال محبت» است و «قاچاق‌چی انسان» نیست.

رحیم اولین دیدار با زینت را که حدود شش سال پیش انجام شد، خوب به خاطر دارد: «آن موقع در کافه‌ای کار می‌کرد و من خیلی سریع متوجه استعدادش شدم.»
منظور از «استعداد»، استعداد کارگری جنسی یا همان تن‌فروشی است.

زینت می‌گوید: «باورم نمی‌شد روزی به این کار بیفتم اما همه راه‌ها را رفته بودم. صاحب کافه چهار ماه بود حقوق نداده بود و می‌دانستم که امیدی به برپاماندنش نیست. رحیم، هم خانه می‌داد و هم حقوق مکفی. فکر می‌کردم موقتی باشد.»

او بعد به تلخی می‌‌گوید: «حالا چند سال گذشته است و هنوز همین‌جا هستم.»

رحیم در زمان گفت‎وگوی من با زینت و سایر همکارانش حضور دارد. می‌گوید به این دلیل به این گفت‌وگو تن داده است که معلوم شود حقیقت این کار به آن سیاهی که در رسانه‌ها می‌گویند، نیست. اما حاضر نیست مرا با زینت و بقیه تنها بگذارد تا داستان‌ آن‎ها را تمام و کمال از زبان خودشان بشنوم.
در میان گفت‎وگو، رو به زینت می‌کند و با خنده می‌گوید: «تا به حال بدرفتاری که باتو نکرده‌ام؟ اگر کرده‌ام، بگو.»
زینت لبخند می‌زند و چیزی نمی‌گوید. سرش را پایین می‌اندازد. معلوم است که همه‌ آن‎ها تا حدود زیادی از رحیم وحشت دارند.

آن‌چه رحیم می‌خواهد بر آن تاکید کند، این است که هیچ کدام از دخترهایی را که برایش کار می‌کنند، با زور از جایی نیاورده است و همه با میل خود آمده‌اند: «والله ما هم مثل شما ایرانی‌ها، مسلمان هستیم. کسی را به کاری زور نکرده‌ایم.»

زینت ۲۷ ساله است و اهل «کاراکول»، چهارمین شهر بزرگ قرقیزستان. او متولد سال‌های اول استقلال قرقیزستان پس از سقوط شوروی است. همان ارتباط‌های شوروی سابق و رواج زبان روسی بود که باعث شد با امید و آرزو به گرجستان بیاید. او راجع به جزییات آمدنش به گرجستان دقیق حرف نمی‌زند اما به نظر می‌رسد که از قاچاق‎چی‌ها کمک گرفته و غیرقانونی آمده است. قصد او، پیدا کردن کار و آمادگی برای رفتن به دانشگاه بوده وبه رشته‌های علوم انسانی علاقه داشته اما آشنایی با رحیم، زندگی‌اش را عوض کرده است.

زینت ۲۰ سالش بود که از قرقیزستان آمد به گرجستانی که رشد اقتصادی و صنعت گردش‌گری‌ آن باعث جذب خیلی‌ها شده بود: «خانواده ما وضع اقتصادی مناسبی نداشت. پدرم با روس‌ها تجارت می‌کرد و بعد از فروپاشی شوروی کارش خیلی ضربه خورد. من هم با یکی از برادرهایم قصدمان بود که برویم روسیه اما کار برادرم نگرفت. این بود که من سر از گرجستان در آوردم.»

زینت با لحنی غمگین اما مصمم می‎گوید: «غیر از این باید چه کار می‌کردم؟ تازه وضع من که خوب است چون هم روسی بلدم و هم دیگر مشتری‌های خاص خودم را دارم. بدبختی مال این گرجی‌ها است.»

یکی از این گرجی‌ها، لیا ۲۲ ساله است. انگلیسی بلد نیست و از طریق رحیم با من صحبت می‌کند که گرجی را خوب یاد گرفته است. برای ترجمه حرف‌هایش متکی به رحیم هستم. لیا می‌گوید: «رفتار رحیم با ما خوب است و هیچ‌وقت ما را کتک نمی‌زند. در حالی که خیلی از دوستان من دوست‌پسر گرفته‌اند و مدام از دست همان‌ها کتک می‌خورند. حالا می‌گویند ما اخلاق نداریم.»

لیا در یکی از استان‌های شرقی گرجستان زندگی می‌کند و می‌گوید بیش از ۵۰ درصد درآمدی که از تن‌فروشی کسب می‌کند را برای خانواده‌اش می‌فرستد: «برادر کوچکم را داریم می‌فرستیم مدرسه خصوصی در تفلیس. قرار است برود دانشگاه.»

رحیم متولد باکو است اما از دانشگاهی در مسکو لیسانس اقتصاد دارد و می‌گوید پیش از فروپاشی شوروی در کار فروش فرش در سنت پترزبورگ بوده است. از نوع انگلیسی حرف زدنش و صحبت‌هایی که از رویدادهای منطقه و جهان می‌کند، معلوم است که تحصیل‌ کرده است. ایران را هم خیلی خوب می‌شناسد: «اتفاقا از ایران هم کلی فرش وارد می‌کردم و خیلی هم به ایران رفت و آمد داشتم.»
چند کلمه‌ای هم فارسی صحبت می‌کند.

برایم تعریف می‌کند که مثل خیلی از افرادی که در این کسب و کار هستند، نیست: «من ذهن اقتصادی دارم و هر حرفه‌ای که سوددهی اقتصادی داشته باشد، واردش می‌شوم. حالا هم آمده‌ام در صنعت ایجاد شادی برای مردم! هم به این دخترها کمکی می‌شود، هم به مردان تنهایی که در این شهر هستند. حالا کار ما چرا بد است؟ مثلا از کار سیاست‌مداران فاسد که این همه پول مردم را می‌دزدند، بدتر است؟»

از او می‌پرسم در میان کارگران جنسی که با آن‌ها کار می‌کند، ایرانی هم هست؟

می‌گوید: «قبلا ایرانی داشته‌ام اما کار کردن با ایرانی‌ها سخت است. البته برایشان می‌توان قیمت بیش‌تری گرفت؛ به ویژه برای کسب و کاردارهای ایرانی. ما خیلی مشتری ایرانی داریم. بعد از روسیه و ترکیه، بیش‎ترین مشترهای ما ایرانی‌ها هستند و معمولا هم حاضرند برای دختران ایرانی پول خیلی بیش‎تری بدهند؛ بیش از دو برابر.»
بعد هم با خنده می‌گوید: «ارزان‌تر از همه هم همین گرجی‌ها هستند.»
نمی‌دانم لیا متوجه حرفش شد یا نه.

زینت می‌گوید: «من چون سابقه دارم، سعی می‌کنم جوان‌ترها را بیش‎تر با کار آشنا کنم. دختران ایرانی بیش‎تر با خود ایرانی‌ها کار می‌کنند. اما با هم دوست هستیم و به هم‎دیگر کمک می‌کنیم.»

او داستان یکی از دوستان ایرانی خود را برایم تعریف می‌کند: «داستان این دختر باورنکردنی است. دوست‌پسر امریکایی داشت و با هم زندگی می‌کردند و خیلی هم اهل کتاب و کافه و سفر بود. به نظر وضع‌شان خیلی خوب بود. اما ناگهان یک روز به خانه می‌آید و می‌بیند پسر فرار کرده و پول‌های دختر را هم با خودش برده است. هیچ‌جا هم پیدایش نیست. این بود که می‌زند به این کار. در واقع، بر می‌گردد به این کار. چون فهمیدم که در ایران هم همین سابقه را داشته است. البته در سطح بسیار عالی. او شبی ۵۰۰ دلار یا بیش‌تر می‌گیرد و فقط با بعضی مشتری‌های خاص می‌رود.»

خود زینت می‌گوید شبی ۲۰۰ دلار می‌گیرد در حالی که این قیمت برای لیا زیر ۴۰ دلار است.

رحیم می‌گوید: «همه می‌دانند که الان ایرانی‌ها بازیگر بزرگ این عرصه هستند چون کشور خودشان در حال نابودی است. گرچه این اواخر دولت گرجستان به آن‌ها سخت می‌گیرد.»

این رحیم است که ترتیب این گفت‌وگو را داده و خود او است که نمی‌گذارد وارد بعضی موضوعات شویم. او نمی‌گذارد بحث قاچاق انسان پیش بیاید و این‌که این دختران که از کشورهای مختلف هستند و به قول خودش، حداقل از ۲۱ کشور، از نیجریه تا روسیه و حتی انگلیس کارگر جنسی دارد، چه طور به گرجستان رسیده‌اند؟

تن‌فروشی در گرجستان بسیار فراگیر است اگر چه غیرقانونی است و جریمه دارد. همین غیرقانونی بودن باعث آسیب‌پذیر شدن کارگران جنسی در این کشور ‌شده است. گزارش‌های سازمان‌های حقوق بشری و نهادهای دولتی مسوول خبر از این می‌دهند که قاچاق انسان، مشخصا برای کارگری جنسی، در این کشور گستره وسیعی دارد.

رحیم می‌گوید: «من که مامور مهاجرت نیستم که ببینم مشتری یا دخترهایم از کجا آمده‌اند و برای چه؟ من کار انتقال را انجام می‌دهم و خیلی هم دوست دارم با آدم‌های هر کیش و مذهب و نژاد و کشوری کار کنم.»

*در این گزارش به تقاضای مصاحبه‌شوندگان، از اسامی مستعار استفاده شده است.

 

شما هم می‌توانید خاطرات، مشاهدات و تجربیات خود از قاچاق انسان، پناهندگی و مهاجرت به اشتراک بگذارید. اگر از مسئولان دولتی یا افراد حقیقی و حقوقی که حق شما را ضایع کرده‌اند و یا مرتکب خلاف شده‌اند شکایت دارید، لطفاً شکایت‌های خود را با بخش حقوقی ایران وایر با این ایمیل به اشتراک بگذارید: [email protected]

 

مطالب مرتبط:

تفلیس، پایتخت جدید کارگران جنسی ایرانی؟

نامه‌ای از دبی: کارگر جنسی هستیم، چه طور به ایران برگردیم؟

بخش دوم نامه‌ کارگران جنسی در دبی

ردپاي نهادهاي امنيتي در باندهاي فحشا؛ پرونده يك روحاني قاچاقچي

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

تا ورود زنان آزاد نشود، مردها هم پشت در ورزشگاه‌ها خواهند ماند

۲۵ تیر ۱۳۹۸
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۷ دقیقه
تا ورود زنان آزاد نشود، مردها هم پشت در ورزشگاه‌ها خواهند ماند